در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
چرا عباس غزالی در سریال ممنوعه بازی نکرد؟ / از پیشنهادهای روی میز بهترینها را انتخاب کردم
عباس غزالی با بیان اینکه کیفیت آثار به شدت پایین آمده است، از دلایل اینکه چرا در سریال ممنوعه به ایفای نقش نپرداخته، سخن گفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، عباس غزالی با سریال «وضعیت سفید» حمید نعمتالله در بین مردم شهره شد و پس از آن به کارهای مختلفی پرداخت از جمله در اولین تجربه سینمایی خود در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» ایفای نقش کرد و مقابل دوربین هومن سیدی رفت.
غزالی گرچه در تلویزیون با اقبال مواجه شده بود اما در سینما آنچنان مورد توجه قرار نگرفت و هنوز هم نتوانسته قابلیتهای خود را در اثری سینمایی به نمایش بگذارد. او این روزها مشغول بازی در سریال «مینو» است که هر شب از شبکه یک پخش میشود.
اگر بگوییم کاراکتر رضا در جامعه وجود ندارد، سیاهنمایی کردهایم!
در این سریال نقش یک مرد صادق و عاشقپیشه را بازی میکنید که هر کاری برای رسیدن به عشق خود انجام میدهد. آیا این آدمها امروز هم یافت میشوند؟ چقدر فضای سریال «مینو» را نزدیک به زمانه امروز میبینید؟
همانطور که اشاره کردید، رضا در سریال مینو، یک کاراکتر عاشق بوده که پای عشقش میایستد و برای بدست آوردن آن میجنگد. او با وجود تمام موانعی که در سر راهش وجود دارد، حتی یک لحظه هم پا پس نمیکشد. صداقت، سادگی و یکرنگی و جسارت و بیباک بودنش همه جزو اتفاقاتی است که برای من خیلی ویژه بودند اما با همه این توضیحات نمیتوان گفت که خصوصیات رفتاری کاراکتر رضا، دیگر در جامعه امروز وجود ندارد.
البته اگر ما بخواهیم امروز را با آن زمان (دوران دفاع مقدس) مقایسه کنیم، باید قبول کرد که خیلی از رفتارها و صمیمیتهایی که در گذشته بین آدمها و حتی خانوادهها وجود داشته، کمرنگ شده است. به هر حال این موضوع حقیقتیست که اتفاق افتاده و طبیعتا روی خصوصیات رفتاری افراد هم تاثیر گذاشته است اما اینکه بگوییم کامل از بین رفته و دیگر وجود ندارد، به نظرم خیلی سیاهنمایی است.
در نهایت باید بگویم که سریال مینو علاوه بر اینکه به برگی از تاریخ مملکت ما اشاره میکند، در بطن قصه به سوال شما هم اشاره دارد. به این صورت مخاطبان میتوانند متوجه شوند که در گذشته چه چیزهایی بوده و امروز به هر دلیلی کمرنگ شده است. این نوع از قصهها باید سهمی از کارهای فرهنگی ما در رسانه داشته باشند تا تاثیر خود را روی مخاطب امروز بگذارند. در نهایت از اینکه توانستم کاراکتری را بازی کنم که عمر آن به اواخر دهه ۵۰ مربوط میشود، خیلی خوشحال هستم.
متاسفانه انتخاب نقشها در سینما سمت و سو دارد
بعضا دیدهایم که بازیگران بعد از اینکه در یک اثر تلویزیونی دیده میشوند به سینما کوچ میکنند. این دیده شدن برای شما با وضعیت سفید اتفاق افتاد ولی جایگاهی که باید در سینما برایتان ایجاد نشد. آیا انتخاب نقشها در سینما سمت و سو پیدا کرده؟
متاسفانه جواب سوال شما مثبت است. شما میگویید که بعد از وضعیت سفید خیلیها انتظار داشتند که مرا در سینما بیشتر ببینند، خودم هم چنین انتظاری داشتم و دارم اما به هر حال وقتی که شما میبینید شرایط بر وفق مرادتان نیست، چند راه بیشتر ندارید. یا اینکه باید این حرفه را ببوسید و کنار بگذارید یا بشینید و دائم حرص بخورید و یا اینکه به خودتان بقبولانید که به هر حال این ناملایماتیها وجود دارد و اگر شما عاشق کار خود هستید باید عاشقانه در هرجایی کار خود را انجام دهید و از آن لذت ببرید.
خدا را شکر در هر موقعیتی سعی میکنم از بازیگری لذت ببرم و در واقع نمیگذارم این اتفاقات ناخوشایندی که در سوال شما هم بود و حقیقت هم هست، در زندگی هنری و شخصیام تاثیر منفی بگذارد.
البته لازم است توضیح دهم که به طور کل کوچ کردن را لفظ مناسبی نمیدانم. از نظر بنده طرف حساب بازیگران، مردم هستند که باید برای آنها احترام قائل شد و نهایت انرژی خود را گذاشت. درست است که تلویزیون، سینما و تئاتر، هرکدام مدیومهای متفاوتی هستند اما نقطه اشتراک همه آنها مردم بوده و یک هنرمند باید در هر مدیومی که فعالیت میکند، بهترین اثر را از خود به جا بگذارد.
متاسفانه امروز آگاهانه یا غیرآگاهانه؛ خوب یا بد خط کشیهایی اتفاق افتاده که براساس آن یکسری تلویزیون و سینما را از یکدیگر جدا میدانند. موجی راه افتاده که براساس آن میگویند، این شخص تلویزیونی است و شخص دیگر سینمایی. یا اینکه این شخص از تلویزیون وارد سینما شده و دیگر به تلویزیون برنمیگردد. به شخصه این حرفها، قیاسها و خطکشیها را قبول ندارم. بنده معتقدم که اثر خوب، در هر مدیومی دیده میشود و رسالت هنرمند بهجا گذاشتن به یاد ماندنیترین کاری است که میتواند انجام دهد.
البته اینکه تلویزیون در این اواخر آنطور که باید عمل نکرده و به تبع آن مخاطبانش ریزش کردهاند، بحث دیگری است که باید به آن پرداخت.
چندین پیشنهاد داشتم که فیلمنامه کاملی نداشتند
بعضا میشنویم که تلویزیون با مشکل مالی شدیدی مواجه بوده و کیفیت آثار هم پایین آمده است. کیفیت آثار ارائه این رسانه را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا از آثاری که در تلویزیون بازی کردید، رضایت دارید؟
یکی از دلایلی که امروز مرا به عنوان بازیگر گزیدهکار و شاید به زعم عدهای کمکار میشناسند، موضوعی است که شما به آن اشاره کردید. واقعا کیفیت آثار پایین آمده است. البته نمیخواهم بگویم کارهایی که من انجام دادهام، همه درخشان بودهاند اما مطمئن باشید که از پیشنهادهای روی میز بهترینها را انتخاب کردم. در کل مخاطب باید آثاری که بنده در آن بازی کردم را ارزشگذاری کند؛ ولی خیلی صادقانه بگویم که از بین پیشنهادهایی که در این سالها داشتهام، بهترینها را انتخاب کردم و بازی در بقیه آنها را، تنها به این علت که احساس کردهام چیزی برای گفتن ندارند و در شان مخاطب نیستند، رد کردهام.
در این مدت چندین و چند کار به من پیشنهاد شده که در ابتدا گفتهاند، این سریال ۳۰ قسمت است، ولی برای من ۳ قسمت از فیلمنامه را فرستادند و هفته بعد هم میخواهند فیلمبرداری آن را آغاز کنند. از شما میپرسم فکر میکنید، چه چیزی در عمق قصه و شخصیتپردازی، کاری که از ۳۰ قسمت تنها سه قسمت آن آماده بوده، میتواند شکل گیرد. قطعا همه چیز سطحی، عجلهای و خیلی فرمالیته پیش خواهد رفت و مطمئنا مخاطب هم این موضوع را متوجه خواهد شد و نمیتواند با اثر ارتباط برقرار کند که این موضوع، مرگی برای آن پروژه است. به همین دلیل اکنون شاهد تقلیل کیفیت آثار هستیم. البته من منظورم به همه آثار نیست ولی چندین پیشنهاد به این صورت داشتم و واقعا نپذیرفتم. چراکه احساسم این است که اگر ما برای کار خودمان احترام قائل نباشیم، مطمئنا و متقابلا مخاطب هم برای آن احترام قائل نخواهد بود. در نهایت باید بگویم که سعی کردم کارهایی را قبول کنم که از نظر قصهپردازی، شخصیتپردازی و مضمون، حداقل یک استاندارد معمولی را داشته باشد. فکر میکنم اگر مخاطب آنها را دوست داشته دلیلش همین موضوع است.
چرا عباس غزالی در سریال «ممنوعه» بازی نکرد
آثاری که به این صورت تولید میشوند را معرفی نمیکنید؟ شاید کمکی به فرهنگسازی این موضوع کند و شرایط را تغییر دهد؟
اکنون این اتفاق خیلی دوری نبوده و اکثر کارها به همین صورت در حال پیش رفتن هستند و این موضوع خیلی غمانگیز است. مثالی برایتان میزنم، به من سریالی پیشنهاد شد که اتفاقا برای رسانههای تصویری بود. با هم صحبت اولیه را انجام دادیم و من گفتم که میخواهم فیلمنامه را مطالعه کنم. ولی گفتند ما فیلمنامه نداریم. اول سر صحنه چند کلیپ میسازیم و آن را در فضای مجازی پخش میکنیم. این کلیپها به قدری جذابند که قطعا طرفدار زیادی پیدا خواهد کرد.
گفتم که چطور میشود که ما فیلمنامه نداشته باشیم و کلیپ بسازیم و در عین حال مخاطب هم دوست داشته باشد ولی دیدم که واقعا به همین صورت بود. آن کار را نپذیرفتم. ولی اکنون چندین قسمت از آن سریال در رسانههای تصویری بیرون آمده و نام آن سریال ممنوعه است.
این موضوع اول از همه، خیلی خندهدار و ناراحتکننده بود چراکه وقتی همکاران خودمان به این صورت عمل میکنند، به مرور چه ضربه مهلکی به فرهنگ ما وارد میشود. این آثار قطعا سلیقه مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. امروز میبینیم که چه فیلمهایی میفروشند و ملاک اصلی همه تهیهکنندهها نیز همین فروش است. وقتی این موارد را کنار هم میگذاریم، میبینیم که ملاک چیز دیگری شده و با این ملاک فرهنگ ما ذره ذره در حال از بین رفتن است.
مثلا میبینیم که در برنامههای تلویزیونی هم به این صورت عمل میکنند و در ویژه برنامه خود بدل فلان فرد را دعوت میکنند. کسی که هنرش این است که شباهت به دیگر دارد. اما از سوی دیگر هنرمندهای پیشکسوت ما که مویشان را در این حرفه سپید کردند، در خانه نشستند و از کار افتاده شدند و هیچکس سال به دوازده ماه سراغی از آنها نمیگیرد.
برای خلق صحنه از چیزی کم نمیگذارم
گاهی اوقات پیش میآید که ما به عنوان بیننده وقتی بازی یک بازیگر را میبینیم باور نمیکنیم که او در حال نقش بازی کردن بوده و او را به عنوان خود شخصیت باور میکنیم. آیا هنگام بازی این حس را دارید؟
یکی از اتفاقهایی که در بازیگری خیلی رعایت میکنم واقعگرایی، رئال بودن و طبیعی جلوه دادن موقعیت، لحظه و احساس است. همیشه قبل از شروع فیلمبرداری مطالعه درباره نقش و گفتگو و تعامل با کارگردان و نویسنده را به شدت جدی میگیرم و این تعامل تا آخر کار وجود دارد. به جهت اینکه اصولا وقتی متوجه رنگ، شناسنامه و شخصیتپردازی کاراکتر میشوم، سعی میکنم آن را در وجود خودم پیدا کنم و بقیه آن را زندگی میکنم. یعنی به جلد آن کاراکتر ورود میکنم و آن را زندگی میکنم. این امر مهمی است. چون گاها از مخاطبان در مکانهای مختلف میشنوم که میگویند، فلان صحنه خیلی واقعی بود و ما احساس کردیم که واقعا آن اتفاق افتاده است. من فکر میکنم یکی از دلایل این موضوع این است که من به این صورت به بازیگری نگاه میکنم و تمام تلاشم را میکنم که برای خلق صحنه از هیچ چیزی کم نگذارم. به این دلیل که عاشق حرفه خود هستم و مخاطب برای من خیلی ارزشمند و مقدس است.
وظیفه بازیگر این است که دیالوگ را مال خود کند
آیا سکانس یا دیالوگی از فیلمنامه بود که حس کنید آن صحنه یا دیالوگ برای شخصیتهایی که بازی کردید نیست ولی مجبور به گفتن آن شوید و به این صورت بازی در آن سکانس برایتان جذاب نباشد؟
حضور ذهن از سریالهای دیگر ندارم ولی اصولا چنین مواردی پیش میآید و تعاملی که از آن حرف زدم دقیقا اینجا به کار میآید. وقتی تعامل وجود داشته باشد، کارگردان میداند که بازیگر اگر نکتهای را میگوید، به خاطر این است که در حال زندگی کردن با آن کاراکتر است و اتفاقا میگوید چه جالب، تو داری این شخصیت را زندگی میکنی، پس حتما درست میگی. پس بیاییم این قسمت را درست کنیم و ببینیم چه چیزی مال رضا و چه چیزی برای کاراکترهای دیگر است.
این تعامل بین من و آقای پوروزیری و اکثر کارگردانهایی که با آنها کار کردم وجود داشته است. البته گاها هم اتفاق میافتد که یکسری از دوستان نظر بنده را نپذیرفتند ولی در نهایت وظیفه بازیگر این است که دیالوگ را مال خود کند. البته اگر دیالوگی صد در صد جز رنگ آن کاراکتر نباشد، مطمئنا پس زده خواهد شد و مخاطب هم آن را نخواهد پذیرفت. چراکه اول از همه به دل خود بازگیر نشسته است، پس به دل مخاطب هم نخواهد نشست. این یک قانون است و واقعیت دارد و مطمئنا احساس خواهد شد.
در خیلی از کارها این اتفاق میافتد. چراکه نویسنده در هنگام نگارش، رنگی در ذهنش شکل میگیرد و گاها برایش شکل داستان مهمتر از شکل شخصیتپردازی خواهد شد و ممکن است قسمتهای از شخصیتها از دستش در برود ولی این موضوع برای بازیگر کاملا متفاوت خواهد بود. در هر حرفهای ظرافت خاصی وجود دارد که باید درست و دقیق و بهجا به کار گرفته شود تا مخاطب از چیزی که میبیند حس بدی نداشته باشد.
استفاده از بازیگران جوان اصلا اتفاق بدی نیست
این روزها صحبتهایی درباره بالا رفتن دستمزد بازیگران مطرح شده است. به نوعی گفته میشود که این اتفاق سبب شده تا تلویزیون نتواند با بازیگران کمی حرفهایتر کار کند و مجبور به استفاده از بازیگران جوان شده است. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
به شخصه کمکار هستم و شاید به همین دلیل خیلی متوجه اینکه دستمزدها بالا رفته یا خیر نشده باشم. ولی باید بگویم که اتفاقا اینکه بازیگران جدید در تلویزیون استفاده شوند، اصلا اتفاق بدی نیست. حتی از نظر من اگر به خاطر این محدودیت به سراغ بازیگران جدید بروند، باید خدا را شکر کنیم. باید پرسید که اصلا چرا از بازیگران جدید استفاده نکنیم؟ به نوعی انگار محدود بودن، خلاقیت ایجاد میکند و این موضوع میتواند به نفع ما هم باشد.
به هر حال هرکدام از بازیگران از نقطهای شروع کردند. در نهایت باید اعتماد شود تا شاهد معرفی چهرههای تازهای باشیم. خیلی از افراد شبانهروز در حال زجر کشیدن و کار کردن هستند تا روزی فرصت نمایش خودشان را پیدا کنند. این اتفاق خیلی خوبی است که در سریال مینو هم شکل گرفت و تعدادی از بازیگران جدید که اکثر آنها بازیگران تئاتر بودند معرفی شدند.
البته منظور من معرفی بازیگران جدید آموزش دیده است. اینکه از بازیگران آموزش ندیده استفاده کنند اشتباه بوده و اتفاقا خیلی دردناک است. در نهایت بنده فکر میکنم که اگر یک کار خوب و جان دار با قصه جذاب و تاثیرگذار، دست یک هنرمند سپرده شود، او هم میتواند آن اثر را هنرمندانه نمایش دهد و مطمئنا مخاطب هم متوجه آن خواهد شد.
گفتگو: حامد قریب