خبرگزاری کار ایران

سیامک بنایی در گفت‌و‌گو با ایلنا مطرح کرد:

"دمام" می‌تواند جایگزین ساز وارداتی "کاخون" شود/ "آموزش تنبک" حسین تهرانی در دانشگاه‌های اتریش و فرانسه تدریس می‌شود/ چرا باید ارکستر سمفونیک ما در اتریش کنسرت برگزار کند؟

"دمام" می‌تواند جایگزین ساز وارداتی "کاخون" شود/ "آموزش تنبک" حسین تهرانی در دانشگاه‌های اتریش و فرانسه تدریس می‌شود/ چرا باید ارکستر سمفونیک ما در اتریش کنسرت برگزار کند؟
کد خبر : ۸۳۵۹۱۴

سیامک بنایی (موسیقی‌دان، مدرس و نوازنده تنبک) درباره وضعیت فعلی موسیقی می‌گوید: تلفیق موسیقی ایرانی با گونه‌هایی چون موسیقی الکترونیک و فیوژن و استفاده از سازهای غربی در کنار سازهای ایرانی، مثل این است که در و پنجره‌های کلیسایی در پاریس را برداریم و آنها در مساجد خودمان مورد استفاده قرار دهیم. برخی از اساتید هم با سازبندی‌های غیرمعمول و تولید آثار به ظاهر تلفیقی هنرجویان و فعالان موسیقی را از مسیر درست خارج می‌کنند. این اتفاق سرآغاز انحراف است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، موسیقی ایرانی از دهه‌های گذشته تاکنون در جهت کامل شدن مسیر پرپیج و خمی را پیموده است. برخی از سازها به مدد وجود استادان دغدغه‌مند و پرتلاش ارتقا یافته‌اند و در موسیقی دستگاهی و حتی مقامی جایگاه مهمتر و بهتری پیدا کرده‌اند. تار، سنتور، تنبک، کمانچه و برخی دیگر از سازهای کوبه‌ای، آرشه‌ای و زهی ابزارآلاتی هستند که طی سال‌ها و دهه‌های گذشته حضور پراهمیتی در ارکسترهای ایرانی یافته‌اند.

تنبک یکی از سازهای کوبه‌ای است که در موسیقی ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار است. این ساز طی سال‌ها و دهه‌های گذشته چه روندی را در جهت کامل‌تر شدن پیموده است؟ سیامک بنایی (آهنگساز، مدرس و نوازنده تنبک) درباره وضعیت فعلی این ساز نظرات متفاوتی دارد. او تنبلی هنرآموزان و فعالان عرصه موسیقی را عامل اصلی عدم موفقیت در تولید محتوای آثار ایرانی می‌داند.

بنایی درباره اهمیت ریتم در موسیقی ایرانی نیز می‌گوید: ملودی ساخته دست بشر است اما ریتم یکی از اجزای خلقت است. اگر توجه کنید ریتم در طبیعت وجود دارد. طلوع و غروب خورشید، گذشت زمان دارای ریتم است. ریتم در امور زندگی بشر نیز وجود دارد. ضربان قلب، پیاده‌روی، ورزش همگی دارای ریتم هستند. ریتم تا به آنجا مهم است که ابن‌سینا از فواصل نبض مراجعه‌کنندگان به بیماری آنها پی می‌برده است. می‌خواهم بگویم که ریتم سازنده ندارد و باید این موضوع را درک کنیم. ما ریتم را از طبیعت می‌گیریم و باید آن را به سازمان منتقل کنیم. درک ریتم و ملودی علاوه بر پیگیری و پویندگی هنرجویان و نوازندگان به شیوه آموزش استادان و معلمان نیز بستگی دارد.

با توجه به ارتباطتان با هنرجویان و دانشجویان عرصه موسیقی آنها چه اندازه به آثار قدمای موسیقی ایرانی توجه می‌کنند؟

واقعیت این است که ورود اینترنت و گستردگی شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای نسل‌ جدید از اصالت‌ها و هویت‌ موسیقی ایرانی دور کرده است. برای روشن شدن موضوع جشنواره موسیقی جوان را مثال می‌زنم که خودم نیز طی ادوار گذشته به عنوان داور در آن حضور داشته‌ام. متقاضیانی که با رده‌های سنی مختلف در این رویداد حضور پیدا می‌کنند اغلب به ریتم‌های خارجی اعم از عربی، ترکی و هندی می‌پردازند که اتفاق بدی است.

علت اصلی اتفاقات این‌ گرایش چیست؟

دلیلش این است که به علاقمندان، هنرجویان، دانشجویان و فعالان موسیقی خوراک داده نمی‌شود. رسانه‌ها نیز به این کاستی توجهی نشان نمی‌دهند. شما حساب کنید رادیو و تلویزیون ما تا چه حد به مقوله موسیقی می‌پردازد؟ مسلمأ بسیار کم. زمانی که چنین رویه‌ای وجود دارد آن خوراک لازم و مهم به فعالان موسیقی نسل‌های پس از ما ارائه نمی‌شود. این کاستی زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که در فضاهای آموزشی نیز عده معدودی، نهایت چهل تا پنجاه نفر توسط استادان با آثار گذشتگان آشنا می‌شوند. با توجه به این محدودیت، رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون در زمینه ارائه اطلاعات و معرفی قدما و آثارشان اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند. باور کنید با توجه به سه دوره اخیر جشنواره جوان می‌توانم بگویم بسیاری از متقاضیان حتی اسم حبیب‌الله بدیعی را نشنیده‌اند یا حتی نمی‌دانند مرتضی محجوبی پیانو می‌نواخته چه برسد به اینکه آثارش را شنیده باشند که بتوانند با آن همراهی کنند! سه، چهار سالی‌ست که بخش جدیدی را به جشنواره موسیقی جوان افزوده‌ایم و در آن قطعه‌ای از بزرگان گذشته موسیقی را پخش می‌کنیم و از شرکت‌کنندگان می‌خواهیم همانجا با اثر همراهی کنند که متاسفانه اغلب شرکت‌کنندگان با آن آثار بیگانه‌اند.

ایجاد گونه‌های جدید و ورود موسیقی الکترونیکی را چقدر در این بیگانگی‌ موثر می‌بینید؟

قطعا تاثیرات مثبتی نداشته است. طی سال‌های گذشته مقولاتی چون موسیقی تلفیقی و الکترونیک و فیوژن نیز گستردگی بیشتری پیدا کرده است. مثل این است که در و پنجره‌های کلیسایی در پاریس را برداریم و آنها در مساجد خودمان مورد استفاده قرار دهیم مطمئنا جلوه خوبی نخواهد داشت. از سویی دیگر نیز برخی از اساتید با سازبندی‌ها غیرمعمول و تولید آثار به ظاهر تلفیقی هنرجویان و فعالان موسیقی را از مسیر درست خارج می‌کنند. به طور مثال فلان نوازنده که موسیقی‌دان بسیار قابلی است از سه‌تار در کنار سازهایی چون ترمپت، درامز، گیتاربیس استفاده می‌کند و چه می‌نوازد؟ رِنگ فرح را می‌نوازد که کاملا ایرانی است! این یعنی چه؟ این اتفاق سرآغاز انحراف است. اگر توجه کنید مثلا نوازنده یا آهنگسازی هندی هیچگاه چنین کاری نمی‌کند اما ما اینگونه نیستیم. ما در اروپا کنسرت برگزار می‌کنیم و به جای کمانچه، ویلون می‌نوازیم. خب معلوم است با این کار ما را مسخره می‌کنند. ما می‌توانیم در کنسرت‌های خارجی از سازهایی چون تار و قیچک استفاده کنیم و به این وسیله موسیقی ایرانی را به خارجی‌ها بشناسانیم. یا مثلا ارکستر سمفونیک ما در کشوری چون اتریش کنسرت برگزار می‌کند. این کار بی‌معناست. مانند این است که زیره به کرمان ببریم. آن مخاطب خارجی به سالن می‌آید تا موسیقی ایرانی بشنود نه موسیقی کلاسیک خارجی را. به طور مشخص دشمن همیشه می‌تازد و همیشه همینطور بوده است. مهم این است که خودی‌ها چه می‌کنند.

در نهایت یک خردسال یا نوجوان موسیقی ایران را نخواهد شناخت تا از همان سن به آموزش و یادگیری بپردازد؛  زیرا درباره موسیقی دستگاهی هیچ نمی‌داند.

 درست است. شما حساب کنید من از سن یازده‌سالگی با موسیقی ایرانی آشنا شدم. در آن مقطع مدام به رادیو توجه می‌کردم و موسیقی می‌شنیدم. این اتفاق باعث شد زمانی که صدای تار را می‌شنوم بدانم از چه سازی ساتع می‌شود و در چه دستگاهی می‌نوازد. من که در آن سن با سواد کمی که داشتم نمی‌توانستم دیوان شاعران را بخوانم. هرچه را بلد بودم به دلیل توجه به برنامه خوبی چون «گلها» بود و آثاری که می‌شنیدم. کودک و نوجوان امروز با چنین امکاناتی مواجه نیست و مشخصأ طی این روند به موسیقی ایرانی علاقمند نخواهد شد. در دنیای امروز تنبلی جای خود را به تلاش و تحقیق داده است.

دلیل یا دلایل این تنبلی چیست و مبنای‌اش کجاست؟

اینترنت بیماری عجیبی را ایجاد کرده که اسمش تنبلی است. شخصأ با این بیماری مواجه بودم. باور کنید هرسال شماره تلفنم را به شرکت کنندگان جشنواره موسیقی جوان می‌دهم و از آنها می‌خواهم برای دریافت اطلاعات و پاسخ سوالاتشان با من تماس بگیرند تا درباره آنها توضیح دهم و آثار بزرگان گذشته موسیقی‌مان را در قالب سی‌دی به آنها بدهم. مگر هزینه چند سی‌دی چقدر می‌شود؟ طرف حاضر است 500 هزارتومان برای یک جفت کفش بپردازد، اما حاضر نیست مثلا برای دریافت چند سی‌دی با محتوای با ارزش و کمیاب مثلا صدهزارتومان هزینه کند. همه اینها در حالی است که آن شرکت‌کنندگان باید با تکیه بر موسیقی گذشته و آثار ماندگار استادان نسل‌های قبل طی مسیر کنند تا به موفقیت برسند. در کمال تعجب،‌ هیچکدام از شرکت کنندگان سال‌های گذشته برای دریافت آن آثار کمیاب با من تماسی نگرفته‌اند. حتی به آنها می‌گویم بیاید و آن آثار را تحویل بگیرید که نمی‌آیند. فقط پس از جشنواره امسال یک نفر از اصفهان با من تماس گرفته و اتفاقا خیلی هم پیگیر است و هر دوهفته یک بار با من تماس می‌گیرد. این رویه غلط تقصیر نسل‌های جدید نیست و به اینترنت و عمومیت یافتن آن ربط دارد. اینترنت آدم‌ها را تنبل کرده است. یادم هست سال‌ها پیش خودم برای یافتن نوار کاستی از اجرای زنده‌یاد حسین تهرانی از اینجا به آنجا و پیش افراد مختلف می‌رفتم و پس از کلی تلاش و جستجو آن را پیدا کردم اما در دنیای امروز با یک جستجوی ساده و چند کلیک به آنچه می‌خواهیم می‌رسیم. طی این روند از آنجا که یافتن آثار و منابع به اتفاقی ساده و سهل‌الوصول تبدیل شده، جویندگان برای یافته‌های خود ارزشی قائل نیستند و تنبلی را ترجیح می‌دهند.

در دنیای امروز آموزش موسیقی، حتی توسط استادان مطرح با تعجیل همراه است و این روحیه در هنرجویان و نوآموزان نیز ایجاد شده. منشاء این شتاب چیست؟

به نظرم این تعجیل بخشی از زندگی ماست و نمی‌توان بر آن خرده گرفت زیرا سرعت به زندگی امروز ما وارد شده و حال بخشی از آن است. درست‌تر اینکه سرعت جزیی از زندگی ماست. این سرعت و عجله در موسیقی و نحوه یادگیری‌ها و آموزش‌ها نیز وجود دارد. البته به طور طبیعی افراد علاقمند زمانی که پا به عرصه آموزش می‌گذارند، متوجه می‌شوند که مثلا در تنبک‌نوازی انگشت‌ها باید تربیت شوند و این اتفاق مهم زمان‌بر است.

این صبوری در سازهایی که مبنای آنها تکنیک است باید بیشتر باشد؟

این صبوری باید در یادگیری همه سازها وجود داشته باشد، زیرا تکنیک در همه سازها اهمیت بسیار دارد. به هرحال فراگیری در اثر تمرین و پیگیری و ممارست حاصل می‌شود و راه دیگری وجود ندارد. این مدت زمان آموزش به طور کلی در همه افراد یکی است. یعنی زمان یادگیری و آموزش کسی که انگشتانش به صورت مداوم با صفحه کلید کامپیوتر سر و کار دارد با مدت زمانی که یک فرد خنگ و کم‌هوش صرف یادگیری می‌کند، یکی است. به نتیجه رسیدن این روند نیز وظیفه معلمان است. آنها باید هنرجو را توجیه کنند که حضور در کلاس‌ها دلیلی بر یادگیری نیست و با صرف زمان و تمرین است که نتیجه حاصل می‌شود.

از سبک چیست؟ برخی نوازندگان یا آهنگسازان با تولید آثاری با ویژگی‌های خاص خودشان را صاحب سبک می‌دانند. تعریف شما از سبک چیست؟

بله درست‌ است برخی از واژه سبک استفاده می‌کنند که درست نیست. فردیت آدم‌ها سبک تلقی نمی‌شود. سبک یعنی شیوه نوازندگی درست، متفاوت و زیبا.

سبک در تنبک‌نوازی همان است که زنده‌یاد حسین تهرانی ایجاد کرده است. می‌توان گفت سبک تنبک‌نوازی به قبل از حسین تهرانی و پس از او تقسیم می‌شود. به طور مثال هنوز کسی نیامده که تُم را طور دیگری بزند که با شیوه حسین تهرانی متفاوت باشد و صدای زیبایی ایجاد کند. تُم همانی است که حسین تهرانی گفته است. یا ضربه‌های کنار ساز باید همانطور باشد که حسین تهرانی گفته و انجامش داده است. هنوز کسی چنین ضربه‌هایی را متفاوت و با صدای زیبا اجرا نکرده است. اگر غیر از این باشد شیوه نوازندگی مطربی است. درختی که حسین تهرانی برای ساز تنبک کاشت را باید درک کنیم.

حسین تهرانی کتابی در زمینه آموزش تنبک نوشته است. اهمیت این اثر در چیست؟

این کتاب ویژگی‌های بسیاری دارد که همان ویژگی‌ها آن را به اثری منحصر به فرد تبدیل کرده است. آن ویژگی‌ها هنرآموز یا دانشجو را به سادگی با اصول ریتم آشنا می‌کند. طی مطالعه این اثر با ارزش خواننده یاد می‌گیرد که مثلا ریتم دوچهارم چیست؟ و با ریتم سه‌چهارم چه تفاوت‌هایی دارد؟ هنرجو طی مطالعه این اثر با بخش‌های متنوعی مواجه می‌شود و به مرور با میزان‌ها آشنا خواهد شد. شخص هنرجو پس از مطالعه این کتاب می‌تواند حداقل با ساز همراهی ساده‌ای داشته باشد و پرت و پلا نزند و اصولی بنوازد. آقای تهرانی می‌گفتند ساز است و ضرب. یعنی آن ضرب در عین آنکه به ملودی جان می‌دهد باید  آن را زیباتر کند. نوازنده باید به این مهم پی ببرد به قیمت آنکه اصطلاحأ موسیقی را نخورد و در عین حال خنثی نباشد.

ملودی و ریتم چرا مهم هستند؟

 ملودی ساخته دست بشر است اما ریتم یکی از اجزای خلقت است. اگر توجه کنید ریتم در طبیعت وجود دارد. طلوع و غروب خورشید، گذشت زمان دارای ریتم است. ریتم در امور زندگی بشر نیز وجود دارد. ضربان قلب، پیاده‌روی، ورزش همگی دارای ریتم هستند. ریتم تا به آنجا مهم است که ابن‌سینا از فواصل نبض مراجعه‌کنندگان به بیماری آنها پی می‌برده است. می‌خواهم بگویم که ریتم سازنده ندارد و باید این موضوع را درک کنیم. ما ریتم را از طبیعت می‌گیریم و باید آن را به سازمان منتقل کنیم. درک ریتم و ملودی علاوه بر پیگیری و پویندگی هنرجویان و نوازندگان به شیوه آموزش استادان و معلمان نیز بستگی دارد. آنها هستند که باید شاگردانشان را به درک درست برسانند. حسین تهرانی بیش از پنج، شش کلاس سواد نداشت اما می‌گفت شما طی غذا خوردن فاصله لقمه‌ها یکی است و حتی پلک زدن نیز ریتم و فاصله مشخصی دارد. چرا می‌گویند فلانی بیمار است زیرا ریتم ضربان قلبش به هم خورده و نامنظم شده است.

حسین تهرانی نقش به‌سزایی در کم و کیف موسیقی ایرانی داشته اما چرا کمتر نام او را می‌شنویم و کمتر درباره اهمیت او سخن می‌گویند؟

برخی از دوستان و همکاران کمی مغرضانه عمل می‌کنند که دلیلش را نمی‌فهمم. مثلا می‌گویند به این دلیل که فلانی فلان نظریه را داده پس غلط است. شما اول آن حرف و نظر را بشنوید و گوش دهید سپس درباره‌اش اظهارنظر کنید. به هرحال نتیجه زحمات حسین تهرانی مشخص است و می‌توان او را استاد نامید زیرا ویژگی‌های لازم را دارد. او ضرب‌گیری است که سازش مشخص است و  ردیف می‌دانسته و شاگردان بسیاری تربیت کرده است. درباره او و نحوه فعالیتش و چگونگی چاپ کتابش نقدهای غلطی وجود دارد که به دلیل تسلط برخی از مغرضان به نسل‌های پس از او نیز انتقال یافته است. به گواه صورت‌جلسه‌هایی که خودم آنها را دیده‌ام نگارش و تدوین و تالیف کتاب حسین تهرانی 8 سال زمان برده که حتی پس از این اتفاقات نیز چاپ نمی‌رسد و پس از بروز بحث‌ها و انتقادهایی که به تهرانی داشته‌اند چاپ می‌شود. آقای دهلوی این اثر را در دیکشنری جهانی ثبت کرده است. کتاب آموزش تنبک حسین تهرانی در آن حد اهمیت دارد که در دانشگاه‌های اتریش و سوربون پاریس تدریس می‌شود. خط موسیقی تنها خط بین‌المللی است حسین تهرانی در کتابش قوانین را رعایت کرده است. کتاب‌های بسیاری داریم که به دلیل کاستی‌های بسیار از مرزهای کشور خارج نشده‌اند. همه اینها نشان از ارش و اهمیت کتاب حسین تهرانی است. به هرحال برخی با زنده‌یاد تهرانی ضدیت دارند و بر همان اساس او را نقد می‌کنند آنهم درحالی که مثلأ برخی از اصول و قواعد نت‌نویسی ربطی به او ندارد. مقام حسین تهرانی در جای دیگری شامخ است نه در ابداع نت‌نگاری و نت‌نویسی. اصلأ کار حسین تهرانی این نبوده است. هرکسی را بهر کاری ساختند.

در این سال‌ها برخی از سازهای کوبه‌ای خارجی به موسیقی ما راه یافته‌اند که در این میان «کاخون» از بقیه معروف‌تر است. نظرتان درباره این ساز چیست و چقدر با موسیقی ایرانی هم‌خوانی دارد؟

اگر نابغه‌ای مانند ابوالحسن صبا که ویلون را به سازی ایرانی تبدیل کرد، پیدا شود اتفاقات خوبی رخ خواهد داد. شخصأ بدم نمی‌آید که کاخون بنوازم و مدتی این کار را می‌کردم اما پس از مدتی دمام را جایگزین آن کردم. سپس دیدم صدای این ساز خیلی بیشتر از کاخون به دل می‌نشیند البته این نظر شخصی من است.

این مسئله را چگونه می‌توان به هنرجویان فهماند؟

به نظرم علاقمندان به سازهای کوبه‌ای بهتر است جلد دوم دایره‌المعارف سازها نوشته آقای درویشی را مطالعه کنند. تا آنجایی که به یاد دارم جلد دوم این منبع درباره سازهای کوبه‌ای است. علاقمندان می‌توانند با تورق این اثر ساز کوبه‌ای مورد علاقشان را بیایند و نوازندگی آن را بیاموزند.

تکنولوژی و پیشرفت آن تا چه حد نوع انتخاب سازها و شیوه‌های نوازندگی موسیقی ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است؟

متاسفانه تکنولوژی همراه با خودش فرهنگ دیگران را نیز به ما تحمیل می‌کند و یکی از دلایل مورد توجه قرار گرفتن سازهای غیرایرانی همین است. ما نیز راحت نشسته‌ایم و کاری نمی‌کنیم. شخص علاقمند برای خرید کاخون سه میلیون هزینه می‌کند در حالی سازی مانند دمام زیر یک میلیون تومان است.

درنهایت یکی از مهمترین راه‌کارها برای نجات موسیقی ایرانی دوری از تنبلی و کاهلی است؟

بله نسل جدید برای ارتقای سطح کیفی موسیقی ایرانی باید تنبلی را کنار بگذارند و به منابع اینترنتی بسنده نکنند. تمرین و ممارست مهمترین مقوله در جهت پیشرفت است که در این زمینه معلمان نیز مسئولند آنها باید هنرجویان و افراد علاقمند را به درک دستی از موسیقی برسانند. به هر روی شرایطی و اتفاقات مختلفی دست به دست هم داده‌اند و باعث شده‌اند در زمینه تولید آثار با افت محتوایی مواجه باشیم که یکی از دلایلش عدم وجود اندیشه و تفکری است که باید پشت هر اثر وجود داشته باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز