نشستی برای ادبیات آلمانی زبان
دهمین نشست «سه سرزمین، یک زبان» در روز شنبه ۲۴ آبان ماه به صورت مجازی و با مشارکت آنه گست هویزن از آلمان، کلاوس مرتس از سوئیس، دانیل ویسر از اتریش و مترجمان زبانآلمانی، عباس صالحی و مهشید میرمعزی، برگزار شد.
به گزارش ایلنا، نشست «سه سرزمین، یک زبان» از سال ۱۳۹۰ تاکنون در مرکز فرهنگی شهر کتاب با همکاری رایزنی فرهنگی آلمان، سوئیس و اتریش برگزار میشود و بر ایجاد شناخت و تعامل میان اهل قلم این سه کشور و اهل فرهنگ و علاقهمندان ایرانی تأکید دارد.
امسال دهمین نشست «سه سرزمین، یک زبان» در روز شنبه ۲۴ آبان ماه به صورت مجازی و با مشارکت آنه گست هویزن از آلمان، کلاوس مرتس از سوئیس، دانیل ویسر از اتریش و مترجمان زبانآلمانی، عباس صالحی و مهشید میرمعزی، برگزار شد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: فرهنگها به تعامل و گفتوگو نیاز دارند و در انزوا و محرومیت از تماس با امر متفاوت و چالشگر از میان میروند. هدف خواندن، نوشتن، درس دادن، آموختن، گفتوگو آشنا کردن تمدنها و فرهنگها با یکدیگر است. هیچ فرهنگی هویت خودش را در انزوا حفظ نمیکند. چراکه هویت در تماس، تعامل و راه گشودن از میان موانع حاصل میشود. گفتوگوی فرهنگی با دیگر کشورها و فرهنگها زمینهی بسیار مساعدی برای شناختن و شناساندن فرهنگها فراهم میکند.
او در ادامه گفت: شهر کتاب همواره تحقق آموزش و گسترش زبان و ادبیات فارسی و معرفی تحلیلی و مبنایی بزرگان ادبیات کلاسیک فارسی در ایران و جهان؛ فعالیتهای میانرشتهای و نزدیککردن صاحبنظران در حوزههای مختلف علمی و فرهنگی با برگزاری نشست، درسگفتارها و گفتوگوهای مختلف، بهویژه با توجه به تفکر نقادانه؛ گفتوگو و شناختن فرهنگ و ادبیات و هنر و فلسفهی کشورهای دیگر را در نظر داشته است. در این راستا، میان ایران و چهل کشور پل ادبی ایجاد شده است. جدا از برگزاری نشستها و همایشهای گوناگون در مورد ادبیات آلمانی هر ساله در اردیبهشت ماه نشست «سه سرزمین، یک زبان» با همکاری رایزنهای فرهنگی ایران، آلمان، سوئیس و اتریش در شهر کتاب برگزار میشود که تاکنون طی ده سال در این برنامه میزبان بیش از سی نفر از نویسندگان و شاعران این سه کشور بوده است. امسال این برنامه به سبب شرایط سخت کرونایی به صورت مجازی برگزار میشود.
او بیان داشت: ادبیات آلمانیزبان در کنار ادبیات روسی، انگلیسی و فرانسوی در ایران مخاطبان گستردهای داشته و پیوسته به فارسی ترجمه و منتشر شده است. از ابتدای سال ۱۳۹۸ تا مهر ۱۳۹۹ تعداد ۱۹۴ کتاب با موضوع ادبیات آلمانی با شمارگان ۱۸۹۷۵۵ نسخه برای نخستینبار منتشر شده است که در این میان «مسخ» فرانتس کافکا با ۲۶ بار انتشار با شمارگان ۲۱۴۵۰ در صدر و پس از آن، «عقاید یک دلقک» و «دزیره» قرار دارد. همچنین ۲۶۶ کتاب با تیراژ ۳۱۹۶۲۰ نسخه در این بازهی زمانی چاپ مجدد شدهاند که عقاید یک دلقک ۳۱ بار با شمارگان ۵۱۵۰۰، مسخ ۱۴ بار با تیراژ ۲۲۶۵۰ و دزیره ۹ بار با تیراژ ۲۰۴۰۰ نسخه چاپ شدهاند. گفتنی است، «عقاید یک دلقک» بیش از سیزده ترجمه دارد که در سال اخیر یکی از این ترجمهها به چاپ پنجاهوهفتم رسیده است.
او افزود: از پرخوانندهترین نویسندگان آلمانیزبان در ایران میتوان به هرمان هسه، هاینریش بُل، فرانتس کافکا، توماس مان، اِشتفان تسوایگ، برتولت برشت، هِرتا مولر، فریدریش دورِنمارت، گوته، آنه ماری شیمل نام برد. در کنار ادبیات بزرگسال، ادبیات کودک و نوجوان آلمانیزبان نیز با استقبال خوبی روبهرو شده است. چندین کتاب از آلیس پانترمولر و اورزل شوفلر منتشر شده است. شوفلر از نویسندگان محبوب کودک و نوجوان در ایران است که آثارش به بیش از سی زبان ترجمه و چندینبار در ایرن منتشر شده است. همچنین در بازار کتاب ایران از «لوتا پیترمن» آلیس پانترمولر استقبال شده است. از دلایل این استقبال سادگی، طنز و تصاویر جذاب و ساده برای کودکان و مطرح کردن مسائل و مشکلات کودکان با زبان طنز است.
در ادامهی نشست، کلاوس مرتس بخشی از «یاکوب خواب است»، دانیل ویسر و آنهگست هویزن به ترتیب بخشی از «ملکهی کوهها» و «ما که خواهریم» را خواندند. سپس، گفتوگوی مصاحبهی کوتاهی با کلاوس مرتس و آنه گستهوزن پخش شد و عباس صالحی و مهشید میرمعزی دربارهی ویژگیهای نویسندگی و این نویسندگان سخن گفتند.
متنهایی بر لبهی تیغ
کلاوس مرتس در مصاحبهی کوتاهی در مرکز ترجمهی لوون دربارهی همراهی رنج و غم و بیماری و مرگ و اندوه با نوعی سبکبالی و شادی در آثار خود گفت: گمان میکنم این مساله به سی سال انتظار من برای رسیدن به زبانی درخور برای داستانی بر میگردد که در عمق وجود خود داشتم. هنگام نوشتن دوست دارم هارمونی و توازنی بر لبهی تیغ بیافرینم. چراکه ما همه بر لبهی تیغیم: میان زندگی و مرگ. تغییر از سیاهی به سپیدی، شادی و سبکبالی را هم به چالش لحظههای زندگی مربوط میدانم. چیزی مثل الاکلنگ. آنجاکه یک سر الاکلنگ در بالاترین نقطه است، نفس در سینهمان حبس میشود و در همان دم، لحظاتی پیش از سقوط به پایین، از این فرود و از سواری بر الاکلنگ زندگی لذت میبریم. نوشتههای من همواره در حال حفظ همین توازناند. انگار حرکت روی طنابی باشد: پایین ژرفای سقوط است و بالا افقهای دور و گشوده و باز همینطور ژرفای سقوط و افقهای دور. در این حرکت نباید به پس نگریست. گرچه در ادبیات همواره خاطرات و نگاه به گذشته وجود دارد.
او ادامه داد: همیشه به این نکتهی مهم فکر میکردم که اگر این متنها را در بیستسالگی نوشته بودم غمناکتر از این میشدند و کمتر به چنین هارمونی و توازنی دست مییافتم، چه از نظر زبان چه ماهیت. برای همین، پیش از اینکه به جوهر وجودم از سالهای پیش برسم و به این موضوع بپردازم، صبر کردم تا به پنجاه سالگی برسم.
او دربارهی نحوهی آشنایی و همکاری خود با عباس صالحی، مترجم فارسیزبان آثار خود، گفت: شنیده بودم که او در اصفهان به راهنمایی گردشگران هم مشغول است. او با زن و شوهری سوئیسی آشنا شده بود. البته، در آن زمان من این زوج را نمیشناختم. زن معلم و مدیر مدرسه بوده و از «مرد آرژانتینی»، «رها» و «یاکوب خواب است» با عباس صالحی حرف میزند و به او میگوید، تو باید برای ترجمهی این آثار به سوئیس بیایی و با کلاوس مرتس آشنا شوی. این معلم به صالحی میگوید، کتاب «مرد آرژانتینی» را به معلمان خودش هدیه میدهد، چون شخصیت اصلی این اثر معلم است و با زندگی معلمان ارتباط دارد. عباس هم از این پیشنهاد استقبال میکند و به سوئیس میآید. من هم با او ارتباط برقرار کردم و با مرد جوانی هم سن و سال پسرم آشنا شدم که با استعداد بود و تسلط زبانی داشت. ما با یکدیگر مراوده و تبادلی سازنده داشتیم و اکنون او ترجمهی آثار دیگر مرا دنبال میکند. البته ارتباط ما دیگر اینترنتی است. او پرسشهایش را مطرح میکند و حالا که من زندهام با پویایی و علاقه از این فرصت استفاده میکند. به هرروی، این موقعیت برای همهی مترجمها اتفاق نمیافتد. قرار بود برای رونمایی از ترجمه و دیدار با با به اصفهان سفر کنم. اما کرونا باعث تلخکامی ما شد. سفرمان به اصفهان لغو شد و این طور شد که او در اصفهان ماند و من هم حالا در خانهی ترجمهی لوون مهمان شما هستم.
مرتس دربارهی اهمیت و نقش سفر آثارش به اصفهان با ترجمه گفت: ترجمهی آثارم برای من در وهلهی اول به معنای یافتن فضاهایی نو برای بازتاب و انعکاس است: شنیده شدن صدایمان در جایگاه نویسنده در هر زبانی. اما مهمتر و هیجانانگیزتر از این ارتباط با مترجمان است. همچنین، این امید وجود دارد که تفاهم در میان ملتها نیز چند قدمی جلو برود. چون ما انسانها از راه ادبیات یکدیگر را بهتر میشناسیم و درک میکنیم، به جای جنگ و دشمنی.
سهگانهی مرتس
عباس صالحی، مترجم زبان آلمانی، اظهار داشت: کلاوس مرتس در سال خوشیمن ۱۹۴۵ (سال پایان جنگ جهانی دوم و نگارش آثاری درخشان) در منطقهی آراو از کانتون آرگاو سوئیس متولد شده است و اکنون همراه همسر خود در ناحیهی اونترکولم سوئیس زندگی میکند. مرتس جوایز ادبی گوناگونی، از جمله جایزهی بنیاد شیلر، جایزهی فریدریش هولدرلین، جایزهی هرمان هسه، جایزهی گوتفرید کِلِر، جایزهی شعر بازل و بهتازگی، ۲۰۱۸، جایزهی کریستینه لاوانت اتریش را بهدست آورده است. این نویسندهی سوئیسی بیش از سی مجموعه شعر و داستان دارد که برخی از آنها به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، روسی، اسپانیایی، لهستانی، مجاری، چک و ژاپنی، ترجمه شدهاند.
او ادامه داد: دربارهی آثار و فضاهای داستانیِ کلاوس مرتس سه فیلم ساخته شده است. از ویژگیهای داستانشناختی این نویسنده میتوان به زبان تصویری یا سینمایی، رمزوارگی، مینیمالیستی بودن، گاهی سادهنویسی در روساخت زبان و روابط بینامتنی اشاره کرد. در میان آثار او بهخصوص «حافظهی تصاویر» که شامل متنهایی برای نقاشی و عکاسی است، گواهِ علاقهی خاص او به هنر عکاسی و نقاشی است. مرتس با هَینتس اِگِّر، نقاش سوئیسی، ارتباط خوبی دارد و سه͏گانهی «یاکوب خواب است»، «رها»، و «مرد آرژانتینی» او از نقاشی͏های این نقاش بهره͏مند است.
او توضیح داد: «یاکوب خواب است» رمانی کوتاه و خانوادگی است که در سال ۱۹۹۷ به شهرت بینالمللی رسید. این رمان اتوبیوگرافی شرح داستانی زندگی نویسنده است. با جابهجا کردن حروف نام راوی، لوکاس، به اسم نویسنده، کلاوس، میرسیم. همچنین، داستان با دو کلمهی «کیند رنتس/ کودکی از خانوادهی رنتس» آغاز میشود که در آن رنتس وزنی مشابه مرتس دارد. این دو رمزواژه اشارهای به اتوبیوگرافی بودن کتاب یا انعکاس کلاوس در اثر است. در واقع، در اینجا با قصهی زندگی خانواده͏ای گرفتار رنج یک بیمار در خانواده روبهروییم. ساختار، هنجارها و عرف اجتماعی در این خانواده درهم شکسته است. خاطرات کودکی و جوانی در این اثر، حضوری پررنگ دارد و محملی است برای بررسی͏های روانشناختی. تخیل و رؤیا، زبان کودکی و تصویرسازی͏های خیالی و جابهجا، زبان طنز از دیگر نکات قابلتأملِ در این اثر است. نگاه نویسنده در این اثر بردبار و تسلیجویانه است. فضای داستانی حکایت از دنیایی تبآلود است و رنج بیماری جسم و جان را از شادی زندگی محروم کرد است، ولی این قهرمانان کوچک که برخاسته از رویارویی͏.های بزرگ با زندگی͏اند، با شادی͏های کوچک خود، غمهای بزرگشان را زمین می͏گذارند و بیناییِ معنوی و شور زندگی دارند.
صالحی افزود: در کنار همهی اینها، این اثر چشم͏اندازی وسیع از عناصر فرهنگی و نوستالژی سوئیس دهه͏های پنجاه و شصت میلادی نشان می͏دهد. چنانکه امروز مثل «هایدی» در مدارس جا باز کرده است و اثری نوستالژی بهشمار میآید. پروفسور پتر فُن͏مات، از منتقدان سرشناس سوئیسی، باور دارد که این اثر را می توان در سیمای رمان «هَینریشِ سبز» گُتفرید کِلِر دید. هر دوی این آثار رئالیسمی شاعرانه͏اند. هر اپیزود از رمان «یاکوب خواب است» از دو یا سه صفحه فراتر نمی͏رود و درهم͏تنیدگیها از واقعیت، به تصاویری تخیلی بدل می͏شود و هر بار در پایان، دهبرابر و صدبرابر می͏شوند و همگیِ ترکیب و چشم͏اندازی زیبا از زندگی می͏آفرینند. فنمات در ستایش کوتاه͏نویسیِ مرتس می͏گوید: اثر دو صفحهونیمیِ «دیدارِ غیرمنتظره» از یوهان پتر هبل همان وزنهی سنگین ۷۷۲ صفحه͏ای «دکتر فاستوس» اثر توماس مان را دارد.
این مترجم دربارهی داستان بلند «رها» گفت: شخصیت اصلی این اثر پیتر تالر جانی سرگشته است، گویای سرگردانیِ آدمی به رنگ و از تمدن امروز که به جستوجوی خویش برآمده، سر به کوهستان گذاشته و از سایه͏نمایِ جهانِ واژگونه و کژتابِ پشتِ سرش بیمناک است. داستان ما را به یاد داستان ناتمامِ «لنتس» گئورگ بوشنر میاندازد. کوتاهنویسی و ایجاز در این اثر هم دیده میشود. قطعههای این اثر به ظاهر گاهی از هم گسیختهاند، ولی در پیوند با یکدیگرند و در جان کلام ترکیب زیبا و شاعرانهای بهجای میگذارند. ایسمها در دنیای مرتس جایی ندارند، او در عوض به چیزهای به ظاهر پیشپاافتاده و معمولی اهمیت میدهد. ساختار این داستان بر نقل قولی از والتر بنیامین بنا شده است و بهنظر میرسد، شخصیت͏ها مانند شخصیت محوری فیلم «باد ما را خواهد برد» عباس کیارستمی ایزوله شدهاند.
صالحی دربارهی «مرد آرژانتینی» گفت: این نوول در سال ۲۰۰۹ جزو کتابهای پرفروش بوده است. شخصیت اصلی این نوول معلم، مدیرمدرسه͏ و پدربزرگی است که از او با نام مرد آرژانتینی یاد می͏شود. نوهی مرد آرژانتینی، لِنا، به همراه همکلاسی͏ خود در جمعِ همکلاسیهای روزگارِ گذشته، قصهی زندگی پدربزرگ را روایت می͏کند. او سفر پدربزرگ به پهنهی وسیع دشتهای پامپای آرژانتین را روایت می͏کند و ما را با دنیایی در تقابل با دنیای همیشگی و معمول پدربزرگ در کشور خود، سوئیس، روبهرو میکند. در گذرِ زمان، پدربزرگ با درونی͏شدنِ خاطرات و تجارب کشفِ جهانِ تازه به وطن خود بازمی͏گردد و در دهکده به زندگی تازه͏ای ادامه می͏دهد. مرد آرژانتینی، نه تنها پهنهی وسیعِ این جهان را تجربه می͏کند، تنگنای این پهنهی وسیع را هم لحظه͏لحظه درک می͏کند و رستگار می͏شود. در این اثر، سه داستانِ عشقی درهم تنیده͏ است و با دل بستن دو راوی داستان پایان مییابد.
برای خانواده
مهشید میرمعزی، مترجم زبان آلمانی، در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: مانند بسیاری از کتابهایی که تا به امروز ترجمه کردم، «ما که خواهریم» آنه گستهویزن نیز اولین اثر برگردان شده از این نویسندهی آلمانی زبان است. آنه گستهویزن نویسنده، روزنامهنگار و مجری تلویزیون آلمان است. او در سال ۱۹۶۹ متولد شده است. اولین تجربهی روزنامهنگاری این نویسنده به هفده سالگی او بر میگردد. آنه گستهویزن در رشتهی روزنامهنگاری دانشگاه ورتموننت تحصیل کرده و بعد از تحصیلات بلافاصله همکاری خود را با رسانهها شروع کرده است. در ادامه وارد کار تلویزیونی شده و امروز مجری معروفی است. او در سال ۲۰۱۲ برندهی جایزهی تلویزیون آلمان شد و در همان سال اولین رمان خود، «ما که خواهریم»، را منتشر کرد. بنابر تأکید نویسنده در مصاحبههای مختلف، منبع الهام او برای این رمان سه خالهی مادر او بودهاند که هر سه بیش از هشتاد سال عمر کردند. این تأکید نشاندهندهی این است که این رمان زندگینامهی این سه خواهر نیست. بلکه بخشی از زندگی آنها به همراه شنیدهها و تحقیقات نویسنده از منطقه است، البته حتماً بخشی از آن هم تخیل نویسنده است. این کتاب با موفقیت زیادی روبهرو شد و در سال ۲۰۱۸ فیلمی سینمایی از روی آن ساخته شد که مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.
او ادامه داد: آنه گست هویزن در سال ۲۰۱۵ دومین رمان خود؛ یعنی «پدرم باش» و در سال ۲۰۱۸ سومین رمان خود؛ یعنی «عصرانهی دخترانه» را منتشر کرد. در واقع، «عصرانهی دخترانه» به مناسبت یادبود مادر همسر او نوشته شده است. هر سهی این کتابها به مسائل خانوادگی و اجتماعی میپردازند که نشان میدهد این نویسنده دغدغههای اجتماعی دارد و برای خانواده ارزش قائل است.
این مترجم دربارهی «ما که خواهریم» گفت: سه خواهر در مزرعهی خواهر کوچک با هم ملاقات میکنند و میخواهند دربارهی آیندهی خودشان تصمیم بگیرند، اما ابتدا باید ماجراهای گذشته را به خاطر آورند و بر آنها غلبه کنند. این گذشته تمام قرن بیستم را در برمیگیرد و زیر سایهی دو جنگ خانمانسوز قرار دارد. گوش خواهر بزرگتر کمی سنگین شده است. شاید نماد اینکه او نمیخواهد یا نمیتواند بشنود. او در بیستوچندسالگی نامزدی خود را در جنگ از دست داده است وهمین او را به زنی بهظاهر خشک و بداخلاق تبدیل کرده است. خواهر وسطی قلبی بسیار رئوف دارد، بسیار بامزه است و روحیهی طنزی بسیار قوی دارد. او همیشه در اختلافات میان خواهر کوچک و خواهر بزرگ میانجی و گوش شنوای حرفها و درد دلهای آنها بوده است. او تنها خواهری است که فرزند دارد. خواهر کوچکتر قهرمان داستان است. کتی ۸۴ سال دارد و میخواهد جشن تولد مفصلی برای خواهر بزرگتر بگیرد. او عاشق مهمانی گرفتن است. سه خواهر به لحاظ ظاهری هم با هم تفاوت دارند. خواهر بزرگتر لاغر و قد بلند است. خواهر وسطی تپل و خواهر کوچکتر چیزی میان این دو است. اما نقطهی مشترک این سه لجاجت، روحیهی طنز و ضعف جسمانی ناشی از کهولت است.
میرمعزی رمان را خوشخوان، جذاب و تفکربرانگیز دانست و گفت: داستان در چهار روز اتفاق میافتد، نویسنده در بخشهای مختلف به گذشته بر میگردد و داستان این سه خواهر را تعریف میکند. پس، داستان به نوعی از هشتاد سال پیش شروع شده است. در این بازگشتها است که به تدریج با شخصیت سه خواهر آشنا میشویم و علت رفتار کنونیشان را میفهمیم. این تغییر زمان با تغییر فصلها نه تنها سکتهای در رمان ایجاد نکرده است، آن را جذابتر کرده. این یکی از جاذبههای رمان و سبک نوشتاری این نویسنده است. خواننده وسط سه زندگی قرار میگیرد که کاملاً با هم متفاوتاند و در عین حال، نکات مشترک زیادی دارند که مهمترین آنها شخصیت قوی این سه خواهر است. هر چه نباشد، در این خانواده بزرگ شدهاند. با این احوال، رفتار، افکار و روحیات و طرز برخوردشان با مشکلات با هم بسیار متفاوت است. به نظرم آنه گستهوزن خیلیخوب توانسته خشم، ترس، شادی، عشق، علاقهمندیهای شخصیتهای رمان را تشریح و به خواننده منتقل کند و در عین حال، نگاهی عمیق به گذشته داشته باشد.