امیدی به امیدها نیست؛
حبیب کاشانی هم به بنبست رسید / هیچکس صندلی وینگادا را نمیخواهد!
کفاشیان باید دست به کار شود و پرونده امیدها را ببندد. او راهی دشوار در پیش رو دارد، راهی که یک سویش المپیک ریو است و دیگر سویش پرپر شدن یک نسل دیگر از فوتبالیستهای ایرانی…
اوضاع تیم ملی فوتبال امید ایران اصلا خوب نیست و این را حبیب کاشانی نیز به خوبی میداند و به نظر میرسد امیدها به بنبست رسیدهاند.
به گزارش ایلنا، پس از نتایج فاجعهبار تیم ملی فوتبال امید ایران در هفدهمین دوره بازیهای آسیایی اینچئون، فضای نا امید کنندهای بر فوتبالایران حکمفرما شد. نتایج دیگر تیمهای پایهای ایران نیز مانند ضربات سهمگین یک موج ناگهانی فوتبالایران را در بر گرفت و به سمت قهقرا پیش برد.
پس از این اتفاقات فدراسیونکفاشیان در شوکی بزرگ فرو رفت. در این بین نتایج تیم ملی امید به عنوان نماد تیمهای پایه که میدان بزرگی مانند المپیک را در برنامه دارد که بزرگترین ویترینهای ورزش دنیا محسوب میشود، در نوک پیکان انتقادها قرار گرفت.
وینگادا که کارنامهای بلند بالا را در گذشته خود یدک میکشید بر روی نیمکت این تیم چنان عملکرد ضعیفی نشان داد که امیدهای فوتبالایران را ناامید کرد و حال سرنوشت این مرد پرتغالی به معمایی حل ناشدنی بدل شده است.
در این بین فدراسیون دست به تغییر زد، اما نه بر روی نیمکت تیم ملی. کفاشیان، دست به دامان حبیب کاشانی شد و او را با سابقه مدیریت در پرسپولیس به میدان فوتبال فرا خواند تا بلکه بتواند چند صباحی آرامش را به اردوی امیدهای ایران بیاورد.
حالا حاج حبیب مانده و تیمی از دست رفته و مربیانی که حاضر نیستند روی نیمکتی بنشینند که میدانند هیچ آینده روشنی پیش رویش نیست. این را در صحبتهای صبح امروز کاشانی با رادیو میتوان استنباط کرد. جایی که اقرار کرد گزینههای مورد نظرش قید حضور در تیم امید را زدهاند و او مانده و تیمی بی سرپرست.
این قصه به نظر سر دراز دارد و حبیب کاشانی روزگار سختی را در اتاقفرمان این تیم بیرمق میگذراند. در این بین وینگادا که از طرف کیروش حمایت خاص میشود، همچنان گزینه در دسترس است، ولی با کارنامهای فاجعهبار. پیرمرد پرتغالی دیگر از دوران اوج خود فاصله گرفته و حالا دیگر نمیتواند ارتباطی دو سویه با نسل جوانانی برقرار کند که به مربیای نیاز دارند که پر حرارت و انرژی باشد.
کفاشیان باید دست به کار شود و پرونده امیدها را ببندد. او راهی دشوار در پیش رو دارد، راهی که یک سویش المپیک ریو است و دیگر سویش پرپر شدن یک نسل دیگر از فوتبالیستهای ایرانی که در ۴ دهه اخیر رویاهای المپیکی را فقط در خواب مزمزه کردهاند.