غلامرضا ظریفیان در گفتوگو با ایلنا اظهار داشت؛
کلیشه محور عالم بودن غرب بسیار مورد نقد شرق و غرب است
در دوران پس از اسلام نیز، سایر مسلمین اثرپذیری بسیار زیادی از تاریخنگاری ایرانیان داشتند. البته این امر نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار ممدوح و پسندیده نیز هست. اینکه یک فرهنگ و تمدنی بتواند با استفاده از متد یک کشور دیگری، برای پویایی، گویایی و فربه کردن تاریخ خودش استفاده کند، یک پدیده مبارک است. همانطور که ما امروز از شیوههای تاریخنگاری اروپایی اثر میپذیریم، در گذشته نیز بر تاریخنگاری دیگر ملل اثر گذاشتیم و این یک فرآیند غیرایزوله در علم تاریخ است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تاریخنگاری نیز همچون فلسفه از یونان و با هرودوت آغاز شده و به مثابه یک میراث کهن، تا امروز به عنوان یک علم مستقل و یک زمینه وابسته در سایر علوم، بسط یافته است. در ایران نیز تاریخنگاران بسیار مشهوری نظیر بلعمی، طبری و بیهقی، یادگارهای روزگاران را به رشته تحریر درآوردند. «غلامرضا ظریفیان» استاد تاریخ دانشگاه تهران و معاون وزیر علوم در دروان اصلاحات، درباره احوال رشته تاریخ در دانشگاههای ایران به پرسشهای خبرنگار ایلنا، پاسخ داده است.
در تدریس رشته تاریخ در دانشگاهها، دو رویکرد ارجاعی وجود دارد که یکی آموزش متون رسمی و بروکراتیک با محوریت سازمان سمت است و یک رویکرد دیگر ارجاع به متون کلاسیک و پژوهشمحوری است. در حال حاضر این رشته دانشگاهی به کدامیک از این دو رویکرد میل میکند؟
تاریخ، بهرغم اینکه یک علم مستقل است، هم از بخشی از علوم دیگر را تغذیه میکند و هم از برخی علوم دیگر تغذیه میشود و در عرصههای مختلف غیررسمی که بیان حوادث مختلف گذشته است، بحثهایی نظیر فلسفه تاریخ، فلسفه علم تاریخ، تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، تاریخ ادبیات نیز در واقع صورتهایی از این مبحث هستند و گونههای مختلفی را در عرصههای جدیدی پدید آورده است که از آن نمونه، میتوان به Oral History (تاریخ شفاهی) اشاره کرد. وقتی که شاخهها متفاوت باشند، رویکرد تحقیق در منابع نیز متفاوت خواهد بود. این تکثر حوزهای در علم تاریخ، وارد ایران نیز شده است و درنهایت در ایران نیز رویکردهای مواجهه با تاریخ به مثابه یک علم، متنوع و متفاوت است و یک قطبنمایی تکسویه در این زمینه مشاهده نمیشود. در این زمینه ارجاعات کلاسیک و ارجاعات جدید نیز وجود دارد. بهطور طبیعی با تغییر روش تحقیق، ارجاعات نیز متفاوت خواهد بود. و این همان علم است که در عین استقلال، علوم دیگر را مشروب و مغذی میکند و از برخی از شاخههای علمی دیگر نیز اثر میپذیرد. این هم البته بیشتر به این دلیل است که علوم ماهیت بین رشتهای پیدا کرده است و شاخهها و گرایشات جدیدی در این علم ایجاد شده است.
این باعث غلبه یافتن نگاه و روش تحقیق رشتههای دیگر علوم انسانی نسبت به این رشته نمیشود؟
ببینید این علم بهطور طبیعی، از سیاست، جامعهشناسی، اقتصاد و رشتههای دیگر اثر میپذیرد. و روشهای هرمنوتیکی نیز، به شدت در افزایش گستره این علم اثر داشتند و هم در روش ارجاع و هم روش تحقیق، زمینههای فربهی برای اثرپذیری و اثرگذاری دارد.
آیا در تاریخنگاری ایران، وابستگی متدولوژیک به غرب وجود دارد؟ در صورت تایید، آیا بکارگیری این متدولوژی، باعث نمیشود که نتوانتیم ماده تاریخ ایران را به شکلی مجزا و دقیق مورد تحلیل قرار دهیم؟
علم، ماهیتا یک امر بومی نیست. علوم محصول دستاوردهای بشری هستند و در هر کجایی ایده و منطق درستی ارائه بشود، در هر سرزمینی و برای هر ملتی قابل عرضه و بکارگیری است. هرچند سنت تاریخنگاری ما در ایران، یک سنت بسیار فربه است و ما در دوران پیش از اسلام هم، در تاریخنگاری و ثبت وقایع خیلی فعال بودیم. در دوران پس از اسلام نیز، سایر مسلمین اثرپذیری بسیار زیادی از تاریخنگاری ایرانیان داشتند. البته این امر نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار ممدوح و پسندیده نیز هست. اینکه یک فرهنگ و تمدنی بتواند با استفاده از متد یک کشور دیگری، برای پویایی، گویایی و فربه کردن تاریخ خودش استفاده کند، یک پدیده مبارک است. همانطور که ما امروز از شیوههای تاریخنگاری اروپایی اثر میپذیریم، در گذشته نیز بر تاریخنگاری دیگر ملل اثر گذاشتیم و این یک فرآیند غیرایزوله در علم تاریخ است. باتوجه به انقلاب عظیمی که در علوم انسانی رخ داد و مباحث بینرشتهای متعددی نیز که در گروههای مختلف این علوم در اروپا ایجاد شد، این رشتهها به همدیگر مدد میرسانند و علوم مختلف را نیز فربه میکنند. پس ما با نظریهپردازیها و روش تحقیقهای متفاوتی مواجه هستیم و در تاریخنگاری مسلمین و به ویژه ایرانیان نیز، در همین راستا تحولاتی پدید آمده است. عرصههای جدیدی که پدید آمد، وارد فهم تاریخی ما نیز شد. پایاننامههای زیادی نیز داریم که با استفاده از روشهای مختلف تحقیق به رشته تحریر درآمدهاند. بهنظرم هیچ اشکالی بر ما وارد نیست که از دستاوردهای علمی روز بشر استفاده کنیم تا علوم پرکرانهتری داشته باشیم.
افرادی مانند ادوارد سعید رویکرد اوریانتالیسیتی غربیها در نوشتن تاریخ شرق را نمیپسندیدند. زمینه برای بسط نفوذ دیدگاه سعید در ایران وجود ندارد؟
رویکرد نقد اوریانتالیستی ادوارد سعید، در غرب طرفداران بسیار جدی پیدا کرد و بسیاری از افراد در اروپا و آمریکا، نقدهای بسیاری را به این رویکرد شرقشناسانه با عینک غربی، داشتهاند. اینکه غرب محور عالم باشد، به عنوان یک کلیشه، بسیار مورد نقد توامان شرق و غرب قرار گرفت. اینکه غرب را به عنوان کانون تمام تحولات اساسی و مهم در جهان درنظر بگیرند، متعلق به مدتها قبل بوده و دیگر به عنوان یک رویکرد مورد پذیرش، در دنیا، شناخته نمیشود. در قرون 17 تا 19، با بسط روشهای پوزیتیویستی، گسترش یافت و پس از آن نیز با نقدهای بسیار زیادی که به آن وارد شد، از سلطه به زیر کشید. در حال حاضر این رویکرد اوریانتالیستی، تَرَکهای بسیار زیادی برداشته است و باتوجه به گسترش خودآگاهی گستردهای که در میان ملل و اقوام مختلف ایجاد شده، دیگر این مدل نگاههای شرقشناسانه اثر ندارد و سیطره این جریان سنتی نگاه تمدنی از میان رفت.
سوال من ناظر بر بکارگیری این متدولوژی در قبال مادهتاریخ است. بهطور مثال، تاریخ اروپا یک رونق یونانی ـرومی، یک رکود قرون وسطایی و یک نوزایش معروف به رنسانس دارد. آیا این ترمیدور به عنوان یک متد تاریخی، برای تاریخ ایران نیز قابل عرضه است؟
ما با انقلاب متدها مواجه شدیم و با توجه به اینکه حتی سنت پوزیتیویستی نیز نتوانست بر قوت خودش باقی بماند، نمیتوانیم یک رویکرد واحد برای نگرشهای تاریخی عرضه کنیم. بهطور مثال همین نگاه پوزیتیویستی که با آثار افرادی نظیر گیبون، برجسته شده است و بخشی از آگاهیهای تاریخی اروپایی را نیز دربرمیگرفت، اکنون بهرغم جذابیتهایش برای برخی از پژوهشگران و مورخان، به عنوان یک نگاه غالب در جریان تاریخپژوهی شناخته نمیشود. این رویکردها در دو دهه اخیر نیز در فضای آکادمیک ایران، به شدت مورد گفتوگو قرار گرفتهاند و ردیهها و تاییدیههای فراوانی نیز در رابطه با این روشها نگاشته شده است. در فرآیندهای بازبینی که خود دانشگاهها در دورههای روش تدریس خود تعریف کردند، طبقهبندیهای بسیار زیادی در این زمینه تعریف شده تا اتکا به یک یا چند روش خاص نیز از میان برود و در تالیفات و سرفصلهای اساسی درسی، چه در بعد تاریخ اسلام و چه در باب تاریخ ایران، تغییرات اساسی در تحقیق، ارجاع و تدریس این رشته تحصیلی پدید آمده است و منطق مسلطی در طرح درسهای دانشگاه تهران اتفاق افتاد. در این دانشگاه نسبت به مادهتاریخها و چارچوبها نیز تغییرات اساسی صورت پذیرفته است و البته دانشگاههای دیگر کشور نیز به این سمت و سو حرکت میکنند.