رضا خانبهادر:
برای شکل بخشیدن به اندیشه شهروندان هیچ راهی بهتر از ابیات خوب نیست
"رساله ماشینِ مجَرَد" عنوان چهارمین مجموعه شعر رضا خانبهادر است که از سوی نشر سیب سرخ روانه بازار کتاب میشود.
رضا خانبهادر در گفتگو با خبرنگار ایلنا گفت: "رساله ماشین مجرد" چهارمین مجموعه شعرم است و این کتاب شامل دو بخش با نامهای دفتر اول: عدد پیر که دربرگیرنده ۲۲ شعر و دفتر دوم: بیوهی کلمه که دربرگیرنده ۱۲ شعرهای کوتاه است.
او افزود: تمام شعرهای رساله ماشین مجرد در دهه نود نوشته شدهاند. شعرهای این مجموعه به نوعی زبان را به زندگی گره زدهاند. چنانچه رابطه زبان در حمل تصاویری که معنا را زیست کردهاند و ترکیبهایی که از انتزاع خود عبور میکنند، باعث شده تا فراتر از تجربههای شعر حجم و شعر زبان به ساختمانی تازه از این دو همراه با یک زیست اجتماعی در زبان برسد. فرم بیان و محتوای شعرها نشان دهنده تجربههای شخصی در همزیستی با جریانهای شعر متفاوت ایران است. شعری که میشود آن را ادامه منطقی شعر حجم نامید.
خانبهادر ادامه داد: شعرهای هر دو دفتر مجموعه، در امتداد و ارتباط با هم هستند. ژانر مختلفی وجود ندارد چون تعریف ژانر خیلی متفاوتتر از این است که گاهی ریتم کلام در شعر عوض شود یا به دنبال تجربههای ذهنی و زبانی برخی شعرها ساختار متفاوتتری پیدا کنند. معمولا بعد از هر دوره سکوت وقتی شروع به نوشتن میکنید خود به خود به دلیل مطالعات جدیدتر و نوع نگاه به پیرامون تغییراتی در روند آثار شاعر یا نویسنده دیده میشود و این امری عادیست. ولی چون شعرهای این مجموعه در فاصله زمانی کمی با هم نوشته شدهاند این اتفاق در رساله ماشین مجرد به چشم نمیخورد.
او ادامه داد: من برای نوشتن یک شعر به طرح خاصی فکر نمیکنم. اصراری هم برای نوشتن شعر ندارم. یعنی خودم را موظف نمیدانم هر روز یا هر هفته شعر بنویسم. گاهی ترکیبات و تصویرهای جزیی در ذهنم شکل میگیرد که آنها را روی کاغذ بسط میدهم ولی لزوما این طور نیست که همه چیز از قبل فکر شده باشد و شعرهای این مجموعه نیز همگی در چنین شرایطی نوشته شدهاند.
او درباره "رسالهی ماشین مجرد" گفت: نام این مجموعه برگرفته از نام یکی از فیلمنامهی کوتاهی بود که در بارهی شعر و زندگی یک شاعر نوشته بودم. آن فیلمنامه هیچ وقت ساخته نشد ولی بعدها شعری به همین اسم نوشتم که در نهایت برای این مجموعه ادیت نهایی شد و به خاطر نوع نگاه شخصی به شعر و دستگاه فکری و هستی شناسی زبان در این مجموعه این اسم را شایسته و درخور دیدم.
او با بیان این مطلب که ادبیات برای پرورش احساس و آموختن رفتار و کردار آدمی یک امر ضروری است، گفت: "ماریو بارگاس یوسا" معتقد است جامعهی بدون ادبیات، یا جامعهای که در آن ادبیات مثل مفسدهای شرمآور، به گوشه کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده میشود و به کیش انزوا طلب بدل میگردد، جامعهایست محکوم به توحش معنوی و حتی آزادی خود را به خطر میاندازد.
شاعر مجموعه "الف استخوانم موریانه زد" ادامه داد: ادبیات یکی از اساسیترین و ضروریترین فعالیتهای ذهن است. فعالیتیست بیبدیل برای شگلگیری شهروندان در جامعهای دموکراتیک و مدرن. جامعهای مرکب از افراد آزاد. ادبیات از آغاز تاکنون و از زمانی که وجود داشته فصل مشترک تجربیات آدمی بوده و خواهد بود و به واسطه آن انسانها میتوانند یکدیگر را بازشناسند و با یکدیگر به گفتگو بپردارند. ادبیات به تک تک افراد با همه ویژگیهای فردیشان امکان داده از تاریخ فراتر بروند.
به گفته این شاعر؛ برای ایمن داشتن انسان از حماقت، تعصب، نژاد پرستی، تفرقه مذهبی، سیاسی و ناسیونالیسم انحصارطلبانه، هیچ چیز از این حقیقت که در آثار ادبی بزرگ آشکار میشود، مؤثرتر نیست. مردان و زنان همه ملتها در هر کجا که هستند در اصل برابرند و تنها بیعدالتیست که در میان آنان بذر تبعض و ترس و استثمار میپراکند. هیچ چیز بهتر از ادبیات به ما نمیآموزد که تفاوتهای قومی و فرهنگی را نشانه غنای میراث آدمی بشماریم و این تفاوتها را که تجلی قدرت آفرینشِ چندوجهی آدمیست، بزرگ بداریم. در دنیای امروز یگانه چیزی که ما را به شناخت کلیت انسانیمان رهنمون میسازد، در ادبیات نهفته است.
او ادامه داد: این نگرش وحدت بخش این کلام کلیت بخش نه در فلسفه یافت میشود و نه در تاریخ و نه بیگمان در علوم اجتماعی... من دیدهام کسانی را که میپرسند در این دنیا که مادیات حرف اول و آخر را میزند، فایده ادبیات چیست؟ "بورخس" همیشه از این پرسش که "فایدهی ادبیات چیست"؟ برآشفته میشد و در پاسخ آن میگفت: "هیچ کس نمیپرسد فایدهی آواز قناری و غروب زیبا چیست". ما سخن گفتن درست، پرمغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب میآموزیم.
به گفته این شاعر، هیچ یک از انواع علوم و هنرها نمیتوانند در غنا بخشیدن به زبان مورد نیاز مردم جای ادبیات را بگیرند. ادبیات جدا از آن که نیاز ما را به تداوم بخشیدن به زبان و فرهنگ بر آورده میکند، کارکردی بس مهمتر در پیشرفت انسان دارد و آن اینکه در اغلب موارد بیآنکه تعمدی در کار باشد، به ما یادآوری میکند که این دنیا، دنیای خوب و درستی نیست و آنانکه خلاف این را وانمود میکنند؛ یعنی قدرتمندان و بختیاران، به ما دورغ میگویند و نیز به ما یادآوری میکند که دنیا را میتوان بهبود بخشید و آن را به دنیایی که تخیل و زبان ما میتواند بسازد، شبیهتر کرد. پس برای شکل بخشیدن به اندیشه شهروندان اهل نقد که بازیچه دست حاکمان نخواهند شد و از تحرک روحی و تخیلی سرشار برخوردارند، هیچ راهی بهتر از مطالعهی ادبیات خوب نیست.
رضا خانبهادر متولد ۱۳۶۳ اندیمشک خوزستان است. او فعالیت ادبی را از نیمه دهه ۷۰ با سرودن غزل و ترانه آغاز کرد، سپس از سالهای ۷۹تا ۸۲ در انجمن سینمای جوان به ساخت فیلمهای کوتاه و تجربی پرداخت. از همان زمان نوشتن داستان کوتاه را به صورت تجربی و شعر را به صورت جدی دنبال کرد. خانبهادر سال ۸۵ تحصیل در رشته روانشناسی را ناتمام رها کرد. او از آغاز دهه ۸۰ همکاری خود را با نشریات استانی و سپس با نشریات و سایتهای ادبی آغاز کرد. همچنین از او سه مجموعه شعر با نامهای "قبرهای دست دوم" توسط نشر شانی/ایران (۱۳۹۵) و "الف استخوانم موریانه زد" توسط نشر هشت/ایران (۱۳۹۶) و "من آن مرد با اسب آمد هستم" (۱۳۹۷) توسط نشر روناک در هلند منتشر شده و مجموعه شعر "رساله ماشین مجرد" نیز بزودی از سوی انتشارات سیب سرخ منتشر خواهد شد. خانبهادر هماکنون در کشور اتریش سکونت دارد.