خبرگزاری کار ایران

رئیس انجمن‌عالی هنرها و فنون سینمایی ایران:

پخش مستندهای جشنواره‌های ایرانی در تلویزیون ممنوع است/ مستند هم سلبریتی می‌خواهد/ توان رقابت با جهان را داریم اما در پخش مشکل داریم

پخش مستندهای جشنواره‌های ایرانی در تلویزیون ممنوع است/ مستند هم سلبریتی می‌خواهد/ توان رقابت با جهان را داریم اما در پخش مشکل داریم
کد خبر : ۸۱۱۱۶۵

رامین حیدری فاروقی ضمن بیان اینکه شدت و حدود سیاست در حوزه فرهنگ خیلی متغییر است، گفت: هفته‌ای نیست که مستندهای ایرانی جایزه نگیرند اما کسی باخبر نمی‌شود. برای بیشتر دیده شدن این حوزه به سلبریتی‌های مرجع در این حوزه نیاز داریم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، امسال برای اولین بار مستند «در جستجوی فریده» به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شد. به این بهانه و برای بررسی این موضوع با رامین حیدری فاروقی (مستند‌ساز‌ و رئیس انجمن‌عالی هنرها و فنون سینمایی ایران) به گفتگو پرداختیم.

انتخاب «جستجوی فریده» برای اسکار؛ فرصتی برای نشان دادن جذابیت‌های سینمای مستند

امسال برای اولین بار، یک فیلم مستند به عنوان نماینده ایران در اسکار معرفی شد. آیا این اتفاق می‌تواند سبب توجه بیشتر به سینمای مستند و همچنین افزایش مخاطبان این حوزه شود؟ 

اگر قرار باشد به بهانه معرفی فیلم «در جستجوی فریده» به اسکار، وضعیت سینمای مستند ایران را بررسی کنیم، ابتدا باید به سابقهٔ سالیان این سینما هم توجه کرد. دهه‌هاست که حوزه مستند به عنوان یک جریان، در سینمای ما فعال و مورد حرف و سخن بوده است. به نوعی اکنون سینمای مستند ایران در عرصه‌های بین‌المللی، کاملاً شناخته شده است و در جشنواره‌های متعدد این حوزه، جوایز قابل توجهی هم به دست آورده.

در طی سال‌های اخیر نیز نسل جدیدی از مستندسازان به مجموعه افرادی که در این حوزه کارساز بوده‌اند، اضافه شده و امکانات فنی بیشتری هم در اختیار مستندسازان قرار گرفته و همین موضوع سبب دسترسی بیشتر به تجربیات افراد شده است. به این صورت مستندسازان می‌توانند به سوژه‌ها نزدیک شوند و با آنها معاشرت بیشتری داشته باشند و احیانا به نتایج بهتری هم دست پیدا ‌کنند. این آسانی دسترسی، نتایج مختلفی دربرداشته و در بسیاری از موارد حاصلش تجربه‌هایی نزدیک، صمیمی، قابل باور و دارای مصادیق و مثال‌های متنوعی از واقعیت انسان و راز‌ها و تردیدهای دراماتیک واقعیت بوده است که ثبت آن ذوق، خلاقیت و مهارت هم می‌خواهد. به نوعی دوربین می‌توانسته با سوژه همراه و همسفر شود و در اوقات مختلف داستان را پی بگیرد و گاهی از موارد نیز که این شکل از تصویرسازی، معطوف به یک شخصیت است، بتواند برایش نوعی فضا ایجاد کند و ما مستند داستان‌دار دارای امکان ورود به لایه‌های خصوصی‌تر و ‌‌‌پنهان‌ زندگی ایرانی را مشاهده کنیم که آمادگی جامعه برای مواجه شدن با خودش را بالا می‌برد. در این جا به غیر از اینکه از سند به عنوان عنصر دراماتیک استفاده می‌‌شود، از شیوه‌های داستانی بعد چه خواهد شد و تعلیق‌های مربوط به فیلم‌های داستانی هم استفاده می‌شود که به دلیل اتکا به اصل واقعیت اگر درست از کار در آید خیلی مؤثر بوده و نوعی از کلیت سینمای اجتماعی است. در سال‌های اخیر از این نوع به شکل‌های مختلف در سینمای اجتماعی داستانی هم داشته‌‌ایم که شناسنامهٔ سینمای ما شده‌اند و نتایج خوبی گرفته‌اند. 

یکی از فیلم‌هایی که اثر قابل‌توجهی بوده و همه این ویژگی‌ها را با خود حمل می‌کند و اتفاقا در جشنواره‌های داخلی ما هم بسیار مورد توجه بوده، فیلم «در جستجوی فریده» است که نمونه‌ای از دامنه فیلم‌های مستندی است که توانسته‌اند در همراهی با شخصیت و موقعیتش طوری رفتار کنند که هم نمونه و منحصر‌ باشد، هم تجربه‌ای قابل تعمیم را ایجاد کنند. حال اینکه چرا این فیلم برای اسکار انتخاب شده؛ من در هیات انتخاب امسال نبودم اما در هیات انتخاب سال گذشته بودم. امکان بودن در این هیات این اجازه را می‌دهد که آدم متوجه دلایل پیچیده و الگریتم‌های مختلفی که برای این انتخاب وجود دارد، بشود. معمولاً در هر نوع انتخابی ممکن است ظن و گمانی به وجود بیاید و عده‌ای فکر‌کنند، نوعی جانبداری کسانی که یک فیلم را دوست داشته‌اند، در انتخاب نقش‌بازی کرده است که به نظرم می‌تواند ناشی از دلایل مختلفی باشد از جمله آنها می‌توان به روشن نکردن ساز و کار و شیوه‌ها و اولویت‌ها اشاره کرد .به عنوان مثال از گفت‌وگوهای مفصلی که آنجا صورت می‌گیرد، هیچ سندی را نمی‌توان منتشر کرد. همچنین اینکه آیا در حضور آن تعداد آدم شناخته شده با دیدگاه‌های مختلف، امکان این هست که موضوع خارج از متنی پیشنهاد شود و دیگران بپذیرند و یا به حرف کسی گوش بدهند؛ من خودم تا به حال بارها داور بوده‌ام و چنین تجربه‌ای نداشته‌ام. سال گذشته هم طی جلسات متعدد بر اساس ظرفیت سینمای ما و رقبا در آن سال و امکان و سابقهٔ حضور و عرضهٔ آثاری که به مرحلهٔ انتخاب نهایی رسیدند، فیلمی به انتخاب آخررسید. واقعیت غیرقابل انکار و اجتناب این است که هر بار انتخابی نهایی می‌شود، هم به اجماع رسیده، هم به توافقی نسبی. همچنین ممکن است یک رأی در انتخاب نهایی سرنوشت‌ساز شود.    

در مورد انتخاب برای اسکار، روند کار معمولا به این صورت بوده که در ابتدا فهرست بزرگی از فیلم‌ها وجود دارد که افراد آن را می‌بینند و درباره آنها قضاوت می‌کنند. این فهرست کوچک و کوچکتر می‌شود تا جایی که به یک فهرست چندتایی می‌رسد. از آنجا که چند فیلم باقی می‌ماند، پرسش‌های متعددی برای انتخاب فیلم پیش می‌آید که پرسش‌های سینمایی است. مثل اینکه این فیلم از لحاظ دراماتیک در چه موقعیتی است. آیا خوب از آب در آمده و فیلم خوش‌ساختی هست یا خیر؟ بعد به این سوال می‌رسیم که آیا این فیلم، نسبت به حافظه‌ای که از سینمای ایران وجود دارد، فیلم متمایزی هست و آیا می‌تواند چهره تازه‌ای را نسبت به فیلم‌های قبلی که از سینمای ایران دیده شده، عرضه کند؟

در این مرحله تازه این سوال پیش می‌آید که آیا این فیلم با این ویژگی‌ها، امکانات پخش و ارائه بین‌المللی را دارند تا چنانکه باید دیده شوند و اینکه در اسکار بخت پیدا کنند؟ می‌خواهم بگویم که این موارد مسیری است که همیشه طی می‌شود و در نهایت با رأی هیات انتخاب، ممکن است فیلمی با یک یا دو رأی اختلاف برای اسکار انتخاب شود. در نتیجه این ساز و کار انتخاب نماینده ایران در اسکار است و به طور معمول هم فیلم‌هایی هستند که خیلی به همدیگر نزدیک بوده و سایرین معتقدند که شاید بهتر بود آن فیلم‌ دیگر انتخاب می‌شد که شاید هم این‌طور باشد اما انتخاب اعلام شدهٔ هر گروهی، معطوف و منحصر به آن آدم‌ها و نسبتی است که با هم، با آن موقعیت و آن گروه از فیلم‌ها برقرار ساخته‌اند.

