کارگردان مستند «عشق» مطرح کرد؛
فضای مجازی کاتالیزور عشقهای دروغین است/ به ظاهر خوشبختِ خارجنشینها اصلا اعتماد نکنید/ گاهی تضاد فرهنگی عامل کمال است
محمد امین نژاد ضمن بیان اینکه گاهی تضاد فرهنگی میتواند عاملی برای کمال انسانها باشد، گفت: این موضوع نسبی بوده و نمیتوان درباره آن به طور قطعی صحبت کرد اما به طور کلی در فضای مجازی خوشبختی به صورت دروغین به نمایش گذاشته میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، افزایش شتاب در تغییرات سبک زندگی میان ایرانیان، یکسره پدیدهای مذموم به شمار نمیآید اما از تالیهای جانبی این سبک زندگی جدید، گسترش مذمومترین حلال در میان مردم غالبا مسلمان ایران است. در همین راستا بررسی شرایط مترتب بر افزایش طلاق در کشور، هر آیینه میتواند فرصتی مغتنم باشد.
مستند «عشق» محصول تازه شبکه مستند بوده که قرار است در ده قسمت به بررسی مسائلی که منجر به طلاق در جامعه میشود، بپردازد. به این بهانه با محمدامین نژاد کارگردان این مجموعه مستند، به گفتگو پرداختیم.
با آموزش و مشاوره گرفتن میشود از طلاق جلوگیری کرد
در سالهای اخیر مستندهای مختلفی درباره طلاق ساخته شده است، رویکرد شما در این اثر چه تفاوتی با آثار ساخته شده در این حوزه دارد؟
همانطور که از اسم آن پیداست، این مستند درباره عشق است. یعنی ابتدا میگوییم عاشق شدن چگونه اتفاق میافتد و تعریف این عشق از ذهن بزرگسال، بچه و پیر به چه صورت است و بعد از آن روایتی از زندگی کسانی داریم که عاشق شده و ازدواج کردند.
به همین دلیل احساس میکنم که تفاوت داریم، چون خیلی افراد فکر میکنند با عاشق شدنی که میتواند در هر جایی رخ دهد، به خوشبختی میرسند ولی وقتی زیر یک سقف میروند، میبینند که همچین قراری وجود ندارد. شاید عشق بتواند تاثیراتی را در زندگی افراد ایجاد کند، ولی نمیتواند ترمزی برای حل بسیاری از مشکلات و جلوگیری از طلاق باشد بلکه عقل، منطق و نداشتن فاصله طبقاتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و مسائلی از این دست است که میتواند رسیدن به نقطه طلاق را قطع کند.
رویکرد ما نیز در این مستند، به همین صورت بوده و تلاش کردیم نشان دهیم، هرکسی عاشق میشود، ولی امکان اینکه بابت این عشق خوشبخت نشود نیز وجود دارد. به این ترتیب کار را با حضور کارشناسهایی شروع کردیم و بحث را باز و تحلیل کردیم که به زعم من تفاوتمان هم نسبت با آثار قبلی که درباره طلاق ساخته شده، در همین بخش است. به نوعی همه برنامههایی که تاکنون درباره طلاق ساخته شده، رویکردشان بررسی اتفاق طلاق بوده، نه اینکه از گذشته افراد بگویند تا اگر شما عاشق شدید، مواظب باشید، چون این عشق ممکن است دستتان را بسوزاند و نتواند برای شما وضعیتی را ایجاد کند که بتوانید به خوشبختی برسید. این تفاوتی است که فکر میکنم این مستند با دیگر کارها در این زمینه داشته است.
در نهایت ما در پی این بودیم که بگوییم بالاخره با آموزش و مشاوره گرفتن میشود از پدیده طلاق جلوگیری کرد.
طلاق برای همه اقشار جامعه میتواند رخ دهد
فضای مجازی ازجمله راههای ارتباطی افراد با یکدیگر به شمار میآید که حضور آن در جامعه ما نیز پرررنگ است. آیا ساخت مستند با مضمون عشقهای اشتباهی که به آن اشاره کردید، در پی رساندن این پیام بوده که این نوع از ارتباط آدمها با یکدیگر غلط بوده و نباید صورت گیرد؟
من میگویم صرف اینکه فقط شما چشمتان را ببندید و با یک نفر ارتباط بگیرید و نسبت به او احساس خوبی داشته باشید، نمیتوانید بگویید من عاشق مطلق هستم و نسبت به این فرد عشق معنوی دارم. فرد مورد نظر باید فاکتورهای دیگری را نیز داشته باشد و به نوعی جامعالاطراف باشد. چراکه اگر جامعالاطراف نباشد، به طبع شما صدمات و لطماتی میبینید که قابل جبران هم نیست. این موضوع مربوط به قشر خاصی نبوده و در همه اقشار ازجمله دکتر، مهندس، مذهبی و غیرمذهبی و حتی کسانی که شما حتی باورتان نمیشود نیز وجود دارد. یعنی به نوعی فضاهای مجازی کاتالیزور شده که این عشقها ایجاد شود ولی نمیتواند تمام و کمال همه چیز را بروز دهد. چون آدمها در این فضا ماسکهایی روی صورتشان است، که آنها تا زمانی که زیر یک سقف نروند، برداشته نمیشود و هیچکس نمیتواند ببیند که شخصیت واقعی این آدم، خانوادهاش، اجتماعی که در آن بزرگ شده، چیست؟
اگر این ماسکها کنار رود و تعهد و عقلانیت در فرد وجود داشته باشد، آن وقت میتواند یک راه درستی را به آدم نشان دهد در غیر اینصورت، به جاهایی میرسید که حتی تصور آن را هم نمیتوان کرد. به هر حال هر پدیدهای نسبی بوده و نمیتوان گفت که راه فضای مجازی ۱۰۰ درصد بد یا خوب است. این موضوع بسته به پردازشی بوده که فرد در آن نسبیت قرار میگیرد تا بتوان روی آن نظر داد و درک درستی از آن داشت.
خوب و بد بودن یک فرهنگ را جامعه مشخص میکند
در توضیحات این مستند گفتهاید که قرار است به تاثیرات اختلافات طبقاتی و فرهنگی که منجر به طلاق میشود بپردازید، به طور کل تفاوت در فرهنگ رسمی مدنظر شما بوده یا فرهنگ عمومی؟
در این زمینه تعریفها مختلف است. به طور کل موضوع فرهنگ این بوده که آن پویایی را داشته باشد و هیچ ارتباطی به اینکه فرد در خانواده فقیر، ثروتمند یا طبقه اجتماعی او ندارد. به نوعی باید هر شخصی به آن پویایی فرهنگی برسد. یعنی درک کند، این اتفاقی که الان برای من فرهنگ شده، ممکن است درست، غلط یا نیاز به چکش کاری داشته باشد. چراکه اگر به این موضوع فکر نکند، به انجماد فرهنگی رسیده و تغییری در تفکر خود ایجاد نمیکند و ممکن است در جایی لطمه بخورد. این تعریف من از پویایی فرهنگی است. در هر خانوادهای هم وجود دارد. ممکن است خانوادهای سطح اجتماعی پایینی داشته باشد ولی از فرهنگ خیلی بالایی بهرهمند باشد و بالعکس.
من میگویم فرهنگ، خوبی و بدی هرکدام چیزهای نسبی هستند که ممکن است در یک جامعه اجتماعی یک چیز خوب به شمار بیاید ولی در جامعهای دیگر خوب نباشد و به عنوان ضد فرهنگ عمل کند.
زمان طلاق یکی از سختترین دورانهاست
اسم مستند شما «عشق» بوده ولی به موضوع طلاق میپردازد. این تضادی است که به خودی خود شاید بتوان از آن رویکرد منفی نسبت به طلاق را برداشت کرد. اما گاهی اوقات طلاق به نفع دو نفر بوده و سبب این شده تا آسیبهای اجتماعی دیگری گریبان افراد را نگیرد. این موضوع را میپذیرید؟
کنتراستی که بین اسم و محتوای این مستند درنظر گرفتیم، به این دلیل بوده که نگرش همه به عشق مثبت است اما در مقابل طلاق منفور است. به نوعی این کنتراست سبب کنجکاو شدن مردم شده که ببینند حرف این مستند چیست؟
اما به طور کل طلاق منفور است ولی باید بدانیم مرگ هم همیشه برای همسایه نبوده و ممکن است من و شما هم دچار این مشکل و معضل اجتماعی بشویم. البته گاهی ممکن بوده دو انسان نتوانند کنار هم زندگی کنند و طلاق برای آنها رهایی باشد، ولی همیشه بعد از طلاق، دوران گذر از آن خیلی مهم است.
در این مدت یکی دو سال که روی این مستند کار کرده و با کارشناسان مختلف درباره آن صحبت میکردیم، زمان بروز طلاق به خاطر عصبانیتهای عصر ما که وجود دارد، ممکن است دو نفر این قضیه را رهایی ببینند. ولی گذر از این زمان؛ یعنی دورهای که رهایی اتفاق میافتد و فرد میفهمد که باید زندگی دیگری را شروع کند، دوران بسیار سختی است، که گذر از آن برای خیلی از آدمها مشکل بوده و حتی ممکن است سبب سرخوردگی، دپرشن و بیماریهای دیگر اجتماعی هم بشود و حتی فرد به سمت اعتیاد هم برود.
ما در این برنامه این دوران که در زمان طلاق اتفاق میافتد را نشان دادیم که در آن فرد به کسی نیاز دارد که این پلههایی که نشد از آن رد شود را برایتان آسان کند. بنابراین نظر شخصی من این بوده که در برخی موارد مثل اعتیاد که یک نفر معتاد و طرف دیگر معتاد نیست، طلاق ممکن است رهایی باشد و آدم را از یک جای خیلی بد به یک جای خیلی خوب رهنمود کند. ولی در همه موارد این طور نیست. یک وقتهایی میبینید که طلاق سبب آسیبهای بسیار زیاد کودک آن خانواده میشود. همچنین خود اشخاص آسیبهای بسیاری میبینند و به دنبال یک پناهگاه میگردند که خب بالاخره ناکجا آباد هم میتواند جز این پناهگاهها به شمار بیاید.
تضاد فرهنگی همیشه تخریبکننده نیست
تفاوت فرهنگی بین دو نفر ممکن است زمینه ایجاد تضاد بین آنها را فراهم کند. در این شرایط اگر دو نفر در کنار هم باشند، آیا تضاد بین آنها نمیتواند به عنوان عاملی برای اعتیاد و آسیبهای اجتماعی دیگر عمل کند؟
تضاد فرهنگی همیشه تخریبکننده نیست. گاهی اوقات انسان را به کمال میرساند. آدم باید بگردد و آن راهی که به پویایی فرهنگی میرسد را از این تضاد پیدا کند. ممکن است شما با یک فامیل خیلی نزدیکی که نسبتا همه چیز فرهنگیتان به هم نزدیک است، ازدواج کنید و دچار مشکل شوید ولی با یک نفر که از شهرستان دوری بوده و اتفاقا تضاد فرهنگی شدیدی هم باهم دارید، ازدواج کنید و خوشبخت شوید. یعنی ممکن است این تضاد فرهنگی در جایی خیلی به پویایی شما کمک کند و به زندگی شما رنگ و نقش دهد. البته در جایی هم ممکن است باعث از بین رفتن همه چیز شود. اما اینکه فرد به این صورت به سمت اعتیاد برود، نه نمیرود.
اعتیاد یک زمینه چند فاکتوری بوده که مسائل بسیاری به آن بستگی دارند که فردی را به سمت خود میکشانند. سواد اجتماعی، سرمایه اجتماعی، محیط اجتماعی، ضعفها و خلاءهای شخصیتی و خانوادگی از جمله فاکتورهایی به شمار میآید که ممکن است سبب شود تا انسان به سمت اعتیاد برود.
در شاخص جهانی طلاق، کشور ایران رتبه تک رقمی دارد. با این وجود گمانهزنیها در سالهای اخیر از افزایش آن نیز خبر میدهند. عواملی همچون نرخ بیکاری، گرانی مسکن، بد مسکنی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر و مواردی از این دست را تا چه اندازه در افزایش طلاق در جامعه موثر میدانید؟
در همین مجموعه ما فقط به دو عامل تفاوت فرهنگی و اعتیاد نپرداختیم و به صورت زیرپوستی به موارد دیگر نیز اشاره کردهایم که از جمله آنها میتوان به بزهکاری، نقش بازی کردن برای یکدیگر اشاره کرد. به عنوان مثال در یکی از قسمتها یک آقایی نامزد سابق خود را فراموش نکرده و این عدم فراموشی سبب رفتارهایی شده که همسر فعلیاش متوجه میشود و این توجه و بزهای که از طریق او اتفاق میافتد که از نظر خودش شاید بزه نبوده، باعث جدایی آنها میشود.
ما فقط به این دو بخش نپرداختیم اما به طور کلی که نگاه کنید، بحث اعتیاد، تفاوت فرهنگی در این اثر پررنگ شده است. البته که موضوعات دیگری هم وجود دارد. به عنوان مثال بیکاری و گرانی مسکن که شما به آن اشاره کردید نیز خیلی در این موضوع موثر است ولی هیچکس در این مجموعه که در آن با حدود ۱۰۰ نفر مصاحبه شده به معضل بدون مسکنی اشاره نکرده است. در یکی از قسمتها ورشکستگی سبب ایجاد فقر شده و فقر سبب میشود که به سمت جدایی بروند. ولی اینکه کسی بگوید من مستاجر بودم، خانه نداشتم و طلاق گرفتیم، نبوده است.
در فضای مجازی خوشبختی دروغین به نمایش گذاشته میشود
فضای مجازی، وب و ماهوارهها به نوعی سبک زندگی متفاوتی را نمایش میدهند که شاید متفاوت از سبک زندگی کنونی ما باشد. این موضوع را تا چه اندازه در طلاق افراد از یکدیگر موثر میدانید؟
ماسکهایی که میزنیم باعث میشود که خیلی از پردهها پوشیده بماند. فضای مجازی هم کلا مجاز است. یعنی شما نمیتوانید از شخصیتی که پشت سیستم نشسته و در حال ارتباط با شماست، بفهمید که آیا آن آدمی که مدنظر شماست، هست یا خیر. در صفحات و گروهها هم همین ماسکها به طبع وجود دارد و آنجا دو نفر به ناگهان صدها نفر شده که همه از این ماسکها استفاده میکنند و کسی نمیداند واقعیت شخصیت آنها چیست.
به نوعی در این گروهها از خوشیهایشان تعریف میکنند، در صورتی که شاید ناخوشترین آدمهای دنیا باشند. از مسافرتها و پوششهای دروغین خود میگویند که اصلا وجود ندارد. یعنی شما احساس میکنید که من چقدر بدبختم و گروه مقابلی که در این مورد صحبت میکنند چقدر خوشبخت هستند. به این ترتیب این فکر به انسان منتقل میشود که اگر آنها با این روش خوشبخت شدند، چرا من به این قضیه نپردازم و مثل آنها زندگی نکنم. بر همین اساس تغییر سبک زندگی سبب شده تا طرف دوم که همسر یا خانواده ما هستند، این موضوع را نپذیرند و بگویند که تو داری چیزی را میگویی که از لحاظ ایدئولوژی، اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی برای ما پذیرفته نیست و اختلاف نظر به وجود میآید.
از طرفی کوچک گرفتن اختلاف نظر هم مسئله را بدتر میکند. بعضا در همین مستند زوجهایی داشتیم که به خاطر مسئله اختلاف به غایت کوچک، کارشان به طلاق کشیده شده است. در نتیجه صفحات مجازی، گروههایی که در آنها چت اتفاق میافتد، اینستاگرام، ماهوارهها و رسانههای مختلف دیگر، نقابها و ماسکهای مختلفی دارد، که از نظر من یک نفر نباید مثل عوام با آنها برخورد کند، باید جزو خواص باشیم و موضوعات آنها را تحلیل کنیم.
مثلا فرد پیش خود بگوید به نظر من این چیزی که ایشان میگوید، ظاهر امر بوده، باطن امر این نیست. در نتیجه برود و خودش تحلیل کند و از آن تحلیل برداشت درست را انجام دهد. نه اینکه صرفا ببینیم در خارج همه به این صورت زندگی میکنند، پس خوشبختند، بعد به خارج میروید و میبینید در یک مدرسه ابتدایی که کلاس پنجم، ششم هستند، هیچ خانوادهای که کنار هم باشند، وجود ندارد و تعداد خانوادههای موجود که پدر و مادر با بچه زندگی کنند، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. یعنی به نوعی همه آدمهای آنجا دچار معضل جدایی خانواده شدند.
یعنی شما معتقدید که ما در ایران خوشبختتر از کشورهای اروپایی هستیم و فضای مجازی این موضوع را برعکس نشان میدهد؟
نه، اصلا به این موضوع معتقد نیستم. میگویم به عنوان مثال شما به اینستاگرام میروید، فلان بازیگر خارجی را میبینید که چه خانه و زندگی دارد و بعد بر اساس آن میگویید که چقدر آنها خوشبخت هستند. ولی این ماسک است و بعد که کنار میرود میبینید، نه این فرد ظاهرا خوشبخت بوده، ولی باطنا خوشبخت نیست. یا اگر فلان ثروت را دارد، همه مشکلاتش با این ثروت حل نمیشود. دو بچه دارد که مادر ندارند.