پاسخ تاریخ نگار مازندرانی به نامه فرماندار احمدی نژاد
آقای فرماندار احمدی نژاد؛ مگر اصولگرایی ارث خانوادگی شماست؟
آقای فرماندار احمدی نژاد؛ مگر اصولگرایی ارث خانوادگی شما و عده ای از هم اندیشان شماست که استفاده از آن از سوی دیگران لزوما به جعل و سرقت تلقی و معرفی شود؟
ایلنا: به دنبال انتشار خبر تشکیل ستاد اصولگرایان خردورز حامی دکتر روحانی در مازندران به ریاست آقای مهندس علی اکبرطاهایی -استاندار سابق مازندران- در بعضی از رسانه های مخالف دولت تدبیر و امید در مازندران نامه ای با نام و امضای آقای محسن (منصورعلی) زارعی فرماندار دولت احمدی نژاد در مرکز مازندران خطاب به مهندس طاهایی و علیه دولت تدبیر و امید منتشر شده است.
دراین نامه، خواه نویسنده محترم آن محسن زارعی باشد یا از سوی شخص دیگری به نام وی دیکته و منتشر شده باشد، آن قدر با طرح مطالب و ادعاهای بی سر و ته و بی وزنی روبرو هستیم که به اعتبار بی اعتباری محتوی آن، ارزش نقد را ندارد. چراکه به درستی در تعریف نقد آورده اند که نقد « صحیح و سقیم کردن» و «سره از ناسره باز شناختن» است. و صد البته که در این نامه جز سقیم و ناسره، نمی توان یافت. اما به حکم تکلیف دینی« امر به معروف و نهی از منکر» توضیحاتی چند در باره این نامه که هیچ دستاوردی روشنگرانه ندارد، شاید برای تنویر افکار عمومی روشنگرانه باشد:
در فرازی از این نامه، نویسنده محترم گرفتار در چنبره انبوهی از هرج و مرج و پریشانی ذهن و افسار گسیختگی زبان، با بافتن آسمان و ریسمان، بر آن است تا نشان دهد تشکیل ستاد حامیان اصولگرای دکتر روحانی در مازندران با عنوان « اصولگرایان خردورز» یک تابلوی جعلی ای است که مهندس طاهایی از آن به ناحق برای حمایت از دکتر روحانی در مازندران استفاده می کند.
گرچه نویسنده این نامه هنوز فرق جعلی بودن با سرقتی بودن را نمی داند و در جایی طاهایی را به استفاده از تابلوی «جعلی» و در جای دیگر به استفاده از تابلوی «سرقتی» اصولگرایان برای حمایت از روحانی متهم می کند. اما نویسنده نامه که شوق وصف ناپذیر و تشنگی سیراب نشدنی اش برای بی احترامی به دولت تدبیر و امید و نیز طاهایی، آن قدر برای مخاطبان خود احترام قایل نیست که توضیح دهد مگر اصولگرایی ارث خانوادگی نویسنده و عده ای از هم اندیشان وی است که استفاده از آن از سوی دیگران لزوما به جعل و سرقت تلقی و معرفی شود؟!
فهم این واقعیت نیاز به هوش فراوانی ندارد که جریان موسوم به اصولگرایی در ایران مانند هر جریان سیاسی دیگر، نه در انحصار و مالکیت نویسنده این نامه و هیچ کس دیگری است و هم جریان متکثری از طیف های مختلف و متنوع با گرایش های دور و نزدیک به خردورزی و اعتدال و اصلاحات باشد؛ که اتفاقا بخشی از کلیت جریان اصولگرایی، با رویکردی خردورزانه و اعتدالی و فراتر از توهم نویسنده این نامه در واقعیت و به اقتضای خرد ورزی و اعتدال خود به حمایت از روحانی و تلاش برای تداوم ریاست جمهوری او در دولت دوازدهم برخاسته اند.
این که حمایت اصولگرایان معتدل و خرد ورزی چون مهندس طاهایی از دکتر روحانی بر مزاج و مذاق نویسنده محترم این نامه و هم اندیشان وی خوش نمی آید و معده تنگ سیاسی شان قادر به هضم این واقعیت نیست، دلیل نمی شود که بر طبل انحصار طلبی و توهم خود مالک پنداری کل جریان اصولگرایی بکوبند.
ادعای نویسنده این نامه که روحانی از ترس به سراغ اصولگراها رفته است، ادعای گزاف و طنزی به غایت بی مغز است. حتی بسیار از کسانی که دانش اندک سیاسی داشته باشند نیز می دانند بخش مهمی از کلیت جریان اصولگرایان ایران را طیف اصولگرایان معتدل و خردورز تشکیل داده اند که به حکم همان اعتدال و خردورزی به کلیت جریان اصلاح طلب در ایران نزدیک هستند.
اصولگرایان معتدل و خردورزی که در میان آنها با درجات متفاوتی بزرگانی چون آیت الله هاشمی، دکتر حسن روحانی ، حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری، بسیاری از بیت امام راحل و نیز شخصیت هایی چون دکتر علی لاریجانی، از جمله نمادهای آن هستند. و اتفاقا از نشانه های ظرفیت و توانمندی جریان اصلاح طلبی معتقد به مصالح نظام و منافع ملی است که آن قدر دایره اش فراخ است که بخشی از اصولگرایان را نیز در خود جای می دهد.
به نظر می رسد ترس و نگرانی نویسنده این نامه از نزدیکی و حمایت بخشی از اصولگرایان از روحانی در قالب ستاد اصولگرایان خردورز حامی روحانی، آن قدر زیاد است که در مشوش گویی های خود در این نامه از هیچ اتهامی به دولت تدبیر و امید و طاهایی رییس ستاد اصولگرایان خردورز حامی روحانی در مازندران باز نمی ماند.
نویسنده نامه در یک جا بدون ارایه هیچ سند و مدرک و استدلال خردورزانه که از آن بوی بد غرض به مشام می رسد، ترمز بریده و به خود اجازه می دهد دولت تدبیر و امید را ناکارآمد خوانده و به بهشت و جهنم تقسیم کند و به خود وکالت دهد تا مدعی شود «به خاطر بی وفایی دولت مردم حق دارند از آقای روحانی عبور کنند»!
در جایی دیگر از همان نامه با نفوذی خواندن طاهایی مدعی می شود که او«برابر گواهی و شهادت کارشناسان استان، در بین استانداران مازندران ضعیف ترین و کم رمق ترین مدیران استان» است. اما نویسنده و مدعی محترم به خوانندگان نامه خود نگفته اند که گواهی و شهادت کارشناسان استان درباره عملکرد طاهایی در مسند استانداری سابق مازندران را کدام محضرخانه اسناد برای نویسنده نامه مهر و امضا و صادر کرده است که به استناد آن خود را به چنین داعیه ای بسته و آویزان کرده است؟!
البته که نویسنده این نامه از این حق و آزادی برخوردار است که خود را علامه علوم عقلی و نقلی بداند، اما بی هیچ تردیدی این حق و آزادی، الزاما درستی ادعا و پندار را اثبات نمی کند.
نه از جهت نقد این نامه، که پیشتر گفته آمد این نامه فاقد ارزش نقد است، اما از جهت لزوم انجام تکلیف دینی «امر به معروف و نهی از منکر» باید به نویسنده این نامه آموخت که خوب است حرمت قلم را که خداوند بدان سوگند یاد فرموده، نگاه داشت و به نام نامه و نقد و به کام غرض ورزی، بر طبل توهین و تخریب که در ترازوی اهل خرد و اخلاق و انصاف نه وزنی دارد و نه خریداری، نکوبیم و با خردورزی و منصفانه نوشتن و گفتن، به شعور مخاطبان خود احترام بگذاریم. خرد و انصاف و احترامی که به نظر می رسد در نامه نویسنده محترم، غایب است..
لطف الله آجدانی