در نقد اتهام بی سوادی به مدیر فوتبالی
دادکان؟ همه میدانند خائنین به این فوتبال چه کسانی هستند
برتولد برشت نمایش نامه نویس وکارگردان بنام آلمانی در ارتباط با شیوه نمایش خاص خود میگوید: «بازیگر باید به شیوهای عمل کند که تماشاگر باورکند این صرفاً یک نمایش است تا حس و تفکر و قضاوت تماشاگر را برانگیزد.»
به گزارش ایلنا، آنچه را که چند در روز گذشته یکی از خبرگزاریها توسط نویسندهای گمنام در مورد دکتر دادکان و نقد مدیریت و ایضاً متهم کردن وی به دروغگویی و بیسوادی و... منتشر کرد؛ گویی این خبرگزاری محترم قصد داشت با تبعیت از شیوه نمایش مرحوم برتولد برشت با اجرای چنین نمایشی مضحک ضمن القای تفکراتی بیاساس آن را به باورمخاطبان خاص خود درآورد اما زهی خیال باطل که تماشاگران واقعی این نمایش درگستره این دیار کم نبوده و کم نیستند که فرق سره را از ناسرهها میدانند!
چرا که نه ... باید هم در روزگاری که عرصه بیدر و پیکر ورزش بخوان فوتبالش، نماد و نمود آدمهای تحریف شده در دل تحریف واقعیتها باشد، باید هم بدلهای فوتبالنشین جانشین اصلهایش شوند و ارزشها وارونه به نمایش گذاشته و دیالوگها واژگونه بیان شود.
چرا که نه... باید هم در تسری چنین تحریفهای مضحک بعضی خطاکاران برای فرار رو به جلو مدام به هم تنه بزنند و به ضرب و زور قلمها، خادمها بدل به خائنها شوند. باید هم در چرخه وارونه این فوتبال سیاستزده سیاستمدار دادکانها به طرفهالعینی نامادری شوند و پدرهای ناتنی و جعلی پشت هم ادعای پدری کنند!
وقتی در نقادی عیار اصل از بدل مردان این ورزش به بیاعتباری چنین قلمهای دیکتهپذیر، دادکانها در گزینش برای مدیریت ورزش بین 43 نفر، چهل و سوم میشوند و... تو بگو حالا نباید به چنین دیدگاههای حقنه کرده قهقهه زد و از خنده ریسه رفت؟
از جناب آن نویسنده گذری «سامان» یافته در سرزمین یانکیها، میخواهیم لطف کنند با بررسی مجدد از راه دور از عوامل درون مرزی خود بپرسند که آن 42 نفری که در آن دوی سرعت برای رسیدن به میز مرصع ورزش دادکان را جا گذاشتند و جلوتر از وی به خط پایان رسیدند، کی و چه کسانی بودند؟ کدامشان خاک ورزش خورده و کدام یکشان عرض و طول میدانهای ورزش را سکندری نخورده طی کردهاند؟
آن جناب نویسنده غربتنشین لطف کنند بیشتر افشاگری کنند که کدام ممتحن خود امتحان پس داده بوده که در آن آزمون، مهر بیسوادی پای کارنامه دادکان زده. جنابش همچنان افشا کنند چه شد که همان مهندس صفایی فراهانی همان مدیر توانمند فدراسیون وقت از میان آن همه مدیران باسواد، ناغافل دادکان بیسواد را دعوت به همکاری کرد تا بعدها به نایب رئیسی خود انتخابش کند. آیا مهندس عزیزمان صفایی فراهانی هم چون دادکان بیسواد بود که یک آدم بیاصل و نسب و دروغگوو بیسواد را نایب رئیس خود کند؟
از قدیم گفته اند: «آنچه در آینه جوان بیند / پیر در خشت خام بیند» دادکان و دادکانها نیاز به آینه ندارند که خود را ببینند. آینه شفاف آنها به پهنای جامعه بازتاب دارد و خودعمری است که در خشت خام میبینند. نه چون نورسیدهها که با دیدن در آینه زنگار گرفته ورزش تفاوت صدفها را از خزهها را نمیبینند و با تشخیص غلط خود مدام به جاده خاکی میزنند!
رسانههای این دیار با نویسندگان و خبرنگارانی که عمری با پشتی دوتا کرده با شندرغاز دستمزدهای تورم زده و باد کرده و... بهتر از شما نورسیدهها و آمران شما میدانند که خادم ورزش این دیار کیست و خائنش کدام است.
شما را حواله میدهم به جام جهانی 2006 آلمان که بکن باوئر اسطوره فوتبال جهان چگونه با خطاب کردن پرزیدنت محمد، از دادکان دعوت کرد که در معیت وی با اتومبیلش برای افتتاحیه به استادیوم بروند؟
شما از احمدینژاد گفتی، پس بقیهاش را هم گوش کن – به خواست رئیس دولت – در اردوی تیم ملی وقتی احمدی نژاد هوس کرد که در حضور ملیپوشان کشورمان پایی به توپ بزند. دادکان با شجاعت ضمن کریخوانی در حین بازی به وی گفت اگر شما
رئیس جمهور ایرانی، یادت نرود من هم پرزیدنت فوتبال ایرانم!
در همان جام جهانی 2006 وقتی علیآبادی وزیر ورزش وقت اصرار داشت سوار بر اتوبوس تیم ملی همراه بازیکنان به استادیوم برود، دادکان به برانکو گفت اجازه ندارد که سوار بشود!
اما ختم کلام؛ آیا شما نورسیده قلم میدانی که همین دادکان دروغگوی بیسواد توهم زده، چرا 14 سال است تمایلی ندارد به میان گود این فوتبال برود؟ چون این گود فعلاً نامقدس سالهاست با بیل و کلنگ سیاست گودبرداری شده و تا دلت بخواهد آدمهای سیاستزده میاندارش شدهاند! همین و فعلاً تمام.