در تشریح مقام فرهنگی عبدالله انوار مطرح شد؛
فهرستنگاری دانشمند، قانونمند و دردمند
معاون اسبق سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در یادداشتی به تشریح نقش استاد عبدالله انوار در فهرست نویسی علمی و فنی در کتابخانه ملی پرداخت.
کتابهای خطی کتابخانه ملی نخست با فهرست مختصر «جواهر الکلام» معرفی شد و در آن زمان هنوز فیش برگههای مرتبی تنظیم نشده بود و در واقع معرف کتب خطی موجود در مخزن فقط دفاتر ثبت و لیستهای خریداری بود. در زمان ریاست مهدی بیانی در کتابخانه ملی دو دفتر ثبت توسط ایشان تنظیم شده، یکی از آنها شامل هزار و اندی کتب خطی عربی و دیگری حاوی ۳۱۶ جلد کتب کتابخانه عمومی معارف. اطلاعات مندرج در آن دفترها شامل نام کتاب، شماره پشت جلد و محلی که کتاب مزبور از آنجا فراهم آمده بود همراه با یکی دو نکته دیگر.
مهدی محقق در زمان ریاست خود در کتابخانه ملی، فیش برگه مختصری را برای هر کتاب تنظیم کرد که در این فیشها: نام کتاب، نام نویسنده، تاریخ کتابت، شماره صفحات، اندازه کتاب و شماره پشت جلد آن درج شده بود. در این زمان فیشهای محقق و دفتر ثبت کتب عربی فراهم آمده از طرف دکتر بیانی معرف نسخ خطی کتابخانه ملی بود.
در زمان ریاست ایرج افشار در کتابخانه ملی، سید عبدالله انوار برای تحریر و تنظیم فهرست نسخ خطی دعوت شد. در این زمان احساس نیاز شد تا فیش برگه ای توصیفی و مفصل برای هر کتاب خطی تدوین گردد و چون این فیش برگه بعدها میتوانست مورد استفاده دیگر کتابخانهها قرار گیرد، بدین جهت تنظیم آن در کمیسیونی متشکل از کتاب شناسان ایران انجام شد. در این کمیسیون فیش برگه ای طراحی شد که سالها مبنای فهرست نویسی کتب خطی کتابخانه ملی بود. از امتیازات این فیش برگه، جداشدن دو قسم نسخه شناسی و کتابشناسی بود. یعنی تقسیمی که سالیان سال مبنای کار فهرست نگاران نسخ خطی قرار گرفت. در قسم نسخه شناسی مطالب فنی و خصوصیات فیزیکی و مادی نسخهها مورد بررسی قرارگرفت و تمام اطلاعات مورد نیاز مربوط به نسخه همچون نوع جلد، کاغذ، خط، کاتب، تزیینات و یادداشت های ظهریه در این قسم پیش بینی و تدوین شد. در قسم کتابشناسی هم آنچه برای معرفی کتاب و خصوصیات معنوی و محتوایی کتاب لازم بود همچون: عنوان کتاب، نام مؤلف، موضوع، فصول و ابواب کتاب نگاشته شد.
انوار اولین فهرست نگار نسخ خطی کتابخانه ملی
استاد انوار اولین کسی بود که بر پر کردن عناصر موجود در فیشها اقدام نمود و این فیشها مبنای فهرست نویسی علمی و فنی کتابخانه ملی شد. استاد انوار تلاش کرد تا بخش کتابشناسی فیش برگهها را با دقت تمام پر کند و به گفته خودش روزها در پس روزها میرفت و قرائت کتابی از بدء تا ختم آن چند بار به سر میآمد تا قرینه ای برای تعیین نام آن کتاب و یا نام مؤلف به دست آید و یا موضوع تعیین شود و اگر آن کتاب ترجمه و تدوین بود، علت آن ترجمه توضیح داده شود. به گفته استاد «تا کسی را سروکار با کتب خطی نباشد نمی داند آنچه در اینجا گفته می شود چه معنی دارد».
در این فیش برگهها بنابر آن بود که تمام مطالب مربوط به نسخه شناسی و کتابشناسی به تفصیل درج گردد و هر فیش برگه به عنوان یک «سند شناسایی» نسخه خطی قرار گیرد. بنابراین درجه همه مطالب مندرج در فیشها در صفحات فهرست زائد مینمود و قرار بر آن رفت که از آن مطالب فیشها خلاصهای در فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی چاپ گردد. استاد انوار نمونههای چاپی را در ۴ یا ۵ نوبت تصحیح کرده امر چاپ را نظارت و پیگیری نمود تا اولین مجلد از فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی به سال ۱۳۴۳ چاپ و منتشر شد.
ویژگیهای فهرست نسخ خطی استاد انوار
الف- استاد انوار برای هر مجلد از فهرست نسخ خطی مقدمهای نسبتاً مفصل را تدارک میکند و در آن مقدمه شیوه کلی فهرست را به تفصیل و یا به اجمال ذکر میکند. استاد در هر مقدمه ای سخنی نو دارد که به نحوی جنبههای آموزشی در آن وجود دارد. گاه در مقدمهای به بیان ایرادات وارده بر فهرست و پاسخ به آن ایرادات میپردازد و گاهی در مقام انتقاد از اوضاع فرهنگی و علمی زمان خود برمیآید و گاهی جایگاه علم کتابشناسی و فهرست نگاری خطی را تبیین میکند و گاهی به معرفی صنادید عجم و بیان نبوغ ایرانیان در پیشبرد تمدن اسلامی میپردازد و گاه به افتخار تبیین درخشندگی فرهنگ غنی اسلامی نائل میآید.
ب- روش کار استاد در این فهرستها بدین گونه است که تا سرحد امکان از مراجعه به فهارس دیگر اجتناب شود و هر کتاب بدون توجه به توضیحهای مندرج در فهرست های دیگر مورد توجه قرار گیرد. استاد سعی میکند تا کتابهای ناشناخته را تا آنجا که مقدور باشد و به وجه اجمال معرفی کند خاصه ابواب و مسائل مندرج در مابین الدفتین هر کتاب را بیان کند. استاد تلاش نموده تا در تمامی فهرستها از اصول و نظم واحدی تبعیت کند.
ج- استاد انوار در مجموعهها تمامی رسائل و کتب متعدد آن مجموعه را جداگانه و علیحده معرفی مینماید و در خصوص جنگها نیز ایشان صفحه به صفحه رسایل را مطالعه کرده و حاصل آن مطالب را در فهرست درج مینماید. در این بخش گاه اتفاق میافتد ۱۲ یا ۱۳ صفحه از اوراق فهرست نسخ خطی به معرفی مندرجان آن جُنگ اختصاص داده شود.
د- فهرست اعلام و اسماء کتب و بیان موارد اختلاف در اسامی مؤلفان و کتابها در اندکسهای پایانی هر مجلد از فهرست نسخ خطی استاد انوار ذکر شده است. گهگاه اتفاق افتاده که بین اسامی ضبط شده و موجود در نسخهها(مثلا نام مولف) اختلافی پیش آمده و در این مورد اگر اسم از اسماء مشهور نبوده و آن اختلاف در تعیین اسم موجب تردید شده به ناچار هردو نام در فهرست آمده و در ایندکس پایانی هر فهرست هم به این اختلاف اشاره شده تا اگر مدرک قطعی بعدها پیدا شود که بتواند رفع تردید کند آن گاه موافق آن، مدرک مورد تایید اخذ و غیرموافق حذف گردد و در این موارد کوششهای فراوانی در تطبیق اسامی مندرج در آن فهرست با سایر فهرست های منتشر شده به عمل آمده است.
ایرادات وارده بر فهرست استاد انوار
اشکالات و ایراداتی بر فهرست های استاد انوار وارد شده است که از جمله آن دو ایراد ذیل است. استاد ضمن بیان این دو ایراد، پاسخ آن را به روشنی توضیح می دهد.
۱. چرا در فهرست های استاد انوار به شرح حال مؤلفان پرداخته نشده است؟
پاسخ: استاد معتقد است فهرست نسخ خطی، معرفی کتاب من حیث هو کتاب است نه من حیث مؤلف، لذا به قید موضوع باید در فهرست از عوارض ذاتی کتاب سخن رود نه چیز دیگر. در فهرست باید ذاتیات و عوارض ذاتی کتب باشند نه مباحث استطرادی آن، همچون شرح حال مؤلف و نام پدر و مادر او. لذا در فهرست باید پیرامون فصول و ابواب کتاب، علت نگارش و خلاصه ای از مافی الدفتین کتاب منعکس شود.
اگر چه این شیوه استاد، خلاف اجماع فهرست نگاران فرنگی است چرا که آنان در فهرست خود به شرح حال مؤلف می پردازند، ایشان اولاً روش آنان را غلط میداند و کار فرنگیان را ملاک کار ما در فهرست نویسی خطی نمیداند و معتقد است با وجود کتب تاریخ ادبیات فراوانی که در دسترس ماست، صفحات فهرست را به شناساندن کتابها اختصاص دهیم نه شرح حال زید و عمرو به جای سیر در متن کتابهای خطی و حل مشکلات آنها، تعدادی شرح حال مردمان را در فهرست نیاوریم.
۲. چرا در فهرستهای استاد انوار در معرفی کتاب ها به فهرست های دیگر ارجاع داده نشده است؟
پاسخ: به گفته استاد، فایده این ارجاع و احاله در این حد است که طالبان نسخه خاص بدانند که چند جلد از این نسخه در فلان کتابخانه یا فلان محل است اگر چه این استقراء شاید همیشه ناقص و غیر مفید علم باشد لکن با فراهم بودن وسایل و شرایط آن خالی از لطف نیست. لکن امکانات بسیار ضعیفی که استاد انوار در دست داشته که حتی از داشتن چند جلد کتاب پیش پا افتاده مرجع و مأخذ هم محروم بوده و در واقع امکان ارجاع به منابع تحقق نداشته است.
البته استاد انوار آرزو میکند که فهرست نگاران جوان بعدی پس از چاپ فهرست مشترکهایی از این مشکل رهایی یابند.
ویژگیهای شخصیتی استاد انوار
الف- زهد و درویشی استاد تا آنجا است که آرزو فهرست هایش مشکل صاحبدل نیازمندی را به وقت نیاز بگشاید و او از سر صدق دعای خیر در کار این درویش از پای افتاده شوریده حال کند. استاد امیدوار است که همین دعاها در روز «ینفع الصادقین صدقهم» چراغی فرا راه ایشان شود و معتقد است که هر مکرمت صاحب زر و زور جز وبالِ این جهانی و وزر آن جهانی ثمره دیگر ندارد و دعای خیر صاحبدلان نیازمند فهرست را دستگیرنده روز جزا می داند.
ب- انتقاد پذیری و تشکر و قدردانی از کسانی که با مطالعه فهرست، ایشان را بر لغزش هایی متوجه کردند و به قول استاد اگر این تنبیه ها و اعلام های آنها بر آن ناصوابی ها نبود این لغزش ها سربار دیگر خطاها می شد.
ج- دردمندی و تکیه بر فرهنگ خودی. استاد در مواردی از عظمت و نبوغ فکری ایرانی در حوزه اندیشه اسلامی سخن می گوید و از حکم راندن ذهن ایرانی در سایه عدل محمدی(ص) بر بزرگترین فرهنگ بشری سخن میگوید، فرهنگی که گوشههایی از آن کتب مندرج در فهرست های نسخ خطی روشن می کند.
استاد انوار در موارد متعددی از اوضاع وانفسای زمان خود و دور شدن از علم کتابشناسی و کتابداری واقعی انتقاد می کند و در شرایطی که احساس می کند این علم با سابقه در فرهنگ ما به دست دو قوم از خدا بی خبر افتاده، به خوبی اوضاع این دو گروه را چنین تحلیل و بررسی می کند: قوم اول تعدادی چند دختر مدرسه ای که از کتاب و کتابشناسی به شکل ظاهری آن بسنده کرده و با گستاخی کباده مشکل گشایی کتابشناسی را می کشند و با مشتی برگههایی وارد میدان شده اند که جز عطاران را به وقت داروپیچی به هیچ کار نمی آید و اینان به گفته استاد هر روز مقنعه از سر برافکنده، از شرق به غیر می رفته و هر شام تا بام با صرف هزینههای گزاف از بیت المال مسلمانان، خلیج العذار شمال به جنوب دوزند تا در مجلس فلان ینگی دنیایی بی خبرتر از خود به عنوان های مجهول و مجعول کنفرانس و سمینار حاضر شوند و سپس باد در گلو اندازند که کتابشناس شده اند درحالی که آنان صفرالید و باد در دست اند. قوم دیگر طایفه ای خبیث و مکار که از فهرست نگاری آن می دانند که چند طومار «حسب سال» و «شرح زندگی» از تذکره ها فراهم آورده و چون منشیان دوره قجرها بر شال کمر خود زند و هرجا که صحبت از فهرست نگاری شود با وقاحت حاضر شوند و از فهرست کردن به این بسنده کنند که ابتدا نسخه را در دست خود توزین کرده سپس نامی از آن طومار برگیرند و بر آن نسخه بی زبان بربندند و سپس به جهت فضل فروشی با تعدادی اعداد ضال و مضل، فلان فرومانده از فهرست خود را به فهرست های نایاب ارجاع میدهند و پیش خود فخر کنند که مرجع شناس و نسخه دانند.
استاد انوار معتقد است که گروه اول از خودپسندی و نادانی بر پیکر این علم شریف(کتابشناسی) ضربه می زنند و گروه دوم از روی نامردمی و خبث طینت سعی می کنند که در راه نیازمند علاوه بر سنگلاخ مشکل او، خار مغیلان افکنند و او را در خارستان فهرست خود از پای درآورند.
استاد تأسف می خورد که در آن روزگار میدان در دست این دو قوم است و هریک میر میدان و ابوالفوارس اند و کار نمیتوان کرد جز آنکه «دستی از غیب بیرون آید و کاری بکند».
ایشان اظهار تاسف می کند که اعمال جاهلانه قوم اول سرمشق نسل جدید و علاقمند به کتابشناس شده و به جای تصقح در اوراق کتاب ها و تحمل رنج تحلیل مطال کتب، تبعیت از کار آنان کنند و سرانجام دیری نگذرد که برای فهرست فلان کتابخانه دست نیاز به سوی فلان خارجی دراز شود. سپس اظهار نگرانی میکند که اگر فکری نشود و این وضع تباهی همچنان ادامه یابد، چند صباح دیگر کارگشای فلان مطالب فقهی یا فلان فرنگی شود و متفتی و جوینده فلان مبحث دینی یا فلان فصل کتاب شرعی، فلان نصرانی خارج از دین باشد.
دیدگاه استاد انوار در ارتباط با کتاب شناس و فهرست نگاری
استاد معتقد است که کتابشناس علمی است مستقل و همانند همه علوم، اجزاء ثلاثه «موضوع، مبادی و مسایل» دارد. موضوع آن کتاب من حیث ما فی الدین کتاب است که کتابشناس باید از عوارض ذاتی این موضوع بحث کند نه از مطالب نامربوط. فهرست نگار باید در یکایک نسخهها تصفح نماید تا برعوارض ذاتی آنها دست یابد و سپس از این عوارض ذاتی محمولات منتسب به موضوعات یعنی مسایل فهرست خود را فراهم آورد. موضوع کار فهرست نگار مصادیق جزئیه مشککه بوده یعنی نسخ متعدده مختلفه. گاه این جزئیت آن قدر محدود می شود که فهرست نگار فقط با شخص واحد و مصداق یگانه سروکار پیدا می کند یعنی نسخه منحصربه فرد. هدف واقعی فهرست نگاری رفع ابهام و دفع مشکل از پژوهنده است و رسیدن فهرست نگار به همان غرضی که فراهم آورنده آن کتاب مدنظرش بوده است و فهرست نگار باید عمیق و مشکل گسل تربیت شود نه جاهل خودپسند و یا فریب دهنده مکار.
فهرست نگار باید در مواردی صفحه به صفحه کتاب را بخواند و حاصل آن خوانده ها را در فهرست بیاورد و در معرفی جُنگ ها از درج عبارت «این جُنگ حاوی مطالب گوناگون است» پرهیز کند و باید سطر به سطر این کتاب ها به دقت مطالعه شود و از میان هزاران خطوط ناخوانا و لایقرء، مطالب متعدد در آورده شود و با ذکر صفحه در فهرست ذکر شود.
دیدگاه استاد انوار در ارتباط با نقش ایرانیان در پیشبرد تمدن اسلامی
استاد انوار نسخ خطی عربی را بازگشای نکات اصلی و بنیادی یکی از ژرف ترین فرهنگ های بشری دانسته، فرهنگی که با تکیه بر مقامات معنوی انسانی مشکل گسل و نیاززدای حوائج مادی او نیز می باشد. آن گاه که ندای پیامبر اسلام(ص) آن ابرمرد تاریخ بشریت در کلمه لا اله الا الله تجلی یافت و در کوتاه زمانی توحید، ستمدیدگان و در هم شدگان فرعونهای زمان فرهنگ و تمدنی دست یافتند که عظمت و سرعت گسترش آن موجب شگفتی هر پژوهشگر تاریخ می باشد.
ایرانی از بند رسته چون درسایه فرهنگ عدل و داد محمدی(ص) جلوه گاه انسانی را مشاهده نمود به خود آمد و به گواهی اوراق مجلدات فهرست های نسخ خطی عربی کاخ های بلندی از دانش را پی افکند و با توان نیرویی شگرف فرهنگ عدل پایه اسلامی را به پیش برد و تار و پود انداز تمدن و معارفی شد که اگر بجای فرهنگ اسلامی نام فرهنگ ایرانی بخود گیرد. این نام گیری بغیر حق نمی باشد.
استاد انوار در جهت تبیین نقش نبوغ ایرانی در پیشبرد تمدن اسلامی از نوابغ و دانشمندانی نام می برد که آثار آنان در جایگاه فهرست های نسخ خطی عربی معرفی شده است همچون بدیع الزمان همدانی که با نگاشتن «مقامات» خود، بزرگترین شاهکار نویسندگی زبان عربی را هدیه مشتاقان کرد و آن گویاترین سند نبوغ فکر ایرانی است. سعد الدین تفتازانی در جرجانیه خوارزم با نگاشتن کتاب عالمانه «المطول» بزرگترین اثر را در فصاحت و بلاغت به عاشقان سخنوری زبان عرب عرضه می کند. علامه جارالله زمخشری ایرانی برترین زبانشناس عرب بود و شیخ طبرسی با نگاشتن تفسیر قرآن به عربی یعنی مجمع البیان یکی از شاهکارهای جاودانه فکر اسلامی را در زبان عربی بنیان نهاد.
سیبویه فارسی و کسایی ایرانی دستور زبان عرب را به آن مرزهای بالا و والا رساندند. دو شرح شافیه و کافیه ابن حاجب در صرف و نحو زبان عربی، مبین نبوغ شارح آن یعنی رضی الدین محمد استرآبادی است و کتاب الفوائد الضیائیه جامی قدرت و نبوغ این نحوی بزرگ ایرانی را نشان می دهد و سرانجام به این نتیجه می رسیم که صرف و نحو عرب هرچه دارد از ذهن ایرانی است.
از صرف و نحو که بگذریم در سایر معارف اسلامی نیز هرچه می بینیم از قدرت و نبوغ فکر ایرانی می بینیم. تاریخ فلسفه به ما نشان می دهد که شکوک غزالی در «المنقذ من الضلال» همان شکوکی است که دکارت حدود ۵۰۰ سال بعد از او کرده و همان شکوک، دکارت را پایهگذار رنسانس اروپا کرد. خواجه نصیر الدین طوسی به کرات گرفته است «کل موجود معلوم و کل معلوم موجود» یعنی همان گفتهای که ۴۰۰ یا ۵۰۰ سال بعد هگل، فیلسوف آلمانی آن را گفت و پایه فنومنولوژی خود را گذارد. پس آنگاه نبوغ فکری صدرالدین شیرازی بر کسی پوشیده نیست.
در علم حدیث اسلامی از چهار امام اهل سنت، سه امام، ایرانی است. فقه شیعی در پیشگاه قدرت ذهنی شیخ طوسی سر بر آستان است. اصول فقه ریزه کاری های خیره کننده خود را از فقیهان و اصولیون ایرانی دارد. کلام، تاریخ، تفسیر و ادب، علوم دقیقه و عرفان اسلامی هیچ گاه نمیتواند خود را از نوابغ ایرانی و فکر ایرانی برکنار دارد.
و گوشهای بسیار کوچک از این نبوغ ایرانی در پیشبرد تمدن اسلامی، در بررسی کتب خطی معرفی شده در فهرستهای نسخ خطی نمایانگر است.