در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
بافت کهن و فرهنگ صدها ساله شهرهای ایرانی در حال نابودی است/ عکسی ۱۲۰ ساله را میتوان در یزد تنها با ۵۰ هزار تومان خرید/ چرا از میراث ارزشمندمان نگهداری نمیشود؟
حسن نقاشی میگوید: باتوجه به شرایطی که در کشور حاکم بوده، بسیاری از اسناد خانههای یزدی نابود شده است و مجموعه مستند «مکتوب» به آسیبشناسی این موضوع میپردازد که چرا از این اسناد که تا این اندازه برای ما ارزشمند هستند، نگهداری نشده و این روند روز به روز در حال بدتر شدن است؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، ایران دارای اقوام و جغرافیای مختلفی بوده که هر نقطه از آن دارای ویژگیهای مختص به خود است. تاریخ پهناور این سرزمین گنجینهای ارزشمند دارد که باستانشناسان و مورخان نامیِ جهان در زمانهای مختلف به آن علاقه بسیاری نشان دادهاند. اما برای شناخت هرچه بیشتر این تاریخ نیاز به اسنادی است که از زمانهای گذشته به جا مانده. اسنادی که امروز تلاشی برای حفظ و نگهداریشان نمیشود و با از بین رفتنشان تاریخ و هویت مناطق این سرزمین را با خود به دست فراموشی میسپارند.
مجموعه مستند «مکتوب» پیرامون اهمیت کویر در پیشرفت ایران معاصر به آسیبشناسی این موضوع میپردازد که چرا از این اسناد که تا این اندازه برای ما ارزشمند بوده، نگهداری نمیشود و این روند روز به روز در حال بدتر شدن است؟ این مستند که ساخت آن از سال ۹۶ تا اواسط ۹۸ به طول انجامیده، به سفارش مرکز سیمای استانها و شبکه یزد تولید شده است. در این باره با حسن نقاشی که کارگردانی این مجموعه مستند را برعهده دارد به گفتگو پرداختیم.
دغدغه تولید مستندی درباره یزد از کجا شکل گرفت و چه روندی را برای تولید طی کرد؟
این مجموعه در هشت قسمت تولید شده و به مرور اسنادی خوانده نشده از وقایع تاریخ معاصر یزد میپردازد. این اسناد از نظر تاریخی بسیار مهم هستند اما تاکنون هیچ شناختی از آنها نداشتیم حتی خود مردم یزد هم اطلاعات کمی درباره آن داشتند. اما در این مستند برای اولین بار سعی کردیم این اسناد را مورد مطالعه قرار دهیم؛ البته باید بدانیم یزدی که امروز میشناسیم همان کویر مرکزی ایران بود که اردکان، یزد، میبد، تفت، بخشی از نائین و کرمان امروز را شامل میشود و مستند ما به اهمیت این مناطق و نقش آن در ایران میپردازد.
برای تولید این کار نیاز به پژوهش بسیاری داشتیم؛ اما از آنجایی که من به واسطه مستندهای دیگری که در ۴-۵ سال گذشته ساخته بودم، با موضوع آشنا شده بودم، به نامهها و مکتوبات حکومتی، نامه تجار، روزنامهها و اسناد دسترسی داشتم. با مطالعه این اسناد فکر کردم خوب است که مخاطبان هم آنها را بشناسند. به این ترتیب این اسناد را در قالب یک فیلم مستند تعریف کردم و به مراکز استانها پیشنهاد دادم و آنها پذیرفتند و ضبط کار شروع شد.
برای ساخت این اثر با چه چالشها و سختیهایی مواجه بودید؟
این کار به چند دلیل بسیار سخت بود. اول اینکه اتفاقاتی که در این فیلم روایت میشود، درباره دستکم ۱۰۰ سال پیش است. البته برخی از این اتفاقات شامل زمان حال هم بود و در تاریخ معاصر تکرار شده است. اما بخش عمده آرشیو تصویری من مربوط به رویدادها و اسناد ۱۰۰ شال پیش بود. پس از دستهبندی این اطلاعات و اسناد، آنها را در چند بخش شامل اسناد مربوط به «مشروطه در کویر»، «چاپ و نشر و کتابت در کویر»، «تجارت در کویر»، «روزنامه در کویر» و «تاریخ عکاسی کویر» (که مطالب ناگفته زیادی داشت) تقسیم کردم. ضمن اینکه اسناد تازهای از کشف حجاب داشتیم که شامل سندهای خانگی و عکسهایی است که تا به حال در مورد کشف حجاب منتشر نشده بود. در نهایت، هر کدام از این بخشها را برای پخش در یک قسمت آماده کردیم. البته یک قسمت از این مجموعه هم درباره اهمیت فرهنگ نگهداری اسناد است و به این سوال پاسخ میدهد که چرا باید اسناد از خانهها خارج و به مراکز ثبت و نگهداری گنجینهها سپرده شود؟ در ساخت این مستند، تمام تلاشام این بود که از قرائت نامههای شخصی و حکومتی بتوانم به اصل مطلب پی ببرم و آن را برای مخاطب هم تعریف کنم.
در مستند «مکتوب» تا چه اندازه از اسناد تازه استفاده شده است؟
بیش از ۸۰ درصد مطالبی که در این فیلم عنوان میشود، یا قبلا گفته نشده یا دربارهشان بسیار کم توضیح داده شده است. بیار تاکید داشتم که مستند دست روی موضوعی تکراری یا چیزی که از قبل درباره کویر میدانیم نگذارد؛ بلکه تلاش کردم از وضعیت ۱۰۰ ساله اخیر کویری بگویم که همیشه گم و ناپیدا بوده است. مستندی که بتواند به وضوح نشان دهد در این ۱۰۰ ساله مردمان، تاجرها، روزنامهنگاران، اهل کتاب و اهل دل و معماران چگونه با این شهر رفتار کردهاند. امروز و پس از پایان این پژوهشها میتوانم به جرات بگویم که تمدن معاصر کویرنشینی در این زمان شکل گرفته اما خیلی جدی گرفته نشده است. از پس روزگار و از دل همین مرارتها و سختیهایی که مردم در آن زمان داشتند، امروز اسناد و مدارکی به دست ما رسیده که باعث فخر مردمی است که در آن منطقه زندگی میکنند و چه خوب که بتوانند اندکی از گذشته خودشان بیشتر بدانند.
باتوجه به اینکه در شهرهای مختلف به تولید مستند مشغول بودید، حتما به این نتیجه رسیدهاید که کدام یک از شهرها اطلاعات بیشتری از تاریخ شهر خود دارند؟
متاسفانه باید این گله را داشته باشم که اهالی شهرهایی که در آنها کار کردم اطلاعات بسیار کمی درباره گذشته آن شهر و خودشان داشتهاند. حتی درباره تاریخ معاصر خودشان که مربوط به همین ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال اخیر میشود هم چیزی نمیدانند. در صورتی که این دوره بسیار مهم است؛ دورهای است که شهرنشینی و سیستمهای اداری و دولتی رواج پیدا میکند، تکنولوژی، اطلاعات و صنایع مصنوع کمکم پدید میآید، زندگیها سهلتر میشود و شاهدیم که در همین زمان توسعه خدمات پزشکی و تجاری و بانکداری و رونق ادارات روز به روز بیشتر میشود. به همین دلیل مطالعه و دانستن این تاریخ ۱۵۰ ساله در کنار شرایط سیاسی، بحرانهای اقتصادی و مذهبی همیشه در فرهنگ ما تاثیر گذاشته است. من سعی کردم تا جایی که میتوانم و اسناد و روایتهای صحیح اجازه میدهد، این موضوعات را در این مجموعه مستند که مختص به منطقه کویر است، منعکس کنم. البتهاین را هم بگویم که کویر با مناطق دیگر ایران تفاوتهای عمدهای دارد؛ مثلا اصفهان، تبریز، فارس یا بوشهر هر کدام قصههای خودشان را دارند ولی در مورد کویر باید بدانیم که این منطقه تنها زیستگاهی در ایران بوده که همیشه به رگ حیاتی مملکت متصل بوده است.
کدام یک از ویژگیهای کویر آن را متفاوت از مناطق دیگر کرده است؟
به این سوال با یک مثال پاسخ میدهم؛ وقتی روی موضوع تجارت در کویر تحقیق میکردیم، به نتایج خیلی مهمی مانند این رسیدیم که شروع بانکداری در ایران و سپس رونق آن در پایتخت از مناطق کویری بوده. مثلا یک شعبه از بانک جمشیدیان توسط ارباب جمشید جمشیدیان در یزد تاسیس میشود اما برای رونق گرفتناش، فوری خودشان را به پایتخت میرسانند و شعباتش را در تهران و بعد در شهرهای بزرگ و بیرون از ایران مانند شهر بمبئی هند، لندن، وین و برلین و حتی در سنپطرزبورگ راهاندازی میکنند. در حالی که دفتر اصلی این بانک در یزد اداره میشده است. بنابراین در عین اینکه دست روی موضوعی در یک منطقه از کشور گذاشتهایم، در مستند به موضوعاتی میپردازیم که به کلیت ایران مرتبط است.
یا در مورد بخش روزنامهنگاری، مستند از آمدن اولین دستگاههای چاپ سنگی روزنامه به ایران میگوید؛ میدانیم که یزد یکی از اولین مقاصد تجار دستگاه چاپ بوده است. یعنی این دستگاهها که از هند به بندر بوشهر میرسید ابتدا وارد یزد میشد. همچنین خیلی از شمارگان روزنامههایی که در یزد منتشر میشود، علاوه بر شهرهای ایران حتی در خارج از کشور همچون بمبئی که یزدیها و پارسیان در آن حضور دارند به فروش میرسد. علاوه بر این موارد، به شخصه نسخههایی از روزنامه یزد را در اصفهان، شیراز و استانبول پیدا کردهام. این نشان میدهد که چقدر کار کردن در آن منطقه امر مهمی بوده است.
همچنین بر اساس اسناد تجاری که تاکنون به بررسی آنها پرداختهام، میدانیم که بسیاری از تجار ایرانی دوره ناصرالدین شاه که در چین دفاتری برای خود داشتند، اهل یزد بودهاند. این تاجران پنبه و تنباکو صادر و در ازای آن اقلام مورد نیاز ایران را به کشور وارد میکنند. آنها با پولهایی که به ایران میآورند، شروع به تاسیس مدارس، بیمارستانها و یتیمخانهها میکنند که علاوه بر شهر یزد، در تهران و شهرهای بزرگ هم شعبههای تجارتخانه را تاسیس میکنند و خرج ایتام را میدهند.
یعنی فکر میکنید تاریخ معاصر ایران از یزد و منطقه کویر شروع میشود؟
در واقع یکی از خواستگاههای مهم این تاریخ، یزد است. به طور کلی چند شهر در بازخوانی وقایع این دوره تاریخی خیلی مهم هستند؛ علاوه بر تهران، تبریز و اصفهان که از شهرهای بسیار مهم ما به شمار میآیند، هرمزگان و بوشهر هم به دلیل گمرک بودن مهم هستند. اما انگلیسیها در یزد ساکن میشوند و سرآغاز گمرکات جنوب، شهر یزد میشود و چون اقتصاد آنها بر پایه معاملات بینالمللی است، قدرت میگیرند و به همین خاطر یکی از خاستگاههای مهم تجاری کشور یزد محسوب میشود.
این را هم یادآوری کنم که برای ساخت مستند به کمک خیلی از دوستان کاوشگر و نسخهخوان، اسناد این موضوعات را پیدا کردم. همچنین در بسیاری از خانههایی که امروز به آنها بیقوله میگویند، اسناد، دستنوشتهها و نامههایی از خانوادهها پیدا و قرض کردیم که در فیلم استفاده شده است. همه این موارد گواهی میدهد که چه زحمتهایی برای آن سیری که به شما گفتم، یعنی تجارت، سیاست، مشروطه و عکاسی کشیده شده است. مثلا یزد بعد از تهران دومین یا سومین شهری است که زرتشتیان دوربین عکاسی را از هند به آنجامیآورند و خب در نتیجه عکاسی در این منطقه رونق بسیاری میگیرد. آنطور که اسناد میگویند، از اواخر دوره حکومت ناصرالدین شاه تا اوایل دوره احمد شاه، بالغ بر ۱۰۰ هزار شیشه در یزد عکاسی میشود ولی متاسفانه به خاطر عدم مراقبت و نگهداری یا معامله و سرقت و هرچیزی که شما میخواهید اسم آن را بگذارید، امروز چیزی کمتر از ۷۰۰ شیشه عکس از آن دوره در اختیار داریم و مابقی همه نابود شدهاند. هرچند که بخشی از آنها در گالریهای شخصی و دولتی بریتانیا نگهداری میشود.
باتوجه به اهمیتی که شما از تاریخ نه چندان دور جغرافیای کویر و یزد بر آن تاکید دارید، فکر میکنید چه اتفاقی رخ میدهد که یزد امروز دیگر آن جایگاه گذشتهاش را ندارد؟
مدتی قبل برای شبکه مستند، فیلمی به نام آثار عجم ساختم که در مورد زندگی فرصتالدوله شیرازی بود؛ کسی که نقاش، شاعر، باستانشناس و اولین رئیس عدلیه در شیراز است. حتی میگویند اولین روزنامهنگار شیراز هم ایشان بوده و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است. در خلال پژوهشهایم، نامهای در یزد پیدا کردم که فرصتالدوله خطاب به یکی از شعرا وتجار یزدی نوشته بود مبنی بر اینکه «گرفتار نان شب هستم، به من کمک کن تا بتوانم این کتاب را تمام کنم.» اینکه چه جوابی گرفته است را نمیدانم، ولی تصمیم گرفتم که فیلمی درباره فرصتالدوله شیرازی بسازم. بنابراین سه سال وقت گذاشتم و مدام به شیراز رفتم و آمدم، اما جز مزارش در شهر شیراز، حتی یک فریم عکس پیدا نکردم که اصلا ایشان چه کسی است؟ حتی کتاب او را هم در کتابخانه شهر دیگری پیدا کردم و نشانی از سابقه و تاریخچه آن را از شهرهای دیگری یافتم. به هر حال سه سال طول کشید، و من آن زمان به خودم گفتم که چطور میشود یک آدم در زادگاه خودش اینقدر غریب باشد که فقط در حد نامگذاری یک خیابان آن را میشناسند؟ اما وقتی این فیلم را ساختم، اتفاقا با استقبال خیلی خوبی از جانب هموطنهای شیرازی روبهرو شد. به این خاطر که آنها با یکی از مفاخر خودشان که در تاریخ باستانشناسی و نقاشی و شعر مدرن ایران تاثیر داشته، آشنا شدند. فکر میکنم وظیفه ما همین است. یعنی فیلمساز میگردد و سوژهای پیدا میکند که بتواند آن را پرداخت کرده و به این طریق برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره آن فرد، پرترهای از او بسازد. رسیدن به این نقطه برای من بسیار مهم است و تلاش میکنم در آن راستا حرکت کنم. اما متاسفانه وقتی به اصفهان، یزد یا هر شهر دیگری میروم، میبینم که چیزی به نام اسناد مکتوب اصلا وجود ندارد. البته مواردی در آرشیوها و گالریهای دولتی هست ولی دو برابر همانها، در بازار و به صورت دست به دست معامله میشود و در اختیار افرادی است که اتفاقا مجموعهداران شخصی هستند.