اکنون اهالی سینمای مستند فیلم «در جستجوی فریده» را دوست دارند. حتی گروهی هم که زیاد سینمای مستند را دنبال نمی‌کنند اما این فیلم را دیده‌اند، معتقدند که این مستند فیلم قابل احترام و جذابی است. حال اینکه این اثر، یا کاری دیگر، کدامشان ظرفیت بیشتری برای شرکت در این رقابت، داشته‌اند، قابل بحث است اما هیچ انتخابی در زمینهٔ هنر، مثل یک امر محاسبه‌ای ریاضی، قابل اثبات نیست. ‌پس اینکه چه انتخابی می‌تواند ظرفیت رقابت بهتری برای اسکار داشته باشد یا اینکه اگر یک فیلم داستانی معرفی می‌شد اتفاق بهتری بود، این حتما از مجموعه بحث‌هایی است که هیات انتخاب درباره آن صحبت‌های دامنه‌داری کرده‌اند.

حال برگردیم به اینکه مستندسازها باید از این انتخاب چه بهره‌ای بگیرند. اول اینکه آن کسانی که صاحب این اثر مستند هستند باید بکوشند و از این امکانی که برایش فراهم شده استفاده کنند و فیلم‌شان را در رویدادهای بیشتری به نمایش بگذارند. همچنین باید شرایطی فراهم شود تا درباره انواع و شکل‌های مختلف سینمای مستند سخن گفته شود که بخشی از این موضوع به آنها برمی‌گردد و بخشی از آن به منتقدین سینما که بروند و فیلم‌ها را ببینند و نظر واقعی خود را به دور از گفت‌وگوهای خبرسازان رسانه‌ای بیان و درباره اینکه این فیلم چه ویژگی‌هایی دارد، بحث علمی کنند. 

اکنون مستندسازها هم خوشحال هستند و فکر می‌کنند فرصت مناسبی است که بگویند سینمای مستند دارای جذابیت‌های بالایی است. حال گاهی هم در بیان ممکن است که ما هیجان‌زده شویم و غلو کنیم و کسانی هم که منتقدان فیلم هستند یا فیلم دیگری را دوست داشتند با شدت سخن بگویند که این فیلم به درد سینمای ایران نمی‌خورد. اما در مورد اینکه آیا انتخاب این مستند برای اسکار سبب توجه بیشتر به حوزه مستند می‌شود باید بگویم توجه از طریق خبر یک توجه موقت است. باید کسانی آمادگی داشته باشند تا خبر را زنده نگه دارند و برایش ارزش افزوده ایجاد کنند وگرنه بزرگترین خبرهای جهان بعد از هیاهویی چند روزه در تراکم اخبار دیگر به فراموشی سپرده می‌شوند.

مستندها می‌توانند درآمدزایی داشته باشند

برای ورود مستند به بازار سینما باید دست مستندسازان باز گذاشته شود 

بعضا شاهد مستندهایی هستیم که گفته می‌شود ساخت آنها چندین سال به طول انجامیده و به طبع هزینه زیادی برای آن صورت گرفته است. اقتصاد تهیه و پشتیبانی از مستندها با چه شرایطی مواجه است و تا چه حد می‌تواند خودش را تامین کند؟ آیا حوزه مستند همیشه باید از سوی نهادهای مختلف حمایت مالی شود؟

وقتی ما از سینمای مستند حرف می‌زنیم، درواقع در حال صحبت از انواع سینمای مستند هستیم. بخشی از سینمای مستند به دلایل مختلف می‌تواند به شکل ساده‌تری وارد چرخه اکران شود و برای خود درآمدزایی هم داشته باشد. یعنی موضوعات اجتماعی و مسائل مربوط به رخدادهای تاریخ معاصر و افراد شناخته شده و ده‌ها مطلب دیگر می‌توانند وارد چرخه اکران سینمای مستند شوند و مثل سایر آثار برای آنها هزینه کنند و درآمد داشته باشند.

فیلم‌های مستند بخشی از همهٔ سینمای ما هستند که برای اینکه بتوانند وارد بازار شوند، باید دستشان در نزدیک شدن به سوژه‌ها و بیان بخش‌های پنهان موارد مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا هر چیز دیگرد باز باشد.

اگر سینمای مستند اجتماعی ناگزیر شود که وارد موضوعی شود اما میانه موضوع پاره‌ای از حقایق و واقعیت‌ها را نتواند بیان کند و آنها را درز بگیرد، زمان و امکان اصلی و واقعی خود را برای پرداختن به ظرفیت‌های بنیادی سینمای مستند از دست داده است. به طور کلی راز و رمز سینما عبور از مرزهای بسته و مکان‌هایی است که به طور معمول مردم به آن دسترسی ندارند. از حریم خصوصی یک فرد و ذهن آن در زندگی شخصی تا روابط پیچیده عاطفی، ساز و کارهای روانشناسانه و نقشی که در  پشت درهای بسته سیاست داشته یا اسرار مگوی دیگر. 

مطمئنا اگر مستندساز به این موارد دسترسی پیدا کند و نگران ممیزی در اکرانش نباشد، شعور، دانش و مسئولیت‌‌پذیری لازم برای یک انسان فرهنگی و هنرمند هم حاضر باشد، جامعه به سمت کیفیت واقعی‌تر و بهتری پیش می‌رود. علاوه بر این در اینصورت به شما قول می‌دهم که مردم به عنوان مرجع و امین در اکران سینمایی و یا انواع دیگری که به شکل‌های مختلف در حوزه دیجیتال وجود دارد، به سینمای مستند اقبال خواهند داشت.

از سوی دیگر تلویزیون یک زمانی تنها رسانه اصلی برای ارائه فیلم مستند بود. به اعتقاد من اکنون هم می‌تواند بیشترین مخاطبان را در اختیار داشته باشد و سینمای مستند تا دلتان بخواهد می‌تواند به تلویزیون و برنامه‌سازی آن کمک کند به شرط اینکه نقش مکمل نباشد و در یک فضاهایی نقش اصلی پیدا کند. این موضوع نیازمند کار مشترک فیلم‌سازان مستند و تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذارهایی است که یک بخش آن در تلویزیون هستند.

تلویزیون از طرفی می‌تواند بودجه ساخت و امکانات را تامین کند و از طرف دیگر هم می‌تواند آنتن، زمان و امکان مناسب را در اختیار فیلم‌ها قرار دهد و پشتیبانی اولیه‌ای از آنها به عمل بیاورد تا یک مستندساز که بیش از هر چیزی به سند احتیاج دارد، زمان لازم برای به دست آوردن سندهای کافی را در اختیار داشته باشد و بتواند به قدر کافی با واقعیت، معاشرت کند. 

اما وقتی بودجه‌ها کوچک، فرصت‌ها کوتاه و محدودیت‌ها تعیین کننده‌اند، بسیاری از ظرفیت‌های مستند زندگی ما در متن پروژه فیلم‌سازی از میان می‌رود و اگر برخی هم بخواهند پای کار خود بایستند، مجبورند  ۱۰ سال از عمر خود را صرف تولید مستندی کنند که شاید به طور میانگین باید در سه یا چهار سال تمام می‌شد.

 مستندهای جشنواره‌های ایرانی، در تلویزیون ممنوعند

 دیدن صحنه‌های تلخ و دشوار از تلویزیون سبب ایجاد امید می‌شود

در شرایط فعلی یک شبکه اختصاصی در تلویزیون به مستند اختصاص داده شده و حتی سالانه جشنواره مستندی در آن برگزار می‌شود. آیا تلویزیون با این اقدامات توانسته نقش محوری را در عرصه مستند ایفا کند؟ یا اینکه به عنوان پدرخوانده این حوزه، جریانی که طرفدار آن بوده را حمایت کرده و سینمای مستقل مستند را تحت‌الشعاع قرار داده است؟

سینمای مستقل مستند با عنوان سینمای معترض منتقد هم شناخته می‌شود که به طور کل در چارچوب‌های کلی تلویزیونی ما دارای محدودیت‌هایی است که شامل حوزه مستند هم می‌شود. به همین دلیل اساسا بسیاری از فیلم‌های مستندی که در جشنواره‌های ما به نمایش درمی‌آیند، در تلویزیون اجازه نمایش پیدا نمی‌کنند. این کار مسئولان فرهنگی است که باید نظراتشان را با یکدیگر و واقعیت جامعه سازگار کنند و بدانند که بیان معضلات اجتماعی در رسانه ملی اعتماد عمومی را به رسانه به عنوان یک مرجع بالا می‌برد و اتفاقا حتی دیدن صحنه‌های تلخ و دشوار در آن، سبب به وجود آمدن امید می‌شود. به این صورت مردم گمان می‌کنند این حرف‌ها شنیده شده و صاحب عله هم روی آنها صحه گذاشته است. اما اگر ما فکر می‌کنیم اشاره به آمار رخدادهای دشوار منجر به این می‌شود که افرادی در جای دیگر بگویند، دیدید گفتیم و حالا خودشان در فیلم‌هایشان نشان می‌دهند؛ باید بگویم اگر این ساز و کار مبنایی ما باشد، خودمان را در مخمصه قرار می‌دهیم و نمی‌توانیم با واقعیت‌های جاری زندگی خودمان که بخشی از جذابیت سینمای مستقل در آن حاضراست، روبه‌رو شویم.

حال انواع دیگری از سینمای مستند هم هست که به شکل‌های دیگری جذابند و باید برای آنها سرمایه‌گذاری صورت بگیرد. اما کم می‌توانید مستندسازی را در این‌جا سراغ بگیرید که فرصتی پیدا کرده باشد که با دست باز و در زمان مناسب بتواند به موضوعی مراجعه کند و برای آن پژوهشگران لازم را تحت استخدام خود در بیاورد و آن‌طور که می‌خواسته در معرض واقعیت مورد بحثش قرار گرفته باشد و‌ به این ترتیب فرصت نهایی کردن فیلمش چنان که مناسب کاری مستند است در اختیارش بوده باشد تا آن را در صحت و سلامت عرضه کند و برای عرضه آن امکانات استاندارد در اختیارش باشد. ما با شرایط معمول در این حوزه فاصله داریم ولی اکنون به نسبت چند سال قبل که تلویزیون شبکه مستند نداشت، با اتفاق بهتری مواجهیم.

به نوعی حتما در شبکه مستند افراد علاقه‌مند و مدیرانی هستند که دلشان می‌خواهد آنجا مرجع باشد و علاقمندند که کارهایی را انجام دهند. اکنون باید از آنها در این باره بپرسید. چون وقتی آنها را می‌بینیم، شبیه همین حرف‌هایی را که من می‌زنم را می‌گویند. حال پیدا کردن پاسخ اینکه پس چرا اینقدری که ما می‌دانیم، نمی‌توانیم، پرسشی است که آن کسانی که تصمیم‌گیرنده هستند باید جواب آن را بدهند.

در بخش مستند توان رقابت با جهان را داریم اما از لحاظ پخش آثار با مشکل مواجهیم

باتوجه به مستند‌های با کیفیتی که امروز در جهان ساخته می‌شود، آیا امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری کشور ما توان رقابت با کشورهای پیشتاز در این حوزه را دارد؟ به طور کل نشان دادن مستندهای طراز اول جهان از شبکه مستند می‌تواند به جذب مخاطبان این حوزه کمک کند یا باعث شود مخاطبان دیگر رغبتی به دیدن مستندهای ایرانی نداشته باشند؟

کار فرهنگی خارجی و داخلی ندارد و کارهای خوب باید به نمایش در بیایند. چراکه هرچه این کارها بیشتر باشند، حتما تاثیرگذارتر خواهند بود. اکنون در مورد موضوعات مختلف فیلم‌های طراز اول و خیلی خوبی ساخته می‌شود که وقتی من و کسان دیگری آنها را می‌بینیم،  تحت تاثیر قرار می‌گیریم و همه دلمان می‌خواهد کاری انجام بدهیم. ولی به هر حال این فیلم‌ها ممکن است در تلویزیون تنها تک‌اکرانی پیدا کنند و تعداد آنها را ببینند و تعداد دیگری آنها را نبینند. به طور کل این فیلم‌ها به غیر از نمایش‌هایی که در جاهای مختلف همچون سینماهای تجربه، خانه سینما، خانه هنرمندان دارند، در برخی کافه‌های فرهنگی به صورت خصوصی نمایش داده می‌شوند، بنابراین این آثار نسبت به سابق بیشتر دیده می‌شوند اما نسبت به ظرفیتی که برای دیده شدن دارند و حقی که برای حمایت دارند، اوضاع آنها چندان خوب نیست. 

سینمای مستند باید سلبریتی داشته باشد

 هفته‌ای نیست که مستندهای ایرانی جایزه نگیرند اما کسی باخبر نمی‌شود

اینطور که پیداست تبلیغات در این حوزه به آن صورت انجام نشده و خیلی‌ها از ساخت مستندهای مختلف باخبر نمی‌شوند.

