یادداشت؛
مرگ تدریجی کارگران شهرداری و روزمزد
کارگر عزیز! کارگران عزیز! صبور باشید! بحران کرونا که تمام شد؛ مسئولان و به ویژه منتخبان مردم کمکتان خواهند کرد!
کارگر زحمتکش یکی از شهرداری های استان می گوید: مگر ما آدم نیستیم! مگرحق یک زندگی بی استرس نداریم؟
می گوید: ویروس کرونا همه را تهدید می کند و من کارگر نه! من آهنم؛ فولادم!
می گوید: کاهش ساعت کار حق ما نیست؛ ماسک و دستکش حق ما نیست!
می گوید: از استاندار محترم ؛ از مدیرکل کار! از شهردار محترم و از همه دلسوزان عزیز کمک می خواهیم!
در قسمت دیگری از شهر آن کارگر روزمزد و فصلی کاری به کرونا ندارد و مجبور و محکوم به کار در برف،باران،تعطیلات اجباری و هر چیز دیگری است و باید کار کند تا شب دست خالی و شرمنده به خانه باز نگردد! باید از صبح خروس خوان به کنار چهار راه برود تا برای کار و کارگری فرا خوانده شود!
هرچند که خیلی وقت ها...
سراغ یکی از منتخبان محترم مازندران در مجلس یازدهم را می گیرم: ایشان می فرمایند: الان وقت صحبت کردن نیست؛ بگذارید بحران کرونا را پشت سربگذاریم؛ جامعه نیاز به آرامش داره!
و چه قدر حظ بردم! چقدر دلسوزی! چقدر پیگیری!!
کارگر عزیز! کارگران عزیز! صبور باشید! بحران کرونا که تمام شد؛ مسئولان و به ویژه منتخبان مردم کمکتان خواهند کرد!
خدایا چنان کن سرانجام کار/تو خوشنود باشی و ما رستگار
محمد درخشنده