خبرگزاری کار ایران

خلیلی و نیکبخت به مشکل خورده بودند

عبدی: قطبی وقتی دید لپ‌تاپش را شکستند گریه کرد/ شیث حق داشت از من ناراحت باشد چون جایش را در ترکیب گرفته بودم/ چیزی نمانده بود سرمربی را خفه کنم

عبدی: قطبی وقتی دید لپ‌تاپش را شکستند گریه کرد/ شیث حق داشت از من ناراحت باشد چون جایش را در ترکیب گرفته بودم/ چیزی نمانده بود سرمربی را خفه کنم
کد خبر : ۹۱۴۸۵۴

هافبک سابق پرسپولیس ناگفته‌های جالبی از قهرمانی تیمش در لیگ هفتم دارد.

به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، بهادر عبدی، بازیکن سابق پرسپولیس هم یکی از نفراتی است که در لیگ هفتم و در جریان قهرمانی دراماتیک سرخپوشان حضور داشت و حرف‌های جالبی از آن دوره و اتفاقات و حواشی پیرامون تیم دارد که در گفتگو با ایلنا آن را می‌خوانید:

 

* همه قهرمانی‌های پرسپولیس مقابل قهرمانی آن فصل هیچ است

آن فصل سراسر اتفاقات جالب و به یادماندنی بود و به بهترین شکل ممکن تمام شد. پرسپولیس کلی افتخار و قهرمانی دارد ولی فکر می‌کنم همه آنها مقابل قهرمانی آن فصل هیچ است و آن قهرمانی چیز دیگری بود. همه اتفاقات به شکلی چیده شد که پرسپولیس قهرمان شود و با وجود اینکه خیلی‌ها نمی‌خواستند این اتفاق بیافتد ولی در نهایت به خواسته‌مان رسیدیم. 6 امتیاز از ما در حالی کم شد که یک امتیازش هم می‌تواند سرنوشت یک فصل را تغییر دهد.

 

* اجازه ندادند به موقع از کسر امتیاز با خبر شویم

درست است که کسر 6 امتیاز از سوی فیفا انجام شد ولی این موضوع را خیلی زودتر در جریانش بودند ولی اجازه ندادند با خبر شویم و حکمش قطعی که شد اعلام کردند. شاید اگر زودتر با خبر شده بودیم می‌توانستیم اقدامی انجام دهیم و جلوی آن را بگیریم ولی کارشکنی کردند تا قهرمانی به ما نرسد که خدا را شکر حق به حقدار رسید.

 

* نزدیک بود افشین قطبی را خفه کنم

اتفاقات آن بازی آخر را دقت کنید همه چیز به خواست خدا جوری پیش رفت که گل ما به ثمر برسد و برنده شویم. فرزاد آشوبی استاد ایستگاهی زدن است ولی آن توپ به دیوار دفاعی خورد و برگشت و بقیه اتفاقات هم جوری چیده شد تا سپهر توپ را وارد دروازه کند. همه ما آرزو داشتیم جای سپهر باشیم و با همان یک گل بار خودش را بست و امیدوارم تا 100 سال دیگر زنده باشد و تا همان موقع هم می‌تواند به همان گل افتخار کند. آن لحظه واقعاً‌ دراماتیک بود. همیشه دیده‌اید که اواخر بازی تماشاگران نا امید می‌شوند و قبل از پایان بازی اعتراض می‌کنند و ورزشگاه را ترک می‌کنند ولی در آن بازی کل ورزشگاه و پله‌ها پر بود و حتی یک نفر هم می‌توانم بگویم خارج نشد. دقیقه 97 بازی همه سرپا ایستاده بودند و داشتند دعا می‌کردند. خود من روی نیمکت ایستاده بودم و دل توی دلمان نبود. بعد از گل به قدری از خوشحالی قطبی را فشار دادم که نزدیک بود خفه‌اش کنم.

 

* جایی برای اعتراض سپاهانی‌ها نمانده است

سپاهانی‌ها به چه چیزی اعتراض دارند؟ آن 7 دقیقه وقت اضافه را آن زمان فردوسی پور خدا را شکر بود و بررسی کرد و دید درست است. سه امتیازی هم که از آنها کسر شد کمترین اتفاقی بود که می‌شد بیافتد. من در آن بازی یک متری حادثه‌ای بودم که برای سرباز احمدی رخ داد چون دفاع راست بازی می‌کردم. بعدش هم دیدید که چه بلای سر آن بنده خدا آمد و اگر 30 امتیاز هم کسر می‌شد جبران آن اتفاق نبود و فکر نمی‌کنم جایی برای اعتراض سپاهانی‌ها باقی مانده باشد. بهتر است ضعف تیم خودشان را قبول کنند چون پرسپولیس آن فصل با اختلاف بهترین تیم ایران بود و شایسته‌ترین تیم برای قهرمانی. مثل الان که برخی تیم‌ها ضعف فنی خودشان را می‌خواهند بپوشانند و اسم بیماری را می‌آورند.

 

* مامانی و شیث با قطبی مشکل داشتند

در مقطعی حاشیه‌هایی ایجاد شد که به تیم ضربه زد. چند بازیکن مثل مامانی و شیث که دوستان خوب من هستند با کادرفنی به مشکل خوردند ولی این مشکلات مدیریت شد و آن را جمع و جور کردند. به هر حال حاشیه و اختلاف در تیمی مثل پرسپولیس طبیعی است. من هم آن زمان سنم کم بود ولی بعداً در تیم‌های مختلف با خیلی از سرمربیانم به مشکل خوردم که به آن افتخار نمی‌کنم ولی حالا  که مربی هستم می‌فهمم که چه کار اشتباهی بود.

 

* به شیث حق می‌دهم با من مشکل داشته باشد

در آن مقطع شیث رضایی با من مشکل پیدا کرده بود و حق هم داشت. من با اینکه هافبک نفوذی بودم قطبی من را به عنوان دفاع راست بازی داد و شیث را نیمکت نشین کرد. من هم جای او بودم که کاپیتان دوم تیم بود و یک بازیکن تازه وارد جایم را می‌گرفت ناراحت می‌شدم و مشکل پیدا می‌کردم. به هر حال الان با او دوستان صمیمی هستیم.

 

* در کادرفنی هم اختلاف وجود داشت

آن زمان بهترین کادرفنی را داشتیم. قطبی که کلی تجربه پشتش بود و استیلی هم چند سالی بود خداحفظی کرده بود و شرایط بازیکنان را درک می‌کرد و مرزبان هم یک مربی اروپایی بود. اختلاف نظر در کادرفنی وجود داشت ولی خدا را شکر مدیریت شد. آن فصل کارهای خوبی انجام شد مثلا در گرمای شدید تابستان همه به مناطق خنک رفتند برای اردو ولی ما به جزیره کیش رفتیم و کارهای بدنی انجام دادیم که همه مسخره‌مان کردند ولی دیدند جواب داد.

 

* قطبی وقتی دید لپ تاپش را شکستند گریه‌اش گرفت

ماجرای لپ تاپ قطبی هم مشخص نشد کار چه کسی است و فقط دیدیم جای استوک روی صفحه‌اش مانده است. قطبی بنده خدا در آن مقطع خیلی شرایط سختی را تجربه کرد و به قدری تحت فشار بود که گریه‌اش گرفت و می‌گفت اگر کسی با من مشکل دارد توی روی خودم آن را بگوید. ناراحتی او از لپ تاپش نبود از جوی بود که در تیم ایجاد شده بود.

 

* نیکبخت و خلیلی هم به مشکل خوردند

اختلاف نیکبخت و خلیلی در اواخر فصل هم وجود داشت و منکرش نمی‌شوم. آنها ابتدای فصل خیلی با هم خوب بودند و به هم کمک زیادی می‌کردند ولی آخر فصل شرایط فرق کرد. این هم از روی خود خواهی آنها نبود و می‌خواستند به تیم کمک کنند و استرس و شرایط بازی‌ها باعث شد کمی از کنترل خارج شوند. به هر حال هرچه بود مدیریت شد.

 

* خواست خدا بود آن قهرمانی دلچسب شود

شاید هرکدام از این اتفاقات رخ نمی‌داد، ما چند هفته زودتر قهرمان می‌شدیم ولی خواست خدا بود جوری قهرمان شویم که تا ابد در دل هواداران ماندگار شود و حسابی به ما و بقیه بچسبد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز