بلقیس سلیمانی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
نویسنده ایرانی جورِ نبودِ نهادهای مدنی را به دوش میکشد/ برای برخی از زنان بیعدالتی عین عدالت است
خالق رمان «سگسالی» میگوید: ادبیات ما در این صد سال به جای نهادهای مدنی هم کار کرده و خواه یا ناخواه وجه اجتماعی دارد و صدای بلند سیاست و عدالت اجتماعی و برابریخواهی از آن شنیده میشود.
بلقیس سلیمانی (نویسنده) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین کارها و داستانهایش گفت: به تازگی رمان «آن مادران این دختران» برای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران منتشر و عرضه شد. هفته پیش هم رمان تازهای به نام «پیاده» را تحویل نشر چشمه دادهام که برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد رفته و احتمالا تا آخر سال منتشر میشود. شخصیت محوری این رمان یک زن است و مصائب و رنجهای یک زن ازجمله تنهاییها، گرفتار شدنش در یک نظام مردسالار در داستان روایت میشود.
این نویسنده همچنین درباره وضیعت ادبیات زنان و جایگاه مسائل و خواستهای آنها در رمان و داستان امروز بیان کرد: به چند دلیل ما زنان نویسنده باید به مسائل و مشکلات زنان بپردازیم. اول اینکه ما خودمان زن هستیم بنابراین زنها را بهتر میشناسیم و اگر قرار است بین دو جنس زن و مرد انتخاب کنیم؛ طبیعی است که نوشتن از همجنس خودمان را انتخاب میکنیم. بالاخره شناخت بهتری از روحیات و واقعیات زنان داریم تا مردان. دوم هم اینکه تا وقتی زنان ما از برابری حقوق اجتماعی و انوع دیگر حقوقها برخورد نباشند و مورد تبعیض واقع شوند و قوانین به نفع آنها نباشد و سیاستگذاریها به سمت احقاق حقوق زنان نباشد، ما باید از این مسائل بنویسیم. شخصا به عنوان یک زن نویسنده این موضوع را وظیفه خودمان میدانم که مخاطبانمان را از رنجهای پنهان و آشکار زنان آگاه کنیم. به همین دلیل ما باید مدام و تا زمانی که زن دقیقا به عنوان انسانی برابر با مرد فرض نشود و همان موقعیت را پیدا نکند، از زنان بنویسم.
او همچنین گفت: چشمانداز روشنی نسبت به تغییر شرایط نمیبینیم و تقریبا بیشتر قوانین در جهت منکوب کردن زن و تحقیر او هستند و عرف و قانون و سنت هم چندان به زن بها نمیدهند.
خالق رمان «سگسالی» ادامه داد: نویسنده ما جورِ یکسری خلاءها مثل نبود نهادهای مدنی در جامعه را به دوش میکشد که این نهادهای مدنی به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی شکل نگرفتهاند و اگر هم موردی بوده سرکوب شده است به همین دلیل نویسنده؛ اثرش را جایگاه خواستگاه اجتماعی قرار میدهد و نویسنده زن هم طبعتا داستانش روایتی است از خواستهای زنان. ما نیازمند نهادهای مدنی و اجتماعی هستیم تا زنان صدایشان را به واسطه آنها بلند کنند، منتها چنین نهادهایی در جامعه شکل نگرفتهاند یا اجازه نداشتهاند که شکل بگیرند. درواقع امروز نویسنده زن ما کسی است که علاوه بر خلق یک اثر هنری؛ اندیشهها و خواستههای عمومی زنان را هم نمایندگی میکند. اصولا در اکثر جوامع توسعه نیافته اثر زن نویسنده حتی گاهی به بیانیه تبدیل میشود، که البته این موضوع به نظرم در این شرایط اشکالی هم ندارد.
سلیمانی سپس درباره میزان مطالبهگری در بین زنان ایرانی؛ یادآورد شد: یک بخشی از زنان ما مطالبهگر شدهاند که عمدتا زنان تحصیلکرده و شهرنشین و از طبقه متوسط هستند، منتها صداهای این زنان یا خاموش میشود یا آنقدر بلند نیست که شینده شود. بخش دیگری از زنان هم برعکس؛ آنچه را که ما نابرابری میدانیم و آنچه که نظام مردسالار تولید میکند را درونی کردهاند و حق میدانند. یعنی بخش وسیعی از زنان ما فکر میکنند که همین جایگاهی که در حال حاضر دارند حقشان است و این امر به واسطه اینکه سنت و عرف پشتیبان چنین معیارها و ارزشهایی بوده، برایشان درونی شده و اصلا احساس نمیکنند که حقی از آنها پایمال شده است. تا وقتی که جامعه و این گروه از زنان متوجه این تبعیضها نشوند حرکتی هم نخواهند کرد و وای به حال روزی که احساس کنند که برعکس است و زنی که تلاش میکند و فریاد میزند، عملش بیهوده است یا بدتر این چنین زنی را گستاخ یا هنجارگریز بدانند. متاسفانه برای این بخش از زنان ما بیعدالتیها عین عدالت تعریف شده است.
او در پایان مجدد تاکید کرد: ادبیات ما در این صد سال بهجای نهادهای مدنی هم کار کرده و خواه یا ناخواه وجه اجتماعی دارد و صدای بلند سیاست و عدالت اجتماعی و برابریخواهی از آن شنیده میشود. ادبیات ما درواقع نهادی بوده که به جای خیلی از نهادهای شکلنگرفته؛ کار کرده و ادبیات زنان هم جدا از این قضیه نیست و جایگزین و آیینهای شده برای نهادهایی که باید زنان میداشتند و از طریق آن حقوقشان را پیگیری میکردند.