آیا نهادهای دولتی نسخهای از این اسناد را در اختیار ندارند؟ نظارتی بر فرایند این معاملات صورت نمیگیرد؟
متاسفانه مجموعههای دولتی حتی یک نسخه از آن اسناد مهم را در اختیار ندارند و یک فرد خارجی به راحتی در شهر یزد میتواند یک عکس ۱۲۰ ساله را به قیمت ۵۰ هزار تومان بخرد و همراه خودش ببرد. یعنی هیچ مانعی برای خروج چنین سندی از کشور وجود ندارد. یکی از کارهایی که من در این فیلم کردم این بود که در قسمتی از مستند که عنوان آن «قابهای گمشده» و مربوط به عکاسی است، فریمهای موجود را آنالیز کرده و آنها را از طریق پرسوجو از آن دسته اهالی یزد که بیشتر از بقیه گذشته شهرشان را میشناختند، شناسایی کردیم تا به اطلاعاتی مانند این برسیم که عکاس این عکس چه کسی میتواند باشد؟ یا این واقعهای که عکاسی شده چه چیزی میتواند باشد؟ یا این حادثهای که در عکس میبینیم چیست؟ و در خلال این جستجوها، واقعا به مطالب بسیار عجیبی رسیدیم. گاهی گوشهای از تاریخ مجهول است اما ناگهان متوجه عکسی از رویدادهای مرتبط با آن بخش از تاریخ میشویم که میتواند نتایج به شدت مهمی برای ما به ارمغان بیاورد. در این فیلم ما دقیقا به همین ضروت میپردازیم و میپرسیم چرا اسناد ملی باید در خانههای مردم باشد؟
چندی پیش یکی از کارشناسان، خاطرهای دردناک را از پروسه شناسایی اسناد خطی گفت که روستا به روستا در حال جستجویشان بود تا آنها را در موزهای جمع کند. میگفت در یکی از روستاها، کارگرانی در حال بازسازی یکی از خانههای قدیمی بودند و برای اینکه هر بار کبریت بزنند و کتری خود را روشن کنند، از صندقچه آن خانه یک سند لول شده را برداشته و روشن میکردند و بعد آن را روی خارها میگذاشتند تا بسوزد و کتری روشن بماند. فرض کنید که هر روزی که کارگران آنجا کار کرده بودند، حداقل ۵، ۶ برگ و نسخه از این اسنادی که هرگز خوانده نشده بود را آتش زدهاند، تنها به این خاطر که کتری روشن بماند. خب این فاجعه است. جدا از این، بسیاری از خانههای یزدی که افراد از آن مهاجرت کردهاند، جای امنی برای موریانهها شده و به واسطه حضور این موجودات، بیش از نیمی از اسنادی که در آن خانهها وجود داشته نابود شده است.
مستند مکتوبات با نگاهی به این اتفاقات، این موضوع را آسیبشناسی میکند که چرا از این اسناد که تا این اندازه ارزشمند هستند، نگهداری نمیشود و این روند روز به روز در حال بدتر شدن است؟ تا کِی قرار است که هر روز یک گوشه از هویتمان را از دست بدهیم؟ مادامی که صحبت از هویت تنها در حد یک شعار باشد، این نابودی روند تندتری پیدا میکند. مادامی که باور نکنیم این اسناد باید به بانکهای دولتی اسناد سپرده، مطالعه و منتشر شوند، باختهایم. نسل آینده ما قطعا از تاریخ شهر خودش خیلی اطلاعات کمتری دارد، همانطور که امروز این اتفاق برای نسل کنونی رخ داده است. قدیمترها وقتی جهانگردی وارد شهر یزد میشد از جغرافیا و پوشش، لهجه و زبانی میگفت که اگر شهر دیگری میرفت آن ویژگیها وجود نداشت. به نوعی هر شهر به طور مجزا فرهنگ خاص خود را داشت. اما امروز به کشوری تبدیل شدهایم که مردم و مسئولان آن به صورت ناخواسته در حال از بین بردن فرهنگ هستند. بافتهای کهن و فرهنگ شهرها در حال تغییر و از بین رفتن است، اسناد و عکسها که دیگر جای خود دارد. متاسفانه ما همه این اسناد را فراموش میکنیم و اگر هم از این اسناد چیزی بهعنوان میراث در اختیار داریم، آن را تنها به چشم کالایی ارزشمند میبینیم که میتوان با فروشاش به منفعتی مالی رسید.