درسهایی از 97؛ مسیری که باید تغییر کند

سال 97 با فراز و نشیبهای فراوان درسهای زیادی برای ورزش ایران به همراه داشت.
به گزارش ایلنا، سال 97 با چند اتفاق بزرگ در فوتبال ایران همراه بود؛ جام جهانی روسیه، فینالیست شدن پرسپولیس در جام باشگاههای آسیا و سرانجام جامملتهای آسیا در امارات. اگر به همین چند رویداد دقیق و موشکافانه نگاه کنیم، فوتبال ایران را نیازمند تغییر و تحول جدی میبینیم. تیم ملی ایران در شرایطی به جام جهانی رفت که یک زمین تمرین حرفهای نداشت.
کیروش در طول تمام سالهای کارش از این مساله رنج برد، همین یک موضوع برای گلایههای او که دیگر ملالآور بهنظر میرسید کافی بود. سرمربی تیمملی بارها در مصاحبههایش روی این تاکید داشت که در زمینهای ایران نمیتواند کیفیت فنی بازیکنانش را برای رقابت با تیمهای بزرگ دنیا بالا ببرد. او برای درک بهتر ما از جزییات فوتبال، همواره سردار آزمون را مثال میزد که روی زمین ناهموار نمیتواند ضربه دقیق و مطمئنی به توپ بزند. شاید اگر بازیکنان ایران در طول این سالها روی زمین صاف و چمن مخملی تمرین کرده بودند، مهدی طارمی دقیقه 4+90 دروازه پرتغال را باز میکرد تا تیم ایران برای نخستین بار از گروهی که لقب مرگ هم به آن داده بودند، صعود میکرد؛ دیده شدن ستارههای ایران و احتمال حضور در لیگهای معتبر دنیا، حداقل دستاورد صعود بود.
از این بگذریم و به فینال آسیا برسیم؛ پرسپولیس با پنجره بسته، با حداقل توان مقابل کاشیما قرار گرفت. اگر مدیران پرسپولیس در ماجرای طارمی حرفهای رفتار میکردند، برانکو دست و پا بسته در فینال حاضر نمیشد و قهرمانی یک باشگاه ایرانی در آسیا، سوای منافع مادی، به حسرت ما پایان داده بود. اتفاقی که برای پرسپولیس رخ داد، ریشه در سوءمدیریت و غیرحرفهای بودن مدیران فوتبال دارد. یکی از درسهای بزرگ سال 97، آشکار شدن سوءمدیریت و تربیت نشدن مدیرانی با تخصص باشگاهداری حرفهای است.
اما در جام ملتهای آسیا چه اتفاقی رخ داد؟ حذف تیمملی - که در بهترین شرایط بعد از سالها پا به این رویداد گذاشته بود- محصول یک سهل انگاری نبود؛ اعتراض بازیکنان در بازی با ژاپن را باید در فرهنگ و گفتمان غالب بر فوتبال ایران دید که همه در حال فریاد زدن و اعتراض به داوران هستند. در بخشهای دیگری از ورزش هم این جنگ و جدلها عیان است و میبینیم که ورزشکاران، مربیان، مدیران و همه و همه با زیر پا گذاشتن احترام و فیرپلی، تنها به منافع فردی فکر میکنند و برای رسیدن به خواستههای خود، به هر چیزی چنگ میزنند. نگاهی به لیگ برتر فوتبال، والیبال، کشتی، بسکتبال و بقیه رشتهها، این واقعیت را پیش روی ما میگذارد که در زمینه فرهنگی، تغییر و تحولی اساسی نیاز است.
مسائل و دغدغههای فوتبال، مشتی از خروار مشکلات و بحرانهای ورزش ایران است و جامجهانی، جام باشگاههای آسیا و جامملتها، مصداقهایی از بیامکاناتی، سوءمدیریت و بحران فرهنگی در فوتبال ایران است که آن را میتوان به سراسر ورزش ایران تعمیم داد.
اگر به بازیهای آسیایی جاکارتا هم نگاه کنیم، حذف زهرا نعمتی با اشتباه سرپرست تیم تیر و کمان و عدم آگاهی و شناخت وی از برنامه مسابقه نعمتی، اخراج بازیکن تیم امید به دلیل رفتار زشت و خارج از عرف در شبکههای اجتماعی یا اوت کردن کیانوش رستمی به دلیل خودمحوری و نداشتن مربی، همه و همه مصداقهایی از همان بحثهاست که در فوتبال هم به چشم آمد.
درسهای سال 97 به همه ما میگوید که در سال جدید باید بکوشیم برای تغییرات جدی؛ از مدیران و تصمیمسازان ورزش تا اهالی رسانه که وظیفه داریم برای گفتن و نشان دادن ایرادها و مسیر درست. ورزش ایران یک سال با المپیک فاصله دارد. برای موفقیتهای بزرگتر و بهتر از آنچه در این سالها داشتهایم، باید در سال آینده مسیر خود را عوض کند. اگر ورزش ایران امکانات بهتر و حرفهایتری در اختیار ورزشکارانش بگذارد، اگر مدیریت بهتری بر ورزش ما اعمال شود، اگر ورزشکاران ما حرفهایتر رفتار کنند، با پتانسیلی که در این سالها دیدهایم، آیا ورزش ایران در جایگاهی به مراتب بالاتر نمیایستد؟
هر آنچه در تقدیر بیامکاناتی، سوءمدیریت و رفتارهای غیرحرفهای نوشته شد به معنای نفی اتفاقات خوب و تلاشهای صورت گرفته در ورزش ایران نیست بلکه حرف این است که در سال جدید باید همه بکوشیم تا تحولی بزرگ در ورزش کشور رخ دهد و از روزمرگی خارج شویم و به آیندهای فکر کنیم که دیگر نداشتن امکانات حرفهای و اشتباهات مدیران دغدغه اصلی ما نباشد.