در مراسم نکوداشت منوچهر انور مطرح شد؛
منوچهر انور میراث فرهنگی ایران است
مراسم نکوداشت منوچهر انور در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش ایلنا، مراسم نکوداشت هفتاد سال فعالیت فرهنگی و هنری منوچهر انور با حضور این کارگردان، گوینده، نویسنده و ویراستار پیشکسوت در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. از چهرههای حاضر در این مراسم میتوان به خسرو سینایی، فاطمه معتمدآریا، سودابه فضائلی، محمدرضا اصلانی، اکبر عالمی و مجید رجبی معمار اشاره کرد.
در ابتدای این مراسم مجید رجبی معمار گفت: خوشحالیم که فرصتی فراهم شده تا در خانه هنرمندان ایران از یک هنرمند و هنرشناس و یک چهره دوستداشتنی تقدیر کنیم. انسانی که در عرصههای مختلف فرهنگ و هنر ایران سالهای زیادی خدمت کرده است. برای جمع حاضر توفیقی حاصل شده تا مراسمی در بزرگداشت منوچهر انور برگزار کنند. بهترین اوقات ما در خانه هنرمندان ایران، چنین برنامههایی است که با حضور جمع کثیری از هنرمندان و فرهیختگان به تجلیل و اکرام چهرههای برجسته میپردازیم. برای منوچهر انور سلامتی و طول عمر آرزو میکنم.
انور اقیانوس خرد است
پس از آن اکبر عالمی گفت: حضور در این برنامه برای من بسیار افتخارآمیز است. امروز مراسم بزرگداشت شخصیتی را برگزار میکنیم که بهراستی به این خاک عزیز تعلق دارد. منوچهر انور اقیانوس خرد است. او الگوی زندگی من است. برای خوب سخن گفتن باید خوب دیده باشی و خوب خوانده و شنیده باشی. بسیاری افراد حنجره خدادادی حیرتآوری دارند، اما رنگ و زنگ و طعم صدای منوچهر انور آنِ حیرتآوری دارد که فرصت بیاعتنایی را از شنونده میگیرد. گاهی اوقات یک دیدار، یک حرف، یک کتاب یا یک سخن میتواند زندگی ما را دگرگون کند و من هر زمان پای صحبتهای انور نشستهام زندگیام تغییر کرده است. علم بدون خرد، علم نیست و هنر هم بدون علم، هنر نیست. هنرمندانی که در این مراسم حضور دارند، علم و خرد و خلاقیت و جهانبینی را در کنار هم دارا هستند و دوستدار سرزمین مادریشان هستند. انور یکی از افتخارات سرزمین مادری ما و میراث فرهنگی ایران است.
در ادامه، متن ارسالی سیروس پرهام به این مراسم توسط محمود غفاری قرائت شد.
منوچهر انور به مثابه یک متن
در بخش دیگری از این برنامه محمدرضا اصلانی گفت: منوچهر انور برگزاری مراسم نکوداشت را دوست ندارد و این از فروتنی او نشأت میگیرد. قرار بود یک مراسم رونمایی از کتاب «از نیش تا نوش» در اصفهان برگزار شود اما بهدلیل برخی تنگنظریها اجازه چنین کاری داده نشد. بنابراین برنامه امروز را ترتیب دادیم و از این بابت از مجموعه خانه هنرمندان ایران تشکر میکنم.
وی ادامه داد: حضور افرادی مانند منوچهر انور، به مثابه یک متن است. انسان یک امر تاریخیست و جامعه بدون تاریخ، جامعه مردگان است. انور از دور شاید کمکار به نظر برسد و یک دلیل این مساله، چند وجهی بودن اوست و اینکه هر کس تنها وجوهی از او را میشناسد. دلیل دیگر این مساله، وضعیت مدیریت فرهنگی است. چم و خم بوروکراسی، هر نوع پیشرو بودن را پس میزند. رقابتها و حسادتها و اخلاقیات درونگروهی نیز همواره تاثیرگذار بوده است. موسسه فرانکلین یک نظام سازماندهنده ویراستاری و تولید فرهنگ از طریق کتاب بود با حضور چهرههایی مثل انور، دریابندری، آریانپور، مجتبایی و.. و دیدیم که خردهپاها چه کردند و کار به جدایی کشید. مسائلی که نوعی دلزدگی نسبت به فضای هنر و فرهنگ به وجود میآورد و حالا بسیار بیشتر هم شده است.
