در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
مجوز هم بگیریم «ول شده» میمانیم!/عاشقِ صدایِ «بنان» و «مایکل جکسون»ایم
بهزاد حسنزاده و مهران فلاحی؛ دو عضو از گروه سه نفره موسیقی «ولشدگان» که این روزها همراه با نمایش «شیرهای خان بابا سلطنه» روی صحنه مینوازند، میگویند که بعد از سالها سرانجام در آستانه دریافت مجوز هستند اما اگر مجوز هم بگیرند باز «ول شده» میمانند!
به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «شیرهای خان بابا سلطنه» به نویسندگی و کارگردانی افشین هاشمی با پیشپردهخوانی غیرمتعارفی در سبک و سیاق موسیقی سنتی و ایرانی آغاز میشود؛ یک موسیقی با تار و تنبک و کمانچه که خوانندههایش میخوانند: «اسکولا باید برقصن»! همین صدا و موزیک آدرس سرراستی برای علاقهمندان به یک گروه موسیقی جذاب بود. گروه «ولشدگان» از چند سال پیش قطعههای تصویری موسیقیشان را در فضای مجازی منتشر و با شعرهای متفاوتشان علاقهمندان زیادی هم پیدا کردند. حالا ولشدگان در آستانه دریافت مجوز برای اولین آلبومشان با یک گروه نمایشی به کارگردانی افشین هاشمی در پردیس تئاتر شهرزاد همکاری دارند. یک نمایش سیاهبازی به نام «شیرهای خانبابا سلطنه» که گلاب آدینه بازیگر نقش اصلی آن است. در یکی از روزهای اولیه اجرای دوباره این نمایش سر تمرینهای گروه حاضر شدیم. محمد نوبهار (تنبکنواز و گوینده گروه ولشدگان) غایب بود اما بهزاد حسنزاده (نوازنده کمانچه-خواننده) و مهران فلاحی (نوازنده تار-خواننده) در این گفتگو سوالهایمان را جواب دادند که مشروحش را میتوانید اینجا بخوانید:
مقدمات دریافت مجوز برای اجرای عمومیتان فراهم نشد؟
مهران فلاحی: والا یک کارهایی کردهایم یعنی در مرحله شعر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جلو رفتهایم ولی هنوز کل آلبوممان مجوز نگرفته. یعنی خودمان هم هنوز آن ارائه صددرصدی را ندادهایم و بخش موسیقیاش مانده است.
در دور قبلی اجرای نمایش «شیرهای خانبابا سلطنه» خانم گلاب آدینه در وسط اجرا میآمدند خطاب به تماشاگران که بینشان گاهی مدیر و هنرمندی هم بود، میگفتند "این بچهها (یعنی شما) کارشان خوب است بهشان مجوز بدهید." صبحتی نشد بعد از اجرا یا هنگام آن برای اینکه کارتان از این طریق آسانتر شود، این مطلب بیان شد؟
فلاحی: نه؛ اینکه کسی بخواهد بیاید کمک کند نه. فکر نمیکنم ارشاد اینطور باشد که کسی را دعوت کند و بگوید بیایید بهتان مجوز بدهیم!
ولی اینکه بخواهند کمکی کنند یا مثلا گیر کمتری بدهند؟
فلاحی: چرا؛ مثلا آقای حسین علیزاده لطف کردند و گفتند اگر موقعی کاری بود انجام میدهم. اما ما هنوز قسمت موزیک آلبوممان را ارائه صد در صد ندادهایم. اول باید تحویل دهیم و آن موقع مشخص میشود مجوز میدهند یا نه. میدانیم آنها میخواهند به موزیک ما بگویند آره یا نه. شعر را ارائه دادیم که خوشبختانه موافقت کردهاند. البته همین شعر هم حدود یکی دو سالی مجوز نمیگرفت اما الان موافقت اولیه را با شعر داشتهاند و منتظر ارائه موسیقی کار از طرف ما هستند.
شعرها در همین سبک و سیاق کاری است که ما از گروه ولشدگان میشناسیم؟
فلاحی: بله.
بهزاد حسنزاده: یکسری جاها را تعدیل کردیم و تدوین مجددی انجام دادیم. یکسری چیزها را که خودمان مطمئن بودیم مجوز نمیگیرد، حذف کردیم یا با کلمات دیگری جایگزین کردیم. در واقع خودمان یک نوع خودسانسوری انجام دادیم!
اگر مجوز بگیرید دیگر ولشده نیستید؟!
فلاحی: والا دیگه اسممان که ول شده هست و مجوز هم بهمان بدهند سعی میکنیم ول شده بمانیم!
این «ولشدگان» اصلا از کجا آمد؟ استارت کار چطور خورد و چطور شما سه نفر باهم و دورهم جمع شدید؟
حسنزاده: آهنگ «اسکولا باید برقصن» اولین آهنگی بود که دورهم نشستیم و اول شروع کردیم زدن و خواندن و تصمیم گرفتیم ضبطش کنیم و در ساوندکلاد انتشارش دادیم و دیدیم بازخورد خوبی داشت. بعد از آن تازه به این فکر افتادیم که اسمی هم برای این ترکیبی که به وجود آمده و حس و حالی که هست انتخاب کنیم که از «دلشدگان» یکجوری به «ولشدگان» رسیدیم! فکر کردیم چه میتواند باشد که به فضای ذهنیمان نزدیک باشد. فضایی که دوست داریم در آن قدم برداریم. دیدیم چه بهتر از ولشدگان؟ که یکجورهایی که فارغ از آن فضایی که در موسیقی سنتی است و ما در آن کار کردیم و درعین حال جدا افتاده از آن فضاست. اینطوری اسم انتخاب شد.
چند سال است که باهم کار میکنید؟
فلاحی: ما که از بچگی و در مدرسه باهم ساز میزدیم. اما کار ولشدگان حدود سه سال است که شروع شده.
یعنی از همان موقعی که ما در ساوندکلاد شما را دیدیم و شناختیم.
حسنزاده: درست است.
ایده بازی با شعرها چطور میآید؟ چه کسی استارتش را میزند و بیشتر رویش مانور میدهد؟
فلاحی: اینطوری است که ایده را حالا یکی از ما سه تا میدهد و اگر پیش هم باشیم شروع میکنیم به تکمیل کردنش. مثل پازلی است که هرکسی یک جاییاش را نظر میدهد. سهتایی باهم رویش کار میکنیم. یک موقعهایی میشود که یک نفر در یک کار نظرش کمتر یا بیشتر باشد اما کلا شکلگیریاش محصولِ حالِ کار گروهی است.
حسنزاده: خیلی شبیه به فضای ساخت موسیقی گروههای بلوز و کانتری است که بعضیهایشان در امریکا خیلی هم مطرح و معروف میشوند و در نهایت میبینید گاهی ترانهسرا و متننویسهایشان چهار یا سه نفر است. یعنی محدودیتی وجود ندارد که مثلا این شعر به چه شکل یا حتما توسط یک نفر ترانهسرا و شاعر تولید شده باشد. به قول مهران؛ فضای عشق که در کلام به وجود میآید خیلی اهمیت دارد و محصول حال آن فضای کلی است.
موسیقیتان هم روی بداهه است؟ یعنی دستگاه موسیقیتان را مشخص میکنید یا نه، میروید ببینید براساس شعر چطور پیش میرود؟
فلاحی: موسیقیمان هم دقیقا به فضای حالمان خیلی ربط دارد. استارتی که میخواهیم بزنیم میتواند موزیک غمناک یا شاد بسازد... یعنی حال لحظه خیلی ربط دارد و دستگاههای موسیقی ایرانی هرکدامشان برایمان یک مفهوم حسی دارند. موسیقی هم در لحظه شکل میگیرد خیلی برایمان از پیش تعیین شده نیست که این شعر را مثلا حتما در همایون بسازیم. در لحظه شکل میگیرد و ما هم به آن نه نمیگوییم چیزی را که بلدیم پیش میگیریم و جلو میرویم.
تئاتر چطور برایتان پیش آمد؟ «شیرهای خان بابا سلطنه» اولین تجربه ولشدگان در تئاتر است؟
فلاحی: بله. آقای افشین هاشمی به ما زنگ زد، کارهایمان را دوست داشت. ما با ایشان آشنا شدیم و متنشان را خواندیم. پروسه ساخت موزیک هم با ایشان بودیم؛ میتوانم بگویم ما با آقای هاشمی هم یه کار گروهی داریم. ما خودمان نظراتمان را دادیم اما نظر خود افشین هم خیلی مهم بوده و دوست داشتیم آنطور که در ذهن اوست پیش برویم. مثلا دستگاهها را در قسمتهای مختلف خود افشین انتخاب میکرد و ما سعی میکردیم با او همراهی کنیم تا به عنوان کارگردان ذهنیتاش را کاملا جلو بیاورد. ما فقط سعی میکردیم بهترین اجراکننده باشیم و حسمان را بداهه با او همراه کنیم و نتیجه خوبی هم داد. هم در کارگردانی که افشین خیلی با ما هماهنگ شده بود و هم در خواندن که همه بازیگرند خواننده نیستند اما بازیگرانیاند که انرژی صد در صد خود را برای کار میگذارند و تاثیرش را با خوانندهها و بازیگران هم حتی در ساخت این موزیک گذاشتهاند یک جاهایی.
آنهم یک کاری است که ما با این جماعت تئاتر انگار هماهنگ شدهایم. انگار ماییم و هزار احساس دیگر که اینجا باهم هماهنگ شدیم.
(به ترتیب): محمد نوبهار- مهران فلاحی و بهزاد حسنزاده در کنار گلاب آدینه در نقش سیاه
حرکات شما روی صحنه صرفا بهعنوان یک گروه موسیقی نیست که موسیقیاش را فقط اجرا کند بلکه به نظر میرسد نوعی بده بستانهایی با بازیگران هم در طول اجرا دارید و در روند داستان هم نقش ایفا میکنید. این به خاطر قرار داشتن در تمرینها بود؟ خودتان حس و حال بازیگری بهتان دست میداد؟ چون کار موزیکال است و موسیقی هم جزو کاراکترها محسوب میشود.
حسنزاده: دقیقا. چون خودمان هم این اتفاق را دوست داشتیم و خواستیم دستی در این نمایش مثل نقش بازی کردن داشته باشیم. در دور قبلی اجرا این نقش بازی کردن کمی کمتر بود اما در سری جدید اجرا افشین ایدههای جدیدتری داد که ما بیشتر بازی کنیم و ما هم استقبال کردیم. بهرحال یک روش دیگری برای بروز دادن خودمان بود که دوست داریم تجربه کنیم.
فلاحی: بازیگران هم که اینطور با ما بازی میکنند انگار حسشان بهتر میشود یعنی ما اگر ریاکشن حسی نسبت بهشان داشته باشیم آنها حالشان برای بازی بهتر است و ما هم سعی میکنیم در این حال شریک شویم.
الزاما هر هنرمندی نمیتواند برای تئاتر یا فیلم موسیقی کار کند. برای شما «شیرهای خانبابا سلطنه» چطور تجربهای بود؟ با اینکه به نوعی کار اصلی شما بداهه است اینکه بیایید با یک برنامهریزی صحنه به صحنه کارگردان جلو بروید چطور بود؟
فلاحی: برای ما سخت بود چون باید ذهن و حواسمان را با یک گروهی هماهنگ میکردیم و این کار سادهای نیست. ولی این فضایی است که ما موسیقیاش را کاملا میشناسیم. به این موسیقی که این تئاتر نیاز دارد واقف بودیم و خب افشین هم خیلی جاها کمکمان کرد و توانستیم خودمان را بهتر هماهنگ کنیم. تجربهای است که پیشزمینههایی نسبت به آن داشتیم و با یکسری پیشزمینهها هم هنگام کار آشنا شدیم و کار را جلو بردیم.
چقدر طول کشید تا به گروه بپیوندید؟ همزمان با بازیگران کار را شروع کردید یا تمرینهای جداگانهای داشتید؟
حسنزاده: ما دیرتر به تمرین وصل شدیم. چون موسیقی معمولا کمی دیرتر شکل میگیرد. بعد شروع کردیم به با همدیگر کار کردن. تمرینها انجام شد، آموزش شکل گرفت، در کنار گروه بودیم تا اینکه کار روی صحنه بیاید.
فلاحی: چند جلسه با خود افشین نشستیم و روی ملودیهای تعزیه و قسمتهای دیگر فکر کردیم و چیزهایی هم درآوردیم. اما بعد دیگر در 90 درصد تمرینهای گروه حضور داشتیم. یعنی همراه بودیم.
این تجربه در تئاتر جوری بود که بخواهید بازهم در تئاتر یا سینما کار کنید؟
فلاحی: ترجیحمان بیشتر از اول این بوده که بهصورت مستقل اجرای موسیقی داشته باشیم و با موسیقیای که اجرا میکنیم بهطور مستقیم در ارتباط باشیم. ولی اگر در این فضا هم باز کاری باشد که بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم چراکه نه؟ مطمئنا میتواند تجربه جالب و خوبی باشد.
پیشپردهخوانی نمایش؛ ترانه و آهنگ معروف شما «اسکولا باید برقصن» است. وقتی این کار را اجرا میکنید چقدر از تماشاگران تئاتر آن را به یاد میآورند و ارتباط برقرار میکنند؟ چون در تبلیغات این نمایش به روال این روزهای تئاترها، خیلی هم روی اسم گروه شما مانور نداند.
حسنزاده: اجرای موسیقی به صورت زنده وقتی کیفیتش خوب باشد مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. چون کلاممان متفاوت است و واژههایی داریم که مخاطب را تحریک میکند تا کشیده شود سمت موسیقی. اما نحوه اجرا و نحوه انتقال دادن انرژی توسط این سازها خیلی میتواند تعیینکننده باشد و ارتباط تنگاتنگی با مخاطب برقرار کند. برای همین مخاطب درگیر این انرژی میشود، به اصطلاح با آن حال میکند و جلو میرود.
فلاحی: ما اینطوری نگاه میکنیم که انگار هیچکس در این سالن ما را نمیشناسد. ولی ما موظفیم در آن لحظه خودمان را به آنها بشناسانیم و احساس و حالمان را به آنها انتقال دهیم. موزیک کلا اتفاقی است که اگر بتواند حال درستی که درون خودت داری را درست به مخاطب انتقال دهی در بار اول هم میتواند آدمها را به خود جذب کند.
هیچوقت فکر نکردید باید به گروه سه نفرهتان سازی یا صدای دیگری اضافه کنید؟
فلاحی: چرا اتفاقا خیلی فکر میکنیم. در این تئاتر که فرم سنتی دارد خیلی جا برای اضافه کردن ساز نیست. فرم تئاتر اینطور میپذیرد که با همین حال تار، تنبک و کمانچه جلو برویم. اما در کارهای خودمان فکر کردیم و دستی به سازهای دیگر هم زدیم. اما همینکه گروهی بخواهد با نوازنده جدیدی شروع به کار کند انرژی دیگری میخواهد که جدا از کار کارمندی است. باید آدمها دلشان با همدیگر یکی شود و وقت بگذارند و این کار سختی است. اما خودمان تستهای مختلفی روی سازهای دیگر هم زدیم و دوست هم داریم که اگر کسی پیدا شود که بتوانیم باهم هماهنگ شویم، یکجور فکر کنیم و خودمان را بهم وصل کنیم و انرژیهایمان را بالا ببریم؛ در این صورت دوست داریم به گروهمان اضافه کنیم.
حسنزاده: حالا اگر مجوزمان به مرحله نهایی رسید و به اجرا نزدیک شویم حتما کارهایی برای اضافه کردن سازها و بالا بردن حجم صدای گروهها، شاید تنظیمهای جدیدتر و تنظیمهای روی صحنه انجام میدهیم.
درباره خواننده و موسیقی مورد علاقهتان هم بگویید. چه در موسیقی سنتی و چه انوع دیگر.
حسنزاده: سبکهای مختلف را همیشه گوش کردهام و دوست داشتم. درست است که با موسیقی سنتی راه را شروع کردیم اما آدم دوست دارد در فضاهای مختلف چیزهایی که گوش میدهد وسعتش زیادتر و متنوع باشد. اما از هر سبک و سیاقی بهترینش باشد که به گوش خودمان خوش میآید چه در فضای موسیقی سنتی، کلاسیک، راک، جز و الی آخر؛ فارغ از اسم و سبک و سیاق. اما در مورد خوانندهها و موزیسینهای مورد علاقهام میتوانم از آزی آزبورن، بنان، نوازنده ترومپ مایلز دیویس، جان کولترین، در موسیقی کلاسیک بتهوون، موتزارت، دِورژاک اسم ببرم. اینها موسیقیهایی هستند که با بالاترین کیفیت در سبک و سیاق خودشان اجرا شدند و تاثیر گذاشتند و همهشان جذابند.
فلاحی: موزیسین خوب در سبک و سیاق مختلف کم نیست. یک موقعهایی گوشم از موسیقی ایرانی پر میشود و دوست دارم از آن خالی شوم و چیزهای دیگری گوش کنم. حس و حالم اینطوری تنظیمتر میشود. خیلیها هستند که دوست دارم به موسیقیشان گوش کنم و از آنها ایده و الهام هم میگیرم. در موسیقی ایرانی بنان را همیشه خیلی دوست داشتم. در ساز، کسی که حس و حالش جالب باشد محمدرضا لطفی بوده. اینها کسانی هستند که نوع نگرششان به موسیقی همیشه برایم الهام بخش بوده. در انواع موسیقی دیگر مایکل جکسون را هم خیلی دوست دارم. چون خیلی موزیک گوش میدم نمیدانم دیگر از چه کسی اسم ببرم. گاهی یک تراک موسیقی در ذهن آدم میماند و حال بهترینی دارد شاید معلوم هم نباشد برای کیست اما نوایش در ذهنش خیلی جذاب باشد.
در بین شبکههای اجتماعی موردی بوده که فکر کنید کمک کرده به اینکه صدای شما بیشتر شنیده شود؟
فلاحی: خب الان اوضاع فرق کرده است. آن زمان که ما موزیک را شروع کرده بودیم و برای فضای مجازی میساختیم مخاطبان موزیکمان را بیشتر از ساوندکلاد و فیسبوک میشنیدند ولی بعدا اینستاگرام اضافه شد و کانال یوتیوب و تلگرام داشتیم. اما تاثیر ساوندکلاد و فیسبوک خیلی زیاد بود. اینستاگرام انقدر که اینها موثر بودند اثر نداشت؛ اینها راه شنیدن بود اما اینستاگرام یک شبکه خلاصه است. ولی اینها راه کاملتری هستند که میتوانند مخاطب را با اصل مطلب به صورت سادهتر روبرو کنند.
شده با گروههای موسیقی زیرزمینی که مثل شما مجوز ندارند یا در پیچ و خم دریافت مجوز هستند؛ ارتباطی گرفته باشید؟ چه با کسانی که سبک موسیقاییشان به شما شبیه است و چه آنها که سبک و سیاق متفاوتی دارند.
فلاحی: در سبک موسیقی سنتی واقعا کسی با این سبک و سیاق نبوده که بخواهیم با آنها کار کنیم چون فضای موسیقی سنتی یک جای دیگر بوده. آن فضایی که ما در آن بودیم از دانشگاه و موزیسینها در سمت و سوی دیگری بود. ما یک جور دلزده آن فضا بودیم که رو آوردیم به حالِ ولشدگان. در موزیسینهای دیگر آدمهای زیادی بودند که روی ما تاثیر گذاشتند؛ موسیقی ایرانی کار نمیکردند اما موزیسینهای خوبی بودند که از حرف زدن با آنها انرژیهای خوبی میگرفتیم. بعضی را از نزدیک دیده بودیم یا بعضی را از قاب دیده و حرفهایشان را شنیده بودیم. در ایرانیها هم آدمهایی بودند که تاثیر داشتند؛ نگرششان، فکرشان، ساز زدنشان تاثیرگذار بوده. حالا نه فقط در ژانر موسیقی سنتی، در ژانرهای دیگری که نوازندهها و خوانندههای دیگری کار میکردند.
بیشتر منظورم گروههایی بودند که مجوز ندارند اما مشغول کارند...
فلاحی: مورد اینطوری نداشتیم. ولی به صورت کلی تاثیرگذار بودهاند. موزیکهای زیرزمینی بودهاند که گوش میکردیم با فرمتی که داشتند حال میکردیم و ناراحت هم بودیم که چرا زیرزمینیاند و چرا نمیتوانند بیشتر کار کنند. اما آنطور که بخواهیم ایدهای از آنها بگیریم که به ولشدگان نزدیک باشد نه نبوده.
حسنزاده: مثلا آهنگی به اسم «مدرسه» ساختیم که از شعر یکی از گروههای خیلی معروف زیرزمینی رپ الهام گرفتیم و البته انتشارش هم ندادیم. شعرش را طبق حال و هوای ذهنی خودمان تغییر دادیم و با فرمت موسیقی خودمان ارائه کردیم. و یکسری شعرهایی از یکسری خوانندههای دیگری هم الهام گرفتیم که سعی کردیم با یکسری تغییرات با موسیقی خودمان انتقال دهیم و ارائه کنیم.
کمی قبل اشاره کردید از فضای موسیقی سنتی دلزدهاید؛ به جز شعر، در موسیقی سنتی چه کار جدیدی میکنید؟
فلاحی: ما هم داریم همان ساز را میزنیم اما با حال خودمان؛ حالی که بهمان تحمیل شده نیست.
حسنزاده: ما دقیقا از همان روند و ساختار موسیقی ایرانی که هزاران سال از موسیقی مقامی گرفته شده، ردیف شده استفاده میکنیم و موسیقیمان را میسازیم و رویش کلامی میگذاریم که باب طبع خودمان است و در سرمان هست و با حال و روز جامعهای که زندگی میکنیم انطباق دارد و آن را انتقال میدهیم.
فلاحی: اول هم به حال و روز خودمان ربط دارد. ادعای این را نداریم که در موسیقی کار خیلی جدیدی انجام میدهیم. ما فقط خودمان را ارائه میکنیم و تا الان هم موسیقیمان فرمتهایی داشته که نزدیک به موسیقی سنتی است و از همان اصالتها میآید و انگار از همان ریشه است. در ذهنمان هم هرچه بوده در این فضا کار میکنیم. شاید کارهای بعدیمان را هم گوش کنید ببینید نزدیک به همان فضاست. پافشاری نمیخواهیم بکنیم که تغییر خیلی خاصی ایجاد کنیم یا اینکه سنتی صرف باشیم؛ هیچ کدام از اینها نیست. در خط خودمان حرکت میکنیم و شاید یک جایی نقطه برجستهای هم داشته باشیم.
میخواهم بدانم منشا این دلزدگی شما کجاست؟
حسنزاده: از فضا. انرژیهایی در این فضا رد و بدل میشود که خیلیهایش واقعی نیست. صرفا براساس یک ذهنیت و رویکردی است که وجود دارد؛ بین آدمها (موسیقیدانها و نوازندهها) آن صداقتی که باید باشد نیست. یعنی باهم یکدل نیستند هرکسی سلیقهای دارد و انگار در حال انجام وظیفه است. اما ما خواستیم برای ما شکل انجام وظیفه نباشد.
طاها افشین (مدیر برنامه گروه ولشدگان): یک جورهایی دور شدن از فضای عبوس موسیقی سنتی است...
شما هم فکر میکنید موسیقی سنتی عبوس است؟
فلاحتی: یک موقعهایی میتواند عبوس باشد.
حسنزاده: ماهیتش عبوس نیست. شکلی که اجرا میشود گاهی عبوس است.
فکر میکنید معروفترینتان کدام هستید؟ کدام بیشتر گل کردهاید؟
فلاحی: ما هر کداممان یک شکلایم. هرکدام یک فاز و انرژی داریم. اگر از این بُعد بخواهیم نگاه کنیم که انرژی برقراری ارتباط بین مخاطب و موزیسین بیشتر است، فکر میکنم این قضیه در محمد (نوبهار) بیشتر باشد. چون او بیشتر صحبت میکند و بروز احساسیاش از ما بیشتر است. شاید کسی قیافه مرا هم یادش نیاید اما فرم صورت محمد و نوع سبیلش تاثیرگذار است!
عکسها: مریم تختکشیان
تیزرهایی از نمایش شیرهای خانبابا سلطنه با صدا و موسیقی گروه ولشدگان: