خبرگزاری کار ایران

احسان توکل در گفت‌وگو با ایلنا:

چرا نباید انتظار داشت ایرانی‌ها به سمت موسیقی مبتذل بروند؟/ در کشوری که هنر غروب کند، خشونت طلوع خواهد کرد

چرا نباید انتظار داشت ایرانی‌ها به سمت موسیقی مبتذل بروند؟/ در کشوری که هنر غروب کند، خشونت طلوع خواهد کرد
کد خبر : ۵۵۴۶۹۵

چرا باید انتظار داشته باشیم که اکثریت جامعه به سمت موسیقی مبتذل سوق پیدا نکند؟ مگر چه آموزشی در مدارس به دانش‌آموزان ارائه داده‌ایم که انتظار داریم گوش تربیت‌شده‌ای داشته باشند و موسیقی خوب را تشخیص بدهند؟

به گزارش ایلنا، احسان توکل جزو آن دسته از موزیسین‌های جوان ایرانی است که تحصیلات آکادمیک خود را در زمینه موسیقی در خارج از ایران (اوکراین) انجام داده و فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش را در اروپا ادامه می‌دهد. طی روزهای گذشته آثاری از احسان توکل، آهنگساز ایرانی مقیم اوکراین در دو فستیوال موسیقی این کشور به اجرا درآمده است. همین موضوع بهانه‌ای شد تا گفتگویی با این آهنگساز ایرانی مقیم اوکراین انجام دهیم. با او که خود متولد بجنورد از توابع خراسان شمالی است پیرامون موضوعات مختلفی چون "وضعیت سطح شنیداری مردم ایران"، "ابتذال ذائقه موسیقایی ایرانی‌ها"، "تفاوت شوکه‌کننده هزینه‌های کنسرت در ایران با اروپا"، "رشد چشمگیر موسیقی در مشهد"، "ضرورت آموزش موسیقی در مدارس" و بسیاری موضوعات دیگر گفتگو کرده‌ایم. حاصل گفتگوی ایلنا با احسان توکل در ادامه می‌آید:

اجرای مینی اپراهای "ضدجنگ" آهنگساز ایرانی در اوکراین/ قانون‌شکنی آهنگسازان از اواخر قرن نوزدهم

احسان توکل (آهنگساز ایرانی مقیم اوکراین) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، درباره آثاری که از او طی روزهای گذشته در  فرم "مینی اپرا" در فستیوال "کنتراست در شهر لوو" اوکراین به اجرا درآمده گفت: «از قرن بیستم ژانرهای جدیدی به موسیقی اضافه شد. آهنگسازان تمایلی بسیاری نه تنها در شکستن قالب‌های سنتی داشتند بلکه سعی در به وجود آوردن ژانرها و فرم‌های جدید داشتند. "مینی اپرا" نیز یکی از قالب‌های بوجود آمده در 3 دهه گذشته است. در دوران کلاسیک معمولا سمفونی‌ها چهار بخشی بودند و اپراها نیز مطول نوشته می‌شدند. فرم‌هایی مانند سونات نیز عموما چهار بخشی بودند. ولی در قرن بیستم آهنگسازان این قوانین را شکستند و گفتند چرا باید سمفونی حتما چهار بخشی باشد؟ چرا ما نباید بتوانیم سمفونی را دو بخشی یا حتی در یک بخش بنویسیم؟ ژانر "مینی مونو اوپرا" به این دلیل چنین نامی گرفته که یک خواننده دارد که تمام کار را انجام می‌دهد. واژه "مینی" به دلیل زمان بسیار کوتاه این قطعه استفاده می‌شود؛ و واژه "مونو" نیز به این خاطر در چنین ترکیبی استفاده شده که یک خواننده دارد که تمام اجرای بخش وکال  کار را به دوش می‌کشد. بعضا نوازنده و خواننده یک فرد هست  و آهنگساز می‌بایست در طول زمان بسیار کوتاهی تمام خلاقیت و هنر خود را برای نوشتن چنین کاری ارائه دهد.

اولین مرتبه دو سال گذشته بود که فستیوال موسیقی اودسا از آهنگسازان خواست تا آثاری در فرم مینی منو اپرا بنویسند و آثارشان را برای این جشنواره بفرستند. اودسا بندری درجنوب اوکراین است و همان موقع این درخواست برای بسیاری از دانشگاه‌ها ارسال شد. طی صحبتی که من با استادم داشتم ایشان من را برای نوشتن چنین قطعه‌ای تشویق کردند. این درست در زمانی بود که شرایط جنگ اوکراین و جنگ سوریه نیز وجود داشت و هر روز اخبار مختلفی از انسان‌هایی که کشته می‌شدند، منتشر می‌شد و من به خاطر این اتفاقات تلخ متاثر بودم.

همان سال در فستیوال اودسا از هر آهنگساز یک قطعه به اجرا درآمد اما از من دو اثر اجرا شد؛ یعنی از بین  15 قطعه‌ای که اجرا شد. اولین و آخرین قطعه بخش "مینی اپرا"، توسط من آهنگسازی شده بود. از ما خواسته شده بود که قطعات باید  در یک دقیقه احرا شود. موضوعی که من برای ساخت این "مینی اپراها" براساس شعری از خودم در نظر گرفته بودم ماهیتی "ضدجنگ" داشت. دو "مینی اپرا"ی من توسط روبرت برگمان خواننده اتریشی اجرا شد. بعد از دو سال سازمان‌دهندگان فستیوال کنتراست در شهر لوو واقع در غرب اکراین، از من خواستند تا همین اثر را در این فستیوال که چند روز پیش برگزار شد اجرا شود. این بود که "مینی اپرای شماره دو" دوباره اجرا شد. در این دوره از فستیوال کنتراست موزیسین‌ها و آهنگسازانی از کشورهای اتریش، روسیه، بلاروس، مجارستان و برخی کشورهای دیگر حضور داشتند که قطعاتی از موسیقی معاصر را اجرا کردند

از خراسان شمالی تا اوکراین/ فضای موسیقی مشهد امروز با اواخر دهه هفتاد غیرقابل مقایسه است

احسان توکل درباره پیشینه‌اش در زمینه موسیقی نیز گفت: «من سال 1388 به اوکراین آمدم و در زمینه موسیقی رشته آهنگسازی در دانشگاه کوتلیاروسکی خارکف معروف به کنسرواتور خارکوف تحصیل کردم و لیسانس و فوق لیسانس گرفتم. من سال 1360 در بجنورد واقع در خراسان شمالی متولد شدم. موسیقی در بجنورد و خراسان یک مسئله ریشه‌ای محسوب می‌شود. در این منطقه همه موسیقی و رقص را دوست دارند و با آن عجین هستند؛ همانطور که می‌دانید موسیقی فولک شمال خراسان جزو موسیقی‌های بسیار غنی کشورمان است و اگر آلبوم "شب، سکوت، کویر" با صدای آقای محمدرضا شجریان را شنیده باشید بخش بزرگی از آن کار، الهام‌گرفته از موسیقی شمال خراسان است. اجرای موسیقی همراه رقص جزو جدایی ناپذیر  فرهنگ و آیین‌های  شمال خراسان بوده و هست. من در چنین فضایی متولد و بزرگ شده‌ام و موسیقی بسیار برای من جالب بود. در سال 1379 که در کنکور شرکت کردم هنوز این امکان وجود نداشت که موسیقی را تحصیل کنم. در آن زمان در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته بیولوژی ادامه تحصیل دادم و همزمان در رشته موسیقی نیز شروع به فعالیت کردم. دراین زمان  بیشتر فعالیتم در زمینه موسیقی اصیل ایرانی بود؛ ساز تخصص من سه‌تار بود. در مشهد سه‌تار را نزد آقای اسکندری آغاز کردم و بعدها به تهران و نزد استاد مسعود شعاری رفتم.

در این دوره، در دانشگاه فردوسی مشهد نیز دبیر کانون موسیقی بودم و مجامع دانشجویان کل کشور نیز فعالیت می‌کردم. یک دوره کوتاه دبیر مجمع موسیقی کل کشور بودم. بعدها در انتخابات مجامع دو دوره ناظر مجمع موسیقی و یک دوره ناظر کل مجامع دانشجویان کشور شدم.

مجامع دانشجویان و مسترکلاس‌های موسیقی

توکل همچنین درباره فعالیت‌هایی که مجامع دانشجویان در زمینه موسیقی برگزار می‌کرد، گفت: «اگر اشتباه نکنم سال 1378 مجامع دانشجویان شروع به کار کرد، که طی آن یکسری کانون‌های فرهنگی هنری از طرف بخش فرهنگی دانشگاه شکل گرفت. کانون‌های فرهنگی هنری دانشگاه‌ها توسط خود دانشجویان اداره می‌شد؛ برای مثال کانون موسیقی، کانون هنرهای تجسمی، کانون ایرانگردی، کانون محیط زیست، کانون گفتگوی تمدن‌ها و...هر کدام از این کانون‌ها یک شورای مرکزی داشتند. تمام این کانون‌ها زیرمجموعه مجمع بزرگتری در تهران بودند که «مجمع دانشجویان کل کشور» نام داشت؛ هر کانون یک نماینده در این مجمع داشت. دفتر مجامع در خیابان بالابر در نزدیکی چهارراه ولیعصر بود. نمایندگان کانون‌ها در مجامع دانشجویان سعی می‌کردند علاوه بر هماهنگی با کانون‌ها و بررسی مشکلاتشان، مسترکلاس، جشنواره و برنامه‌های مرتبط برگزار کنند. ما 6یا5 دوره جشنواره موسیقی دانشجویان کل کشور را داشتیم. مسترکلاس‌های موسیقی در کرمانشاه و شیراز و شاهرود و برخی شهرهای دیگر با حضور اساتیدی چون حسین علیزاده، کیهان کلهر،  هومان اسدی، کیانی‌نژاد، حمیدرضا نوربخش، علی‌اکبر شکارچی، مجید درخشانی و بسیاری اساتید دیگر همچنین فستیوال گروه‌نوازی ازجمله فعالیت‌های مجمع موسیقی در آن دوره  بود.

استعدادهای فوق العاده و ولع و تشنگی که مشهد در زمینه موسیقی داشت باعث پیشرفت سریع موسیقی در این شهر شد

این موزیسین درباره فضای موسیقی در اواخر دهه هفتاد عنوان کرد: «در سال 1379 که من وارد دانشگاه فردوسی مشهد شدم فضا برای فعالیت در زمینه موسیقی مانند الان نبود. ما در یک مجتمعی که "سوله فرهنگی!" نام داشت جمع می‌شدیم و من واقعا نمی‌دانم چرا چنین نامی برای آنجا انتخاب کرده بودند.بعدها نامش را به مجمع کانون‌های فرهنگی هنری تغییر دادند. حدود 10 نفر دانشجو بودیم که در آنجا با هم ساز می‌زدیم درکلاسهایی بدون سیستم گرمایی و اجراهایی را در مراسم مختلف دانشگاه برگزار می‌کردیم. در آن زمان هنوز آموزشگاه موسیقی رسما وجود نداشت. جهاد دانشگاهی تنها مکان آموزش موسیقی بود. من و دوستانم  درکانون‌ موسیقی  دانشگاه فردوسی مشهد سعی کردیم کلاس‌های موسیقی راه‌اندازی کنیم در این راستا از اساتید موسیقی که در مشهد بودند برای تدریس دعوت می‌کردیم که با هزینه‌ای اندک به دانشجویان موسیقی درس بدهند.

فضای موسیقی در آن زمان بسیار تشنه بود و همه برایشان جالب بود بتوانند موسیقی کار کنند. ولعی وجود داشت که باعث شد موسیقی بسیار سریع در مشهد رشد کند. همین الان با وجود مخالفت‌هایی که با موسیقی در مشهد وجود دارد به جرات می‌توانم بگویم مشهد یکی از شهرهای بسیار فعال ایران در زمینه موسیقی محسوب می‌شود. در کشورمان امروزه مشهد یکی از قطب‌های موسیقی محسوب می‌شود و بسیاری از موزیسین‌هایی که حتی در تهران مشغول فعالیت هستند از خطه خراسان و همچنین شهر مشهد برخاسته‌اند. این ولعی که وجود داشت چنان باعث پیشرفت در زمینه موسیقی شد که تنها در زمینه موسیقی سنتی امروز شاید بیش از 6 گروه رسمی موسیقی فقط در خود شهر مشهد داریم. همچنین در زمینه موسیقی پاپ، راک، ارکسترال و سایر گونه‌ها و ژانرهای موسیقی نیز گروه‌های بسیاری در مشهد و خراسان مشغول فعالیت هستند. به جرات می‌توانم بگویم فضا در مشهد به کلی تغییر کرده و گروه‌هایی که تشکیل شده‌اند با تلاش بسیار زیادی فعالیت می‌کنند و کارشان را به پیش می‌برند. اینطور که شنیدم ما در مشهد حتی دو ارکستر داریم که آثار ایرانی اجرا می‌کنند. مثلا ارکستر صبا به سرپرستی آقای برقی که ویلنیست و کمانچه‌نواز خوبی هستند و در مشهد فعالیت می‌کنند. فعالیت چنین ارکستری با این محدودیت‌ها واقعا قابل تقدیر است. من 8 سال است که از ایران دور هستم اما اخباری که از مشهد دارم نشان می‌دهد این شهر در زمینه موسیقی بسیار پویا و فعال است.

زمانی که در رشته بیولوژی تحصیل می‌کردم همیشه به این فکر می کردم که با وحود علاقه من به موسیقی چرا باید در رشته دیگر تحصیل کنم؛ در نهایت هم به خاطر راضی کردن خانواده در رشته بیولوژی لیسانس گرفتم ولی در همان زمان همواره با گروه‌های موسیقی همکاری می‌کردم و ساز می‌زدم و آهنگسازی می‌کردم. تمرکز من در آن زمان بیشتر بر روی موسیقی سنتی ایران بود.»

در کشوری که هنر در آن منع شود قطعا خشونت طلوع خواهد کرد/ نود درصد ایرانی‌ها مبتذل‌ترین موسیقی‌ها را برای شنیدن انتخاب می‌کنند

این آهنگساز همچنین تفاوت فعالیت موزیسین‌ها در ایران با اروپا و اوکراین، و همچنین ضرورت‌های آموزش موسیقی در مدارس گفت: «من دوستی در اوکراین داشتم که تشویقم کرد تا به دلیل سابقه و پشتکاری که دارم به اوکراین بروم و در رشته موسیقی فعالیت کنم. سال 88 با تمام مشکلات موجود در ایران به اکراین آمدم و فعالیت جدی‌تری را در زمینه موسیقی آغاز کردم و لیسانس و فوق لیسانس موسیقی را در دانشگاه موسیقی شهر خارکوف گرفتم. فعالیت و آهنگسازی‌های من هم در زمینه موسیقی ایرانی و هم در حوزه موسیقی کلاسیک اروپایی است و ریشه‌هایم را گم نکرده‌ام.

فضای کار موسیقی در اوکراین با ایران قابل مقایسه نیست. در اینجا اگر من هر روزی اراده کنم که یک سالن را برای برگزاری کنسرت بگیرم با هیچ محدودیتی روبرو نیستم و ظرف مدت چند ساعت می‌توانم چنین کاری را انجام بدهم. ولی زمانی که من خودم در دانشگاه فردوسی مشهد بودم و دوستانی نزد من می‌آمدند تا کمک‌شان کنیم که در دانشگاه برای دانشجویان کنسرت برگزار کنند من مدت‌ها گرفتار کاغذبازی می شدم؛ از تهیه مجوز بخش فرهنگی، مجوز سالن، مجوز حراست، نامه‌نگاری برای تامین امنیت اجرا، دادن تعهد‌های متعدد برای اینکه تضمین کنیم در چنین اجرایی مشکلی پیش نخواهد آمد!!! این همه مشکل برای یک اجرای بسیار ساده در سالن‌هایی که از نظر آکوستیکی بسیار نامناسب بودند وجود داشت و ما حتی باید سیستم صوتی را هم خودمان اجاره می‌کردیم. اما در اوکراین برای برگزاری کنسرت و ارائه موسیقی اصلا چنین محدودیت‌هایی وجود ندارد. این پروسه برای اجرای موسیقی می‌تواند در درازمدت آسیب‌های جدی به دنبال داشته باشد؛ به خصوص در زمینه موسیقی جدی و موسیقی باکیفیت بالا اگر محدودیت‌ها باعث انتشار و اجرای آن شود مشکلات جدی‌تری را در جامعه موسیقی به دنبال خواهد داشت.

باید مراقب باشیم چون من اعتقاد دارم در کشوری که هنر در آن منع شود خشونت در آنجا طلوع خواهد کرد. شاید یکی از دلایلی که باعث شده تا ما احساس کنیم در جامعه‌‌مان خشونت بیشتر شده همین باشد و آنگونه که باید و شاید به هنر و زیبایی و فعالیت‌های روحی ارزش نمی‌گذاریم. هم اکنون در کشور ما اکثریت اجراهایی که وجود دارد مربوط به موسیقی‌های پاپیولار است و به نظر می‌رسد بقیه گونه‌های موسیقی حذف شده‌اند یا در حال حذف شدن هستند و این قابل پیش‌بینی بود که ما در ایران به اینجا می‌رسیم. اولین و اصلی‌ترین وظیفه‌ای که حاکمان هر سرزمینی در برابر مردم‌شان دارند مسئله آموزش است. آموزش صحیح باعث می‌شود مردم از نظر فکری، بینش و دانش ارتقاء پیدا کنند. متاسفانه ما در دوران مدرسه تنها آموزش هنری که با آن قرار بود تربیت شویم خوش‌نویسی بود که آن هم به صورت بسیار محدود و سطحی و بی کیفیت انجام می شد. ما هیچ آموزش دیگری در زمینه هنر و موسیقی نداشتیم که شنیدارمان و دیدارمان  تربیت شود.

همه می‌گویند رسالت هنر، صلح است و هنر باعث می‌شود خشونت در جامعه کمتر شود؛ همچنین هنر باعث ارتقای روح انسان می‌شود، اما سئوال اینجاست که در دوران مدرسه، کدامیک از اصول هنر برای ما توضیح داده شده است؟ چرا باید انتظار داشته باشیم که اکثریت جامعه به سمت موسیقی مبتذل سوق پیدا نکند؟ مگر چه آموزشی در مدارس به دانش‌آموزان ارائه داده‌ایم که انتظار داریم گوش تربیت‌شده‌ای داشته باشند و موسیقی خوب را تشخیص بدهند؟ شما می‌توانید تحقیقی انجام بدهید و برای عده مشخصی در یک جامعه آماری، دو نوع موسیقی پخش کنید و نظرشان را بپرسید؛ مثل یک قطعه از بتهون و یکی از مبتذل‌ترین قطعات ممکن را برای مردم پخش کنید و بپرسید کدامیک از این موسیقی‌ها را تمایل دارند بشنوند؟ من به جرات می‌گویم 90 درصد مردم کشورمان همان مبتذل‌ترین قطعه ممکن را انتخاب خواهند کرد؛ البته این انتخاب هم بسیار طبیعی است چون آموزشی برای تربیت شنیداری مردم وجود نداشته است. مردم فقط می‌خواهند چیزی گوش کنند که گوش‌شان پر باشد. اما این را باید متوجه باشیم وقتی که آموزش نباشد و آن بخش از جامعه که هنر والا را ارائه می‌دهد به حاشیه رانده شود و از بین برود در آن جامعه قطعا خشونت رواج پیدا خواهد کرد.»

موزیسین های بسیار بااستعدادی داریم که از آموزش در کودکی محروم بوده‌اند

«موزیسین‌هایی که هم نسل ما هستند و الان در ایران فعالیت می‌کنند بسیار بچه‌های با استعدادی هستند؛ به دلیل اینکه بدون تجربه هیچ دوره آموزشی  درست در زمینه موسیقی در دوران کودکی‌شان، امروز در زمینه موسیقی فعالیت می‌کنند و درصدی از آنها نیز کارهای قابل قبولی انجام می‌دهند.

من در ایران و اوکراین در زمینه موسیقی کودک نیز کار کرده‌ام و آنچه دیده‌ام این است که در اینجا بسیار جدی با بچه‌ها موسیقی کار می‌کنند. در کشورهای روس‌زبان استعدادهای فوق‌العاده‌ای در زمینه موسیقی دیده می‌شود اما در رسانه‌ها چندان بازتاب ندارد؛ اگر یک بچه 6 ساله در آمریکا توانایی جالبی در زمینه موسیقی داشته باشد به شدت از طرف رسانه‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد. من در اوکراین بچه‌های 4 -5 ساله زیادی را دیده‌ام که برای مثال با کیفیت بسیار بالایی پیانو می‌زنند اما در رسانه‌ها دیده نمی‌شوند. در واقع اینجا همه چیز در اوج سادگی است.

من در سال‌های 1380 – 84 با استاد محمد خوشنواز از افغانستان که در مشهد زندگی می‌کرد ساز رباب را کار می‌کردم. ایشان همواره در کشورهای مختلف دنیا کنسرت برگزار می‌کرد و اتفاقا زندگی بسیار ساده‌ای نیز داشت. یکبار برایم تعریف می‌کرد و می‌گفت "در یک کنسرتی می‌خواستم سازم را کوک کنم تا اجرا را شروع کنم؛ در حین کوک کردن ساز به یکباره احساس کردم سالن خالی‌ست. سرم را که بالا آوردم دیدم تمام صندلی‌های سالن پر هستند اما همه سکوت مطلق اختیار کرده‌اند." خود من بعدها چنین مسئله‌ای را در اینجا تجربه کردم. وقتی در یک سالن واقعا مخاطبان سکوت مطلق اختیار می‌کنند این سکوت به قدری است که گاهی موزیسینی که روی سن قرار دارد احساس خلاء می‌کند. چنین اتفاق ساده‌ای نشان از آموزش عمیق فرهنگی دارد.

سنتی در اوکراین و روسیه وجود دارد که امیدوارم در ایران نیز اتفاق بیافتد؛ پیش از شروع هر کنسرت یک نفر بروی سن در مدت زمانی حدود 5 دقیقه در مورد قطعه‌ای که قرار است به اجرا درآید درباره دلیل ساخته شدن آن قطعه توضیحاتی را ارائه می‌کند. این توضیحات باعث می‌شود تا به آگاهی مخاطبان نیز افزوده شود و تاثیر بسیاری در آموزش و درک موسیقی دارد.»

ششصد قطعه گلها را برای کتابخانه بریتانیا نت‌نویسی کردم

احسان توکل که در پروژه نت نویسی برنامه‌های گلها نیز مشارکت داشته در این باره و همچنین سایر فعالیت‌هایش در زمینه موسیقی گفت: «من حدود پنج سال قبل با پروه گلها آشنا شدم؛ این پروژه توسط خانم جین لویسون انجام ‌شد. خانم لویسون تمام قطعات، تصانیف و برنامه‌های گلها را جمع‌آوری کردند و در کتابخانه بریتانیا این آثار آرشیو شده است. حدود ششصد قطعه این پروژه را من نت‌نویسی کردم که به چاپ رسید و درسایت گلها نیز منتشر شده است.

در مورد سایر فعالیت‌هایم در زمینه موسیقی نیز باید بگویم چند وقت پیش کنسرتی را با تعدادی از موزیسین‌های اوکراینی داشتیم که طی آن آثاری را که با استفاده از موسیقی فولک ایران و اوکراین ساخته بودیم به اجرا درآوردیم؛ در حال حاضر مشغول ضبط این آثار هستیم..»

در یک کنسرت موسیقی چه اتفاق ناگواری می‌تواند بیافتد؟

این موزیسین همچنین درباره کنسرتی که بوچلی در اوکراین داشت، گفت: «چندی قبل آندره بوچلی برای برگزاری کنسرت به اوکراین آمده بود و یکی از دوستان من هم در گروه کر ایشان می‌خواند. ده‌ها هزار نفر در کنسرت ایشان که در یک استادیوم فوتبال برگزار می‌شد حضور پیدا کردند و هیچ مشکل خاصی پیش نیامد. واقعا در یک کنسرت موسیقی چه اتفاق ناگواری می‌تواند بیافتد؟ باور کنید شعور مخاطبان به قدری است که اتفاقی هم روی بدهد خودشان پیش از هر نیروی دیگری جلوی هر اتفاقی را می گیرند.»

قیمت 200 هزار تومانی بلیت کنسرت در ایران شوکه کننده است

این موزیسین ایرانی مقیم اوکراین درباره قیمت بلیت‌های کنسرت و هزینه‌های اجاره سالن‌های کنسرت گفت: «شنیده‌ام که هزینه اجاره سالن کنسرت در ایران تا 40 میلیون تومان هم می‌رسد آن هم سالن‌هایی که متعلق به ارگان‌هایی مانند شهرداری و سایر نهادها هستند. این واقعا غیر قابل باور است؛ ببینید مردم مالیات پرداخت می‌کنند و ضمن اینکه پول حاصل از درآمد نفت نیز که آن هم جزو بیت‌المال محسوب می‌شود وجود دارد. در قبال این مالیات و پول نفت یا همان بیت المال نهادهایی مانند شهرداری‌ها و وزارت ارشاد و سایر سازمان‌های دولتی وظیفه دارند خدماتی ارائه کنند که تمام طبقات جامعه بتوانند از آنها استفاده کنند نه اینکه کنسرت تبدیل به محصولی شود که فقط طبقه مرفه جامعه از آن استفاده کنند.

چند روز قبل یک پیانیست در شهر لوو از من خواست تا با مسئول فیلارمونی خارکوف صحبت کنم تا او در اینجا کنسرتی داشته باشد. من با مسئول مربوطه صحبت کردم و به من گفتند ایشان رزومه‌اش را بفرستد و در اولین فرصتی که سالن خالی باشد می‌تواند به اینجا بیاید و کنسرتش را برگزار کند. سالن، تبلیغات و بلیت‌فروشی را انجام می‌دهد و در زمینه مسائل مالی نیز هر مقداری که بلیت‌فروشی انجام شود درصدی را به عنوان سهم سالن مشخص می‌کنند. این معمولا روالی است که در تمام دنیا وجود دارد. البته سالن‌های موزه ها یا دانشگاه یا حتی کافی‌شاپ‌ها را می‌توان معمولا به صورت رایگان نیز برای کنسرت دریافت کرد.

حدود دو سال قبل یکی از دوستان من در خصوص برگزاری کنسرت در یک سالن 400 نفره در دانشگاه در اینجا برایش اقدام کنم به خاطر دارم  بعد مکاتبه ، به پول ایران آن سالن را برای هر ساعت 50 هزارتومان اجاره کردم. البته من نمی دانم الان هزینه مثلا سالنی مانند تالار رودکی با حدود 200 نفر گنجایش چند میلیون تومان است؟ من قیمت‌هایی از هزینه‌های برگزاری کنسرت و قیمت بلیت‌ها در ایران می‌شنوم که واقعا برایم حیرت انگیز است. اصلا به هیچ عنوان قیمت بلیت‌ کنسرت‌های امروز در ایران با آن زمانی که من به اوکراین آمدم قابل مقایسه نیست.8 سال و این همه تغییر ؟! حتی شنیده‌ام که قیمت بلیت‌ها تا 200 هزار تومان هم رسیده است و این واقعا شوکه کننده است.

بخشی از کارنامه فعالیت‌های هنری احسان توکل از این قرار است:

قطعات

دو مینی اپرا برای جشنواره هنر مدرن دو روز و دو شب موسیقی، اجرا در ادسا

سوغاتی برای اسکارلاتی  برای ارکستر سمفونی اجرا در فستیوال بین المللی موسیقی خارکف

راپسودی برای ویولن و ارکستر

 سمفونی شماره 1

 اندر ستایش افتاب  ( بر اساس موسیقی سنتی ایرانی روی شعر فردوسی) برای ارکستر و وکال.

بورلسکا  برای کلارینت و پیانو برگزیده  در مسابقه بین المللی ایوان کارابیتس برای آهنگسازان

جوان

کوینتت برای پیانو و کوارتت زهی اجرا در جشنواره موسیقی معاصر ، دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی

سه گاه تلخ  برای سه تار و الکترونیک.

  پاساکالیا و فوگ برای پیانو   

کوارتت زهی در چهار بخش  

ریچیتاتیو و توکاتو برای ارکستر زهی در جشنواره موسیقی معاصر ، اجرا دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکوف

واریاسیون  برای پیانو، ویولنسل، فلوت و کلارینت اجرا در جشنواره موسیقی معاصر دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکوف

دانسته های سرد  برای ویولون سلو ، دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف

۲۰۱۰ بمان   برای پیانو در جشنواره بین المللی ایوازوفسکی موسیقی.

همایون ، برای پیانو بر اساس موسیقی سنتی ایران، اجرا در جشنواره بین المللی موسیقی ایوازوفسکی.

چهارگاه  - برای پیانو بر اساس موسیقی سنتی ایران،  دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف

تریو  برای ویولن، ویولا و ویولنسل   دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف

رمانس بر روی شعر خیام ترجمه روسی  برای تنور و پیانو،  دانشگاه ایوان کوتلیاروسکی  خارکف

ارکستراسیون قطعاتی از باخ، بتهون، شستاکویج و …

تنظیم