انتشارات چترنگ منتشر کرد:
رمان «ماهیگیران»؛ بازخوانی مسیر یک زندگی بر بستر یک پیشبینی دیوانهوار!
رمان «ماهیگیران» به قلم چیگوزی اوبیوما و با ترجمه میثاق خلج، توسط نشر چترنگ روانه بازار کتاب داستان شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «ماهیگیران» به قلم چیگوزی اوبیوما و با ترجمه میثاق خلج، توسط نشر چترنگ روانه بازار کتاب داستان شد.
ماهیگیران، داستان زندگی چهار برادر از خانواده آگوو است که در نبود پدرشان، وقتی برای کار به شهری دور منتقل شده است، به ماهیگیری میروند. آنها در نزدیکی رودخانه، پیشگوی دیوانهای را ملاقات میکنند که پیشبینی میکند برادر بزرگتر به دست یک ماهیگیر به قتل میرسد! پس از این پیشبینی عجیب و دردناک، مسیر زندگی این خانواده دگرگون میشود.
نشریه گاردین در تمجید از این اثر، چنین نوشته است: «این داستان همچون رمانهای امیل زولا یا تئودور درایزر میماند... ماهیگیران مرثیهای بر پیمانهای تباه شده است که در عین حال نوعی امید به رهایی نسل جدید در آن دیده میشود.»
چیگوزی اوبیوما یکی از مهمترین نویسندگان معاصر ادبیات مدرن آفریقاست. او سبک استادانۀ نسلهای پیشین ادبیات آفریقا را با قلم خود منعکس و آن را با سرکشی و عزم ادبیات معاصر هممسیر میکند. اوبیوما در تراژدی خود رگههایی سیاسی وارد میکند، اگرچه در آن اغراق نمیکند. او معتقد است کشورها هم میتوانند همچون انسانها مسیری نادرست را برگزینند؛ در شش دههای که نیجریه استقلال یافته است مشکل، دروغ، پیشگویی و دیوانگی به خود کم ندیده است.«ماهیگیران» از نامزدهای نهایی دریافت جایزه من بوکر و برنده جایزه صداهای نوظهور «افتی- اوپنهایمر» بوده است. چیگوزی اوبیوما در سال ۱۹۸۶ در شهر آکوره در نیجریه متولد شده و اکنون در آمریکا زندگی میکند. وی دانشاموخته مقطع کارشناسی ارشد در رشته نویسندگی خلاق است و در حال حاضر استادیار ادبیات و نویسندگی خلاق در دانشگاه نبراسکا- لینکلن است. کتاب ماهیگیران اولین رمان اوست. رمان «ماهیگیران» در ۳۳۹ صفحه، در قطع رقعی و به قیمت ۴۳هزار تومان از سوی انتشارات چترنگ منتشر شده است.
بخشی از متن کتاب را میخوانید:
«اندکی بعد در حالی که منتظر مادر بودم، که لباس بپوشد و ما را به کلیسا ببرد، چشمم به قفسه اتاق نشیمن افتاد و بعد به طبقات آن که لایهای گردوغبار رویش را پوشانده بود، انتهای آن تار عنکبوتی بسته شده بود. اینها نشانه غیبت پدرم در خانه بود. وقتی که او در خانه بود، عادت داشتیم که بهطور هفتگی و نوبتی قفسهها را تمیز کنیم. بعد از چند هفته که از رفتن پدرم گذشت، دست از این کار برداشتیم و مادر توانایی این را نداشت که اجباری در این کار بیاورد. در غیاب پدر محیط خانه انگار به طرز سحرآمیزی پهنتر شده بود طوری که گویی سازندگانی نامرئی دیوارها را از میان برداشته بودند مثل کاری که با خانه کاغذی میکنند و اندازهاش گسترش پیدا میکند.»