خبرگزاری کار ایران

یک کارگردان تئاتر مطرح کرد:

درماتورژها باید جای بازنشسته‌های صداوسیما را در ارزشیابی تئاتر بگیرند/ تئاتر ما همیشه در شعب ابوطالب است

درماتورژها باید جای بازنشسته‌های صداوسیما را در ارزشیابی تئاتر بگیرند/ تئاتر ما همیشه در شعب ابوطالب است
کد خبر : ۹۷۱۱۱۵

محمدرضا غریب‌زاده با طرح این پرسش که «کسی نمی‌تواند به این سوال پاسخ دهد که چه تعداد تماشاگر تئاتر در تهران داریم؟» می‌گوید: مدیران ارشد فرهنگی، با وجود بودجه و شرایط، نتوانسته‌اند آماری از جامعه مخاطبان تئاتر در سالن‌های خصوصی و دولتی تئاتر احصا کنند و بخشی به نام پژوهش و توسعه وجود ندارد. درصورتی‌که یکی از کارهای دراماتورژها، بررسی و آسیب‌شناسی تئاتر و نظارت کیفی است. نه اینکه عده‌ای بازنشسته صداوسیمایی را به حوزه نظارت کیفی تئاتر بیاوریم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در روزهایی که بسیاری احتمال می‌دهند کرونا آینده بسیاری از فعالیت‌های جمعی را دچار تغییرات بنیادین کند، تئاتر با چنگ و دندان به حیاتش ادامه می‌دهد و در تلاش است تا اعتماد از دست رفته مخاطبان را به فضای بسته سالن‌ها برگرداند. «محمدرضا غریب‌زاده» (نمایشنامه‌نویس، کارگردان و پژوهشگر) در گفتگو با ایلنا، با اشاره به شرایط جدید، از ضرورت اتخاذ راهکارهایی دائمی برای مخاطب‌شناسی و شناسایی تهدیدها و ظرفیت‌های تئاتر برای مواجهه با هر نوع بحران احتمالی می‌گوید.

اجرای تئاتر در دوره کرونا با شرایطی که هنوز مخاطب به اندازه کافی به فضای تئاتر اعتماد نکرده است، دشواری‌های خود را دارد. در چنین شرایطی نقش‌خوانان «اسفیکسیا» با ماسک روی صحنه آمدند. فکر می‌کنید تئاتر باید خود را با شرایط جدیدش هم‌خوان کند؟

خانم مینوی «اسفیکسیا» را ۸ سال پیش نوشته که البته به شکلی نبود که اکنون خوانش شد؛ با پژوهشی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که روی ابعاد روحی و روانی انسان معاصر کار کنیم و در ادامه چهار نماینده از چهار قشر آسیب‌پذیر جامعه را انتخاب کردیم؛ یک انسان معتاد به الکل، معتاد به مواد مخدر، یک سارق و یک قاتل که دچار اتفاقات و دگرگیسی ذهنی می‌شوند. نام کار به معنای فلج مغزی است و این افراد قسمت درک و درایت مغزشان را از دست داده‌اند؛ قوه تشخیص کار خوب و بد را از دست داده و نمی‌دانند کاری که انجام می‌دهند اشتباه است. منتها وجه دیگری را هم از این ماجرا نشان می‌دهیم که این قشر از آدم‌ها از دیگران تنها‌تر و آسیب‌پذیر‌ترند گرچه خودشان با حضورشان به جامعه آسیب زده‌اند اما از همه بیشتر خودشان آسیب دیده‌اند؛ نباید فکر کنیم یک قاتل یا فرد الکلی، آدم متفاوتی است. نه، او از همین جامعه است که قوه تشخیص خود را از دست داده و باعث شده این اتفاقات برای او رخ دهد. از سویی این نمایشنامه، گریزی به دوره کودکی این آدم‌ها دارد که این‌ها در زیر لایه‌های متن کاملاً مشخص است. بخش عمده‌ای از دیالوگ‌های خود را به صورت تصویری و در سکوت و خفا و تنها با کارهایشان بیان می‌کنند. این‌ها در مکانی قرار دارند که گازهای گلخانه‌ای وجود دارد و به دلیل حاصل‌‌خیز بودن زمین آنجا هستند بنابراین ماسک به صورت دارند که هم بتواند در این فضا زندگی کنند و هم کسی مانند آدم عادی یا پلیس کاری به کارشان نداشته باشد. بازیگران این اثر فارغ‌التحصیلان آکادمی پانیذ هستند که سال‌ها کار کرده‌اند و همگی بین ۱۹ تا ۲۲ سال سن دارند.

از طرفی، مواجهه من با مخاطب تئاتر اینطور است که فکر می‌کنم هر کاری یک زمانی دارد. یعنی باید در زمانی که مختص آن است تمرین و به اجرا برسد و ربطی به کرونا ندارد. فکر می‌کنم ما برای اینکه نخواهیم در مسیر فرهنگ قرار بگیریم همیشه توجیهات و بهانه‌هایی داشته‌ایم که الان این بهانه، کروناست. می‌توانستیم راه‌ها و ایده‌های تازه را امتحان کنیم و با شناسایی ذائقه مخاطب در شرایط عادی و بحرانی، نیازسنجی کنیم. برای این کار می‌توانیم از طریق سایت‌های فروش بلیت و مانند آن نظرسنجی کنیم. شاید خیلی‌ها که در شرایط عادی با حضورشان در سالن‌های تئاتر از آن حمایت و سرمایه‌گذاری می‌کردند از ترس بیماری، دیگر نیستند اما قشر دیگری مثل نوجوان‌ها الان بیشتر از قبل در سالن‌ها حضور دارند.

یعنی معتقدید کرونا تاثیری بر حضور مخاطب در سالن تئاتر نداشته؟

به‌نظر من کرونا هیچ تاثیری روی شکل یا ذائقه مخاطب نگذاشته است. از میان گروه تئاتربین‌های حرفه‌ای، ممکن است برخی در ابتدا گارد داشته باشند که شاید پروتکل‌های بهداشتی در سالن‌ها رعایت نشود اما در ادامه به‌عنوان یک مخاطب، برای حضور در سالن‌های تئاتر احساس نیاز می‌کنند. هرچند که بر اساس تجربه شخصی‌ام می‌گویم رده سنی مخاطب عمده نمایش‌ها زیر بیست سال است؛ نسل جدید مخاطب، خیلی جسورتر از مخاطبانی است که وارد دوره جوانی یا حتی میانسالی شده‌اند و بیشتر هم از آثار روی صحنه استقبال می‌کنند. از طرفی، مقوله بیماری برای ما که تجربه شکل سنتی‌تر زندگی را داشته‌ایم جدی‌تر از متولدان دهه‌های ۷۰ و ۸۰ است. از سوی دیگر، نگاه این نسل نسبت به مقوله فرهنگ و هنر متفاوت‌تر است.

متفاوت یعنی جدی؟

جدی بودن و عدم توقف برای دیدن یک اثر هنری؛ هنر می‌تواند برایشان یک غذای روح باشد.

پس علت کاهش چشم‌گیر میانگین مخاطبان تئاتر در دوره کرونا، چیست؟

به نظر من بخش عمده این مشکل به عدم مدیریت و درایت سالن‌داران برمی‌گردد که انگار رغبتی برای تبلیغات بیشتر ندارند و به روشن بودن چراغ سالن بسنده می‌کنند و برای همین در یک تغییر رویه، به تعامل با گروه‌ها رسیده‌اند. راهکارهایی در این فضا به ذهنم می‌رسد که یکی از آنها تعداد اجراست. من با مدیران سالن‌های مختلف و با کارشناسان و هنرمندان درباره این مساله صحبت کرده‌ام و معتقدم تعداد اجرای سی شبه می‌تواند آسیب‌زننده باشد. چون گروه‌ها تلاش می‌کنند تمام سی شب را اجرا کنند؛ نفس گروه‌ها بسته به نفس تماشاگر است و اگر شبی تماشاگری به سالن نیاید (که بهترین آثار هم می‌توانند دچارش شوند) کار دچار افول می‌شود. اگر هر نمایشی که به صحنه می‌رود، بروکراسی اداری‌اش کوتاه‌تر شود و بتواند حداکثر در یک ماه مجوز اجرا بگیرد و بعد هر تئاتر بین ۵ تا ۷ نوبت اجرا برود و از یک ماه قبل پیش‌فروش بلیتش را آغاز کرده و سولد‌آوت شود، همان تعداد اجرا می‌تواند برایش کافی باشد... تئاتری در تماشاخانه‌ای خصوصی ۳۰ اجرا رفت که تنها چهار، پنج شب آن تماشاگر داشت، در صورتی که در دوره کرونا می‌توانست یک هفته روی صحنه باشد تا تماشاگرانش در همین مدت به سالن بیایند و طبق این زمان‌بندی و برنامه منسجم، سالن پر می‌شد و اداره‌کل هنرهای نمایشی هم می‌توانست فضا و شرایط بهتری برای هنرمندان نوظهور فراهم کند و از طرفی با توجه به تعطیلی چند ماهه سالن‌ها از اسفند تا تیر، تعداد بیشتری از آثار فرصت اجرا پیدا می‌کردند. الان بسیاری از هنرمندان چون احساس می‌کنند کرونا ادامه‌دار است، اجرای تئاتر را جزو ضروریات تلقی نمی‌کنند و به‌طور مثال برای اجرای بهمن‌ماه از الان دچار اضطراب و تحت فشارند و نوبت اجرایشان را کنسل می‌کنند. به‌طوری‌که در همین چند ماه، شاهد بودیم که تنها در یک تماشاخانه، هفت گروه از اجرا انصراف دادند.

اما تعداد آثار روی صحنه هم به‌طور چشم‌گیری کاهش یافته است.

خب به همان نسبت تعداد مخاطب هم کاهش می‌یابد. برای همین، کاهش تعداد روزهای اجرا هم به سود سالن است و هم گروه اجرایی. این یکی از راه‌هایی است که از طریق آن می‌توانیم مخاطبان را با ذائقه‌های گوناگون به سالن بیاوریم تا گروه‌ها هم رغبت بیشتری برای تولید دوباره آثارشان پیدا کنند. برای تولید یک اپرا با آن حجم از تعداد نوازنده و بازیگر، شش ماه تمرین می‌کنند و اثر را سه شب اجرا می‌کنند اما با تکمیل تمام ظرفیت سالن. سوای این، ما هیچ مرجع و منبعی برای ساماندهی مخاطبان و همچنین هنرمندان تئاتر نداریم. کسی نمی‌تواند به این سوال پاسخ دهد که چه تعداد تماشاگر تئاتر در تهران داریم؟ مدیران ارشد فرهنگی، با وجود بودجه و شرایط، نتوانسته‌اند آماری از جامعه مخاطبان تئاتر در سالن‌های خصوصی و دولتی تئاتر احصا کنند تا بتوانیم انواع نمایش‌ها را در سالن‌ها بر اساس نوع مخاطبی که دارند دسته‌بندی کنیم. در نهایت، از این مدل راهکارها زیاد است اما چون افراد به شکل اتوبوسی وارد حوزه کاری خود می‌شوند و علاقه‌ای به ایجاد تغییرات اساسی و اصلاح جریاناتی در راستای مخاطب‌شناسی و تولید آثار ندارند، کار به همان منوال است و بخشی به نام پژوهش و توسعه وجود ندارد. یکی از کارهای دراماتورژها، بررسی و آسیب‌شناسی تئاتر به‌عنوان یک بسته هنری است؛ کسی که می‌تواند کارشناس سالن، منتقد و تحلیل‌گر، تهیه‌کننده هنری و ایده‌پردازی و ناظر کیفی باشد. نه اینکه عده‌ای بازنشسته صداوسیمایی را به حوزه نظارت کیفی تئاتر بیاوریم که با وجود اینکه احترام‌شان واجب است، اغلب دیدگاه‌های گسترده‌ای نسبت به تئاتر نسل جوان ندارند. نقش ناظر نباید صرفا به این محدود شود که به جزئیاتی در نمایش گیر بدهد، بلکه باید ایده‌های پیش‌برنده به یک تئاتر بدهد. یک کلونی ساخته‌اند که همان‌ها هم بر کار کودک و نوجوان نظارت می‌کنند و هم بازبینی آثار تئاتر تجربی و کلاسیک را انجام می‌دهند. فکر نمی‌کنم در هیچ‌کجای دنیا نهاد یا بخشی با عنوان نظارت و ارزشیابی بر تئاتر در دولت وجود داشته باشد؛ اگر هم چنین وظیفه‌ای باشد به خود سالن نمایشی واگذار شده است. دراماتورژ در سالن، می‌تواند بازبینی کیفی اثر را به عهده بگیرد و در صورت تائید او، مجوز اجرا در سالن صادر شود. اما در ایران، دولت چنین نقشی را از سالن گرفته است؛ نسبت به سالن‌دار بی‌اعتماد است، به هنرمند بی‌اعتماد است و نیت‌خوانی می‌کند، از آن‌سو با سخت‌گیری و نبود ایده پیش‌برنده کیفیت آثار را تنزل می‌دهد، بعد ما باید کلاه‌مان را از شادی بالا هم بیاندازیم! فکر می‌کنم با این شرایط، تئاتر ما همیشه در شعب ابوطالب است.

 برای خروج از این وضعیت که به یک بحران هم خلاصه نمی‌شود، چه باید کرد؟

همه این ماجراها بهم مرتبط‌اند و روی هم تاثیر مستقیم دارند و باید سازوکاری کوتاه‌مدت و پر بازخورد را برای آن در نظر بگیریم؛ یکی از روش‌ها این است که فضای اشتراکی‌مان را در اجراها از مثلا یک کارگردان در هر ماه به ۴ برسانیم. دوم اینکه بحث اجرای آنلاین را جدی‌تر دنبال کنیم؛ در برخی کشورها، تئاتر زنده اجرا می‌شود و هم‌زمان پخش آنلاین هم دارد. چرا کمپانی‌های تئاتر اروپا تعطیل نشد؟ چون دولت یا نهادی این اختیار را به آنها داده که با کمک ایده‌پردازان برای روزهای بدتر از این هم برنامه‌ریزی کنند که اینطور دچار آسیب نشوند. ضرورت دارد مرجعی برای مخاطبان و برای هنرمندان داشته باشیم تا فضایی برای تعامل و صحبت و همکاری شکل بگیرد. در چنین شرایطی است که می‌توان چراغ تئاتر را به درستی روشن نگه داشت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز