در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
۹۰ درصد آثاری که در کشور منتشر شدهاند فقط کاغذ حرام کردهاند
اگر سانسور هم اجازه میداد تا همه کتابها منتشر شوند بازهم کتابهای خوانده ناشده و منتشر ناشده پس از انتشار مشکلی را حل نمیکردند. در طول دورههای طولانی ۹۰ درصد آثاری که در کشور منتشر شدهاند فقط کاغذ حرام کردهاند.
فرهنگ راد (نویسنده) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین داستانها و کتابهایش گفت: من در این سالها ۱۱ کتاب به ارشاد دادهام که هیچکدام مجوز انتشار نگرفتهاند. در این سالها متاسفانه کتابهایی که منتشر شدن یا نشدنشان فرقی نمیکند، مجوز میگیرند و چاپ و توزیع میشوند و همین امر وضعیت حوزه کتاب را به اینجا رساندهاند. بحث مربوط به امروز دیروز یا امسال و پارسال هم نیست. من از ۱۳۷۹ تا دو سال پیش ۱۱ کتاب برای دریافت مجوز به ارشاد فرستادم که هیچکدام اجازه انتشار پیدا نکردهاند.
او سپس در ارزیابیاش از رکود و رخوت در حوزه کتاب و فرهنگ بیان کرد: موضوع اصلا مربوط به امروز نیست. اگر به گذشته نگاه کنیم تیراژ کتاب از دهه ۴۰ خورشیدی آنقدرها بالا نیست و درواقع یک نقصان دارد. آن دورهها هم نه دوره ناامیدی بوده نه دوره یاس بوده و نه وضعیت اقتصادی مردم به بدی امروز بوده است. ملت همان موقع هم کتاب نمیخوانده و بالاترین تیراژ کتاب آن دوره هم جز آثار یکسری افراد خاص که به دلایل خاص کتابهایشان تیراژ قابل توجهی پیدا میکرده، تیراژ دیگر کتابها درکل چیزی حدود ۲۰۰۰ نسخه بوده است. تنها نامهایی مثل نصرت رحمانی؛ احمد شاملو؛ علیاشرف درویشیان و ... که متاسفانه همه هم از دنیا رفتهاند و برخی نامها در حوزههای دیگر مورد توجه کتابخوانها بوده و هستند. یعنی کتاب همیشه همین وضعیت را در کشور ما داشته است. تازه همین نامها هم در بسیاری از مواقع بر منبای تبلیغی که روی آثارشان صورت میگرفته، تیراژ نسبتا قابل توجهی داشتهاند.
این نویسنده "ناامیدی" که از دید برخی دلیل رخوت در حوزه فرهنگ شده است را دلیل رکود بازار کتاب ندانسته و اظهار داشت: موضوع ناامیدی جامعه نیست چراکه این جامعه هیچوقت کتاب نمیخوانده است و آمار خواندن کتاب و تیراژها در دهه ۶۰ که نه دهه ناامیدی که دهه امیدهای بزرگ بود، از کشوری مثل تاجیکستان که آن زمان به اندازه شهر کرج هم جعیت نداشت و کتابهایش تیراژ ۱۱هزار تا ۱۲هزارتایی داشتند، بسیار پایینتر بود. از طرف دیگر اصلا مردم چرا باید کتاب بخوانند؟ در بیشتر موارد مزخرفاتی که به صورت فلهای و تودهای منتشر میشود خواندن یا نخواندنشان چه فرقی دارد؟ اصلا اگر ملت ما از فردا کتابخوان شد، اگر شما انباری از این کتابها را برای عرضه روی هم بچینید، مردم علاقهای به خواندن آنها نخواهند داشت. چه چیزی در این کتابها گفته شده که نگفتنش مشکلی را متوجه مردم کرده است؟ یعنی نه من که مینویسم چیزی مینویسم که گرهی باز کند و نه کسی در آن طرف هست که به دنبال باز کردن گره باشد.
راد افزود: اگر سانسور هم اجازه میداد تا همه کتابها منتشر شوند بازهم کتابهای خوانده ناشده و منتشر ناشده پس از انتشار مشکلی را حل نمیکردند. در طول دورههای طولانی ۹۰ درصد آثاری که در کشور منتشر شدهاند فقط کاغذ حرام کردهاند اما چون صنایع بازیافت هم متاسفانه در اینجا پیشرفته نیست، حتی کارتن و مقوا از این آثار درنیامده چون آن چیزی که ملت به دنبالش است، چیزی نیست که بخشی از روشنفکران یا دیگر اقشاری که کتاب مینویسند، به دنبالش هستند.
این فعال فرهنگی در پاسخ به این پرسش که چرا ارتباط میان روشنفکر و بدنه جامعه هیچگاه در کشور شکل نگرفته، نیز متذکر شد: اصلا چرا توقع ارتباط روشنفکر و عامه مردم را داریم. زمانی چنین ارتباط و تعاملی شکل میگیرد که شما در یک بستر تاریخی یک جامعه پویا و داینامیک داشته باشید وقتی در تمام عرصهها فقط قطعشدگی و گسست بین ملت رخ داده، چه توقعی از ارتباط بیم روشنفکر و مردم داریم؟ در همین دوره معاصر فردی مثل رضاشاه روی کار آمد که در همین مدت کوتاه برخی مردم دیکتاتور بودن او را فراموش کردند و شعارهای عجیبی برایش سردادند. این یعنی ما حتی در حوزه تاریخ هم با دقایق و ظرافتها آشنا نیستیم.