خیزش دوباره قلعه نویی با سپاهانِ مدل 2020؛ درنده و بیرحم مثل گذشته
سرمربی سپاهان با تیمی که در فصل جدید ساخته توانسته بار دیگر تواناییهای خودش را در مربیگری به اثبات برساند.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، روزی که استقلال قلعهنویی شهرآورد 81 را به پرسپولیس برانکو واگذار کرد، سرمربی وقت آبیپوشان یک سرمربی تمام شده پنداشته میشد. قلعهنویی آن روز، چهار سال و نه ماه پیش، چهرهای که همچنان مخاطب را به یاد کلمه «افتخار» میانداخت؛ هنوز نمیشد استقلال را بدون او و با جام تصور کرد اما گویی او و تفکرات تاکتیکیاش به آن نسل تعلق نداشتند. مردی که از سکوهای آبی لقب ژنرال را گرفته بود تا تجسم او بدون نشانهای پر زرق و برق که بوی افتخار میدادند غیرممکن باشد، گویا به اشتباه در دهه خود باقی نمانده بود و به دورانی راه یافته بود که اندیشههای نوین، بهویژه تفکرات کارلوس کیروش، فوتبال ما را پیش میراندند.
هرچه زمان بیشتر میگذشت، لقب ژنرال بیشتر رنگ میباخت؛ درست مانند محبوبیت قلعهنویی نزد استقلالیها. آخرین خاطرات مشترک او و آبیهای پایتخت در تلخی با یکدیگر رقابت میکنند. پنجمی و ششمی لیگ، دوری دو ساله از لیگ قهرمانان آسیا، سکوهای خالی از تماشاگر در دیدارهای خانگی، تحقیر مقابل تراکتور با شکست چهار بر یک در آزادی و شکست رفت و برگشت در دربیهای لیگ چهاردهم، تنها بخشی از این خاطرات هستند که اگر تمام آنها را کنار هم میچیدیم، این را به آسانی باور میکردیم: «امیر قلعهنویی به ته خط رسیدهاست.»
اما سهشنبه قبل، روزی که قلعهنویی با سپاهان فوتبال آسیا را شگفتزده ساخت، واژهای غیر از «احترام» برازنده عملکرد تیم ژنرال نبود. دوباره آن پیراهن سنگین و پر از نشان بود که پاکیزه از هر غباری توجه جلب میکرد. سپاهان پس از چهار سال غیبت به لیگ قهرمانان آسیا برگشته بود و برابر العین قرار گرفته بود؛ نامدارترین باشگاه فوتبال امارات. نه میشد مانند دیدارهای لیگ به قلعهنویی از آن انگهای دون آلفردویی همیشگی زد و نه میشد سطح فنی رقیب متمول و سرمربی مطرحش (پدرو امانوئل که سال گذشته التعاون را قهرمان جام شاهنشاهی عربستان کرد) زیر سؤال برد.
پس از استقلال، قلعهنویی سبک فوتبالش را در هیچ تیم دیگری تغییر نداد. در ملوان، بحران مالی و بلاتکلیفی مدیریتی را یک ماه هم تحمل نکرد. در تراکتور، احترامش روی سکوهای دره گرگها را تا حدی بازیابی کرد ولی طلسمهای بزرگ باشگاه را -غیر از صعود از دور گروهی لیگ آسیا- نتوانست بشکند. ذوبآهن را در سطح برترینهای فوتبال باشگاهی ایران نگاه داشت تا راهش را برای بازگشت به تیم اول اصفهان هموار سازد اما در تمامی این تیمها، یک فوتبال ارائه میشدند؛ نتیجهگرا، مبتنی بر بازی مستقیم، متکی بر ارسال از جناحین، متوسل به یک فن که هزاران بار تمرین شده است. زندگی به شما یک فرصت مجدد برای اثبات قابلیتهایتان را نمیدهد زیرا شما امیر قلعهنویی نیستید. او دوباره به سپاهان رسیده بود؛ سپاهانی که مثل او زخم خورده بود و به دنبال برخاستنی دوباره از دل خاکستر. با حسین فرکی، ایگور استیماچ، عبدالله ویسی و زلاتکو کرانچکار پی راه پرواز دوباره گشته بود اما پر و بال نمیگرفت. با این حال، ژنرال خوششانس بود که مدیریت جدید (و کنونی) شیرهای زایندهرود میدانست چگونه تمام خواستههایش را تأمین کند؛ میدانست ثبات برای پیشرفت تیم تا چه اندازه کاربردی است و از هر چیزی مهمتر، از صمیم قلب به سرمربی جدید باشگاه اعتماد کرده بود.
سپاهانی که العین را در هزاع بن زاید به سخره گرفت، همان تیمی بود که قلعهنویی سالها تلاش کرد بسازد. مالکیت را به حریف میداد، جناحین را برای خودش برمیداشت اما سخت میگذاشت توپ از دفاع چند لایهاش عبور کند و قدر تک موقعیتها را میدانست. کیروش استنلی، کشف برزیلی قلعهنویی، نهتنها روی هوا، بلکه روی زمین هم مرگبار ظاهر میشد. سروش رفیعی و سجاد شهباززاده به روزهای اوج خود نزدیک شدهاند. محمد طیبی و شایان مصلح بهخوبی جای عزتالله پورقاز و گئورگی ولسیانی مصدوم را پر کردهاند، محمد محبی، محمدرضا حسینی و سعید آقایی هم مهمترین قطعات پازل امیراردشیر را تکمیل کردهاند.
سالهای گذشته، قلعهنویی بازیهای حساس را به شفر و برانکو واگذار کرده بود اما سپاهان امسالش، درندهتر از تمام فصلهای این دهه بوده؛ از دست استقلال استراماچونی گریخته و پرسپولیس کالدرون را مقهور ساخته. گروه مرگ کنفرانس غرب لیگ قهرمانان آسیا بهترین جا برای سرمربی باثباتترین تیم مدعی لیگ نوزدهم است تا اثبات کند بیدلیل گزینه سرمربیگری تیم ملی نشده بوده است؛ تا اثباتکند که فوتبال ایران هنوز به یک امیر قلعهنویی نیاز دارد.
سام ستارزاده