گفتوگوی ایلنا با محمدمهدی گورنگی؛
اساتید موسیقی تمایلی به حضور در تلویزیون ندارند/ فضای تلویزیون از سال ۸۸ سیاسی و یکسویه شد/ موسیقیِ بساز و بفروشی مرسوم شده/ موسیقی مردهی پاپ در دهه هفتاد زنده شد
به اعتقاد یکی از نوازندگان، آهنگسازان و مدرسان پیشکسوت؛ روزگاری؛ شورای آهنگسازان جوان صداوسیما صرفاً جایی برای تولید اثر نبود بلکه دانشگاهی بود که پارتیتورها در آنجا بررسی و تحلیل میشدند. درباره تکتک نتها نظر داده میشد و بزرگان در آن حضور داشتند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از بخشهای مهم در موجودیت بخشیدن به موسیقی پاپیولار و فاخر و ارتقای سطح سلیقه مخاطبان، سازمان صداوسیماست. که باتوجه به نحوه فعالیتها و چگونگی تولید و ارائه آثار موسیقایی میتوان گفت این سازمان دولتی طی دو دهه گذشته با سیاستهای غلط و عدم بهرهگیری از متخصصان و کارشناسان نه به نفع موسیقی بلکه علیه آن عمل کرده است.
کارنامه چهل ساله صداوسیما گویای این است که این سازمان در دهه ۷۰ نسبت به مقاطع پیش و پس از آن، وضعیت بهتری در زمینه تولید و ارائه موسیقی داشته است. حتی بیراه نیست اگر بگوییم تلویزیون در دهه ۷۰ با وجود ضوابط و چارچوبهای مشخص مرکز موسیقی سازمان صداوسیما تاثیر مثبتی بر روند موسیقی به خصوص پاپ داشته است. در همین دهه بود که فریدون شهبازیان با همراهی علی معلم دامغانی، شورای موسیقی را در صداوسیما را تشکیل دادند و وظیفه نظارت و حمایت از موسیقی پاپ را به عهده داشتند. در این سالها انتخاب خوانندگان تا حدودی با حال متفاوت بود و آنها باید مراحل سختتری را برای گزینش میگذراندند و همین اتفاق باعث معرفی خوانندگانی شد که همچنان در موسیقی پاپ جزو بهترینها هستند؛ هرچند بسیاری از آنها در حال حاضر فعالیت حرفهای ندارند و به نوعی منزوی شدهاند.
محمدمهدی گورنگی که در رشته موسیقی تحصیل کرده و از محضر هنرمندانی چون محمدتقی مسعودیه، علیرضا مشایخی، شریف لطفی، مجید کیانی، محمد اسماعیلی مسعود شناسا و محمدرضا درویشی بهره برده است، سال ۱۳۷۴ همکاری خود را با مرکز موسیقی به عنوان آهنگساز تنظیمکننده سرودها و ترانهها و آثار بدون کلام آغاز کرده و طی سالهای حضورش در این بخش ناظر ضبط آثار متعددی بوده است.
محمدمهدی گورنگی که در زمینه ساخت موسیقی فیلم و سریال کارنامهای بلند بالایی دارد در گفتگوی پیشرو درباره عملکرد دفتر موسیقی از دهه هفتاد و تاثیر آن بر کم و کیف موسیقی کشور سخن گفت.
شما در اواسط دهه هفتاد به دفتر موسیقی صداوسیما رفتید و تحت عناوین مختلف چند سالی آنجا فعالیت کردید. درباره آن سالها و نحوه فعالیتهای صداوسیما در آن مقطع بگویید.
در این زمینه باید دهه ۷۰ را مقطعی درخشان بدانیم که اتفاقا خیلیها نیز چنین نظری دارند، بخصوص در زمینه موسیقی پاپ ایران پس از انقلاب زیرا موسیقی پاپ در سالهای پس از انقلاب٬ مرده بود که مجددا زنده شد. دلیل این اتفاق را هم مدیریت میدانم. مدیریتی که خودش در موسیقی صاحبنظر بود. در آن مقطع استاد فریدون شهبازیان کار را در مرکز موسیقی در دست گرفت و استاد علی معلم دامغانی نیز که رییس آنجا بود، کارها را به او سپرده بود.
سیاست فریدون شهبازیان برای اداره مرکز موسیقی چه بود؟
او با همان دیدگاهی که سالها قبل برنامه «گلها» شکل گرفته بود، به مرکز موسیقی آمده بود. به هر حال برنامه گلها اوج موسیقی همهپسند بود. البته همهپسند هنری نه به شکلی امروزی و با دستهبندیهای فعلی. امروز گاه موسیقی مبتذل را به عنوان موسیقی همهپسند به مردم و مخاطبان عرضه میکنند که غلط و فریبکارانه است. به هر روی مرکز موسیقی صداوسیما در دهه ۷۰ با نگاه و منظری که دربارهاش توضیح دادم، مدیریت میشد و این اتفاق خیلی زیرکانه رخ داد. اگر شخص دیگری میخواست در قالب آن نهاد چنین رویهای را پیش گیرد، احتمالاً امروز از دهه هفتاد به عنوان مقطع درخشان و دهه برجسته موسیقی پاپ ایران یاد نمیکردیم و آن اتفاقات مثبت رخ نمیداد.
به جز نگاه و شیوه مدیریت شهبازیان، چه مولفههای دیگری عملکرد صداوسیما در نحوه پرداختن به موسیقی را نسبت به سالهای گذشته و اخیر، متفاوت کرده بود؟
در دهه هفتاد حجم وسایل ارتباط جمعی در این حد نبود و اینترنت و فضای مجازی و ابزارآلات مربوط به آن وجود نداشت و خب همه اینها تلویزیون را برای افکار و سطح سلیقه مردم به شاخص تبدیل کرده بود. تلویزیون در آن مقطع، آشپزی فرهنگی - هنری بود که به مردم خوراکِ قابل قبول میداد. از سوی دیگر تقریبا همه مردم نیز آثار ارائه شده توسط صداوسیما را گوش میکردند و به تلویزیون اعتماد و اعتقاد داشتند. متاسفانه امروز دیگر آن اعتماد و اعتقاد از سوی مردم از بین رفته و این کاستی باعث میشود چندپارگی در موسیقی ما روز به روز بیشتر شود.
برخی کارشناسان معتقدند تلویزیون به مرجعی ضد هنر و موسیقی تبدیل شده، شما چه نظری دارید؟
همینطور است، یعنی بهجای آنکه تلویزیون خودش پیشگام و خطدهنده باشد و ذائقه مخاطبان و مردم را تامین کند و آن را تغییر و ارتقا دهد، از افرادی حمایت میکند و در پس موجی قرار دارد که موسیقی ما را به ناکجا آباد میبرد. واضحتر اینکه تلویزیون با شیوه عملکردش خود را همرنگ و همراه موجی میکند که ضدموسیقی است.
تلویزیون طی سالهای اخیر افرادی را مورد توجه قرار داد که رزومه مشخص و قابل قبولی ندارند. البته در دهه هفتاد هم همه چیز منظم نبود و اینطور نبود که همه کارشان را درست انجام دهند. در آن سالها نیز مشکلات زیادی وجود داشت اما نه در حد و اندازهای و با کیفیتی که امروز وجود دارد. در دهه هفتاد نیز زد و بندهایی میان تهیهکنندگان بود مثلاً فلان تهیهکننده بدون اطلاع مرکز موسیقی و مسئولان آن، خوانندهای را به برنامه دعوت میکرد بیآنکه اثرش مجوزش داشته باشد. برنامه روی آنتن میرفت و در نهایت با یکی دو سکه سر و ته قضیه هم میآمد اما امروز چنین اتفاقاتی به ندرت رخ میداد.
امروز دیگر این مسائل مهم نیست و اهمیتی ندارد آنچه هست خط قرمزهاییست که آنها نیز فرهنگی نیستند و مربوط به سیاستگذاریها هستند و ربطی به جنبههای هنری ندارند.
امروز موزیسینهای حرفهای هم از برنامههای تلویزیونی استقبال نمیکنند و معدود برنامههای موسیقیمحور هم آنطور که باید به مسائل موسیقی نمیپردازند.
بله متاسفانه چنین وضعیتی وجود دارد و اوضاع در این زمینه هر روز نسبت به قبل بدتر شده است. کار به جایی رسیده که اگر از استادان بزرگ برای حضور در تلویزیون و سر و سامان دادن به اوضاع دعوت به عمل آوریم آنها رغبتی نشان نمیدهند به دلیل اینکه دیگر به تلویزیون اعتمادی نیست.
خودتان دیگر با تلویزیون همکاری ندارید؟
خیر. من بهطور رسمی از سال ۱۳۷۴ همکاریام با تلویزیون را هم به عنوان آهنگساز و یکی از اعضای مرکز موسیقی آغاز کردم. این همکاری تا سال ۱۳۸۸ ادامه پیدا کرد. سال ۸۸ ترجیح دادم در آن فضای یکسویهای که هنر جایش را به سیاست داده بود، نباشم.
از همکاران قبلی شما در مرکز موسیقی کسی باقی مانده؟
بسیاری از دوستانم دیگر با تلویزیون همکاری نمیکنند و خیلی به ندرت این اتفاق میافتد. از همکارانم و از میان آنهایی که همدورهایام بودند شاید حال دو سه نفر همچنان در سازمان حضور دارند.
شما در شورای آهنگسازان جوان صداوسیما نیزحضور داشتید؟
بله. با همراهی دوستان و همکاران در شورای آهنگسازان جوان تجربه میکردیم و میآموختیم و از محضر بزرگان بهره میبردیم. فعالیت ما در شورای آهنگسازان جوان صداوسیما صرفاً محدود به تولید اثر نبود و میتوان گفت برای افرادی که آنجا کار میکردند، خودش دانشگاه محسوب میشد. در شورای آهنگسازان پارتیتورها بررسی میشد و مورد تحلیل قرار میگرفت و درمورد قطعات نظر کارشناسانه داده میشد آنهم توسط استادانی چون فریدون شهبازیان٬ دکتر حسن ریاحی٬ زندهیاد محمد بیگلریپور٬ فریدون ناصری٬ نادر مرتضیپور و ... حتی از بزرگانی چون احمد پژمان نیز دعوت به عمل میآوردیم. به هر حال اتفاقات خوبی در حال رخ دادن بود که به مرور زمان کمرنگ و کمرنگتر شد.
کمرنگ شدن عملکرد صداوسیما در حوزه موسیقی چقدر ذائقه مخاطبان را تحت تاثیر قرار داد و باعث تنزل سلیقه مردم شد؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم٬ تلویزیون تریبونی تأثیرگذار در جامعه است. هرچند اعتماد و محبوبیت خود را از دست داده٬ اما همچنان در ذائقه عمومی تأثیر دارد و به اعتقاد من در این سالها تأثیرات منفیاش بیش از اثرات مفیدش بوده و مطمئنا نحوه عملکرد صداوسیما و نگاه و نوع پرداختنش به موسیقی بر ذائقه و سلیقه مخاطبان تاثیر مستقیم داشته است.
دنیای دیجیتال و عمومیت یافتن ابزارآلات مرتبط با آن چطور؟
به نظرم ما چگونگی استفاده از هر آنچه وارد فرهنگمان میشود را نمیآموزیم و این موضوع صرفاً محدود به موسیقی نیست و در همه عرصهها و حوزهها وجود دارد. بهطور کلی از هر ابزار و اتفاق جدید استقبال میکنیم، بیآنکه چگونگی استفاده از آن را آموخته باشیم و بدانیم کاربردش چگونه و به چه شکل است! متاسفانه در کشور ما اینگونه است که فقط به دنبال حواشی هستیم و این حاشیهرویها و حاشیهسازیها با وجود فضای مجازی بیشتر و گستردهتر هم شده است. به عنوان مثال اگر موسیقی الکترونیک، نرمافزارها و سمپلها وارد موسیقی ما شدهاند، جای آنکه نحوه استفاده از آنها را در کلاسهایی درست و علمی یاد بگیریم و در راستای موسیقی علمی از آنها استفاده کنیم، فقط به این فکر کردهایم که خدارا شکر٬ حال وسیله و ابزاری آمده که توسط آن میتوانم قطعهام را زودتر بسازم و بفروشم. یعنی نگاهمان بیشتر کاسبکارانه شد. بسیاری از ما هم در این پروسه افتادهایم و از آن قلم و کاغذ که لازمه کارمان است دور شدهایم و به ساختن و فروختن فکر کردهایم. درست مانند بساز بفروشهایی که از هر وسیله غیراستاندارد برای ساخت و ساز استفاده میکنند و در نهایت ساختمانها و آپارتمانهایی را عرضه میکنند که ممکن است با هر زلزلهای فرو بریزند و ویران شوند. اینها بخشی دیگر از مشکلاتی است که گریبانگیر موسیقی ما شد و وجهه حرفهای و علمی آن را کمرنگ کرد.
الان چه میکنید؟
آهنگسازی فیلم سینمایی «سلفی با رستم» در ژانر کودک ساخته حسین قناعت را به عهده دارم که کارهای اصلیاش به سرانجام رسیده و میکس هم شده و مشغول ویرایشهای نهایی هستم. پروژه دیگری نیز با نام «کنترپوان» به کارگردانی محمد فرزیننیا در دست تولید دارم که مربوط به مستندی درباره رکنالدین مختاری است. طی این اثر برای اولین بار زندگی این هنرمند به تصویر کشیده خواهد شد. شاید بدانید رکنالدینخان مختاری یکی از نوازندگان و آهنگسازان خوب ویُلن بوده که وارد سیستم نظامیگری میشود و حرف و حدیثهایی درباره او مطرح بوده است. مثلاً اینکه یک موزیسین چطور میتواند فرمان قتل صادر کند. ضبط موسیقی این اثر طی روزهای آینده با تمهیدات کرونایی انجام خواهد شد.