این فیلمساز پیشکسوت افزود: در ایران معاصر همواره با اخلاق نوکیسه مواجه بودهایم و این ریشه در پایدار نبودن سیستمها و طبقات دارد. نوکیسهگی فرهنگی مضاف بر بیریشهگی اقتصادی و طبقاتی بوده و هست. این وضعیت نوعی فضای رقابت و حذف را بهوجود میآورد که ریشه در ناپایداری اقتصادی و روانی دارد و به ناخودآگاه جمعی ما تبدیل شده است. دروغ و حسد را نه با زور، بلکه با پایداری ملی میتوان از میان برداشت. اما در وضعیت ناپایداری، این رقابت و حسادت است که حاکم میشود.
ویراستاری انور؛ موجی نو در ادبیات ایران
سخنران بعدی این مراسم سودابه فضائلی بود که در صحبتهایش به وجه ادبی انور پرداخت و گفت: منوچهر انور بنیانگذار ویراستاری کتاب در ایران است. او در دوران همکاریاش با موسسه فرانکلین کتاب «خشم و هیاهو» اثر فاکنر با ترجمه بهمن شعلهور را ادیت کرد. در واقع باید گفت کتاب توسط انور بازنویسی شد و کار ویراستاری آن حدود دو سال به طول انجامید. نثر «خشم و هیاهو» در دهه چهل شمسی غوغایی به پا کرد و دست به دست گشت.
وی ادامه داد: مساله ویراستاری در آن زمان و با حضور مترجمان جوان، امری لازم به شمار میآمد چون ترجمه کتاب در آن دوره چندان رواج نداشت؛ مترجمان اغلب زمان مبدأ یا مقصد و یا هیچکدام را درست نمیدانستند. ویراستاری در بنگاههای نشر معتبر جهانی نیز انجام میشد و کسانی مانند توماس مان و آندره ژید ویراستار نشرهای معتبر کشورشان بودند. اما نباید فراموش کرد که لازمه ویراستاری این است که ویراستار زبان مبدأ و مقصد را بهخوبی بشناسد و منوچهر انور بر هر دو زبان فارسی و انگلیسی مسلط است. کاری که او در ادیت کتابهای موسسه فرانکلین انجام داد، یک موج نو در ادبیات ایران پدید آورد.
این اسطورهشناس اضافه کرد: عملی که در آن زمان درست و بجا بود، امروزه متاسفانه گرفتار بدفهمی شده است. امروز ویراستاری به شکل یک اپیدمی و بیماری، در تمام بنگاههای انتشاراتی شیوع پیدا کرده است. البته با انفجار ترجمه به کمک ماشین ترجمه گوگل، ویراستاری همچنان یک امر واجب است اما نه برای نویسندگان و مترجمان صاحب سبک. متن این نویسندگان و مترجمان را بهدست جوانان کمسوادی میدهند تا متن را سلاخی کند، در حالیکه کمتر از مترجم به زبان مبدأ و مقصد تسلط دارند و خود نیز کتابی نداشتهاند. آنچه در این حالت رخ میدهد، برخاسته از عقدههای روانی یک ویراستارنما است که طبق معمول گرفتار کلیشههای انواع و اقسام است.
در ادامه مهرداد فراهانی با نمایش نمونههایی از گویندگی منوچهر انور در آنونس فیلمها، از ویژگیها و تمایزات شیوه کار او با دیگر گویندگان صحبت کرد. پس از آن نیز علیرضا ارواحی در صحبتهایش از تسلط منوچهر انور بر امکانهای زبان گفتار گفت.
در بخش بعدی این مراسم با حضور خسرو سینایی، سودابه فضائلی، محمدرضا اصلانی، اکبر عالمی و مجید رجبی معمار از منوچهر انور تجلیل به عمل آمد.
سهراب شهید ثالث و منوچهر انور
در این بخش خسرو سینایی به بیان خاطرهای از سهراب شهید ثالث در ارتباط با منوچهر انور پرداخت و گفت: حدود سالهای ۴۸ یا ۴۹ و طی سالهای آغازین حضور سهراب شهید ثالث در ایران، خیلی به هم نزدیک بودیم. او مشغول ساخت اولین فیلمش به اسم «قفس» برای امتحان وزارت فرهنگ و هنر بود. سهراب در آن زمان اعتماد به نفس پایینی داشت و من سعی داشتم به او روحیه بدهم تا کارش را پیش ببرد. او در پاسخ به من، از سه نفر اسم برد که یکی از آنها منوچهر انور بود. شهید ثالث میگفت تا وقتی که منوچهر انور هست، من میخواهم به کجا برسم؟
مرگ لاموریس بیش از مرگ مادرم من را شوکه کرد
در بخش پایانی این مراسم منوچهر انور در پاسخ به سوال یکی از حضار درباره مسائل مهم در ترجمه گفت: در ترجمه علاوه بر احاطه به زبان مبدأ و مقصد، توجه دقیق به جزء جزء کلمات نیز لازم است. برای انتقال معانی از زبان مبدأ به زبان مقصد، در ۹۹ درصد موارد برگردان تک تک کلمات راه به جایی نمیبرد. مثل این است که وقتی شعر حافظ را تحتالفظی به زبانهای خارجی ترجمه میکنند، حاصل کار چیز ترسناکی میشود. وقتی ترجمه عین به عین مقدور نیست، باید معانی درست را در زبان مقصد کشف کرد تا ترکیب تک تک کلمات در کنار یکدیگر درست باشد. گاه ممکن است برخی معانی در دیکشنری پیدا نشود و روزها زمان صرف پیدا کردن معادل درست یک کلمه کنیم. این روزها اصطلاحات عجیب و غریبی پیدا شده است، بهخصوص چیزهایی که تحت عنوان «پسامدرن» مطرح میشود. گاه میبینیم حرفهای لاتینی و یونانی پشت و رو میشوند و اینها غدههای سرطانی هستند که بعضا میبینیم آدمهای موجه ما دست به این کار میزنند، در حالیکه نباید اینگونه باشد.
وی در پاسخ به پرسشی در مورد فیلم «باد صبا» اثر آلبر لاموریس گفت: گفتار این فیلم در اصل به زبان فرانسه نوشته شده بود و لاموریس بعدتر آنرا در اختیار من گذاشت و با ترجمه آزاد به زبان انگلیسی برگرداندم و بعد به من اختیار داد که آنرا بهشکلی آزاد به زبان فارسی نیز ترجمه و اجرا کنم. الان که آن فیلم را نگاه میکنم، عیبها و ضعفهایی در گفتار خودم میبینم که باید درست شود. لاموریس با اصرار از من خواست که گفتار متن فرانسوی را نیز بخوانم که نپذیرفتم چون توانایی انجام آنرا نداشتم.
انور در پایان گفت: او از من پرسید که تلقیات از فیلم «باد صبا» چیست؟ به لاموریس گفتم بسیار فیلم زیباییست اما دل و روده ندارد؛ در واقع باید میگفتم دل و رودهاش کافی نیست. به نظر من باد صبا باید به درون خانههای قدیمی چند صد ساله میرفت که آن زمان هنوز وجود داشتند. در این خانهها چیزهای اعلایی پیدا میشد و رازهای درون این خانهها فراوان بود. او با پیشنهاد من موافقت کرد و قرار شد به ابرقو برویم و کار را شروع کنیم. من در آن زمان مشغول اتمام فیلمی در مورد پتروشیمی بودم و لاموریس هم گفت میرود تا کار فیلمبرداری سد کرج را تمام کند. دو روز بعد خبر درگذشت لاموریس را شنیدم. باید بگویم شنیدن خبر مرگ آلبر لاموریس بیش از مرگ مادرم من را شوکه کرد.