چرخه نهادهای اجتماعی ما برای تبیین موارد فرهنگی چرخه کاملی نیست. مثلا در مورد رسانه‌های ما، بخش مستند تقریبا یک بخش جنبی به حساب آمده و افراد فکر می‌کنند قرار است درباره کتابخانه متروکی حرف بزنند که حیف است از بین برود و بد نیست از آن خبر ‌دهند. این رویه باید دگرگون شود. یعنی هم باید استقبال از سوی اصحاب فرهنگ و هنر و نشریات و خبرگزاری‌ها صورت بگیرد، هم از خبرنگاران تخصصی این حوزه حمایت و به آنها امکان کارهای بیشتری بدهند.

باید بدانیم که اگر سینما سلبریتی می‌خواهد، که می‌خواهد و اصلا هم بد نیست و تنها به معنای آدم شناخته شده‌ای است که حرف آن برو پیدا می‌کند، سینمای مستند هم باید و می‌تواند به آن دسترسی ‌پیدا کند و اگر چنین کسی در این حوزه رفتار خوب و منش اجتماعی درستی داشته باشد، می‌تواند توجه‌ها را به یک شکل و مفهوم درست جلب کند. بر همین اساس باید از خبرنگار و پژوهشگر حوزه مستند و کسی که جلوی دوربین مستند می‌رود حمایت‌هایی صورت گیرد که به آدم‌های شناخته شده و مرجع تبدیل شوند. چراکه وجود آدم شناخته شده مرجع به تنهایی با خود اخباری حمل کرده و سبب مراجعه افراد به سینمای مستند می‌شود. اما الان مخاطبان این حوزه بیشتر کسانی هستند که علاقه خاصی به سینمای مستند دارند و به جز تلاش‌هایی که خود بچه‌ها برای رساندن اخبار مستندها انجام می‌دهند، اتفاق دیگری در جریان نیست. به عنوان مثال هفته‌ای نیست که فیلم‌های مستند ما جوایز معتبری در دنیا نگیرند ولی چه کسانی از آن باخبر می‌شوند؟ تنها آنهایی که خودشان در جریان حوزه مستند هستند. ما هرجا می‌رویم، چندین نفر در حال عکاسی هستند ولی این اخبار چنان که باید منعکس نمی‌شوند.

شدت و حدود سیاست در حوزه فرهنگ خیلی متغییر است

 باید مستندهای بیشتری ساخته شود

در صحبت‌های خود به سانسور و حساسیت‌هایی که در این حوزه وجود دارد، اشاره کردید. با توجه به شرایط موجود، آیا سینمای مستند ما جذابیت لازم برای جذب سرمایه‌گذارهای بخش خصوصی را دارد؟

اکنون فعلا ما در یک جامعه پرسوءتفاهم زندگی می‌کنیم و این داستان گریبانگیر سینما هم هست. فیلمساز‌ها طی سال‌ها، مهارت مواجهه با شرایط جامعه را پیدا کرده‌اند و حدوداً می‌‌دانند باید چطور با واقعیت مواجه شوند اما سیاست و شدت و حدود آن‌ها در حوزهٔ فرهنگ، خیلی متغییر است و نوعی عدم قطعیت و رفتار مدیر و هنرمند و کارشناس، روی این موضوع سایه انداخته است.

مورد مستند هم مثل سینمای داستانی، تنوع و تکثر کیفیت، کارساز است و باید در مجموع به محاسبهٔ هزینه و فایده توجه کرد و از طریق ارائهٔ نمونه‌های برتر، به تحقق راستی و ذوق سلیم در روایت زندگی، نزدیک شد. راه آن این است که مستندهای زیادتری تولید و نمایش داده شود، نقد تخصص بیشتر صورت گیرد، اثربخشی روش‌ها سنجیده شود و تجربه‌های اشتباه، مکرر نشوند و مثلاً روشن شود چرا اثری در زمانی فرصت بودن و عرضه‌ا‌ش را از دست داده است و بعد ساخته و دیده شده و اتفاق نامعقولی هم نیفتاده است؟! اتفاقات بعدها نباید دوباره هزینهٔ تردیدها و ترس‌های مشابه گذشته را بدهند؛ اهمیت تجربهٔ واقعی واقعیت در همین است!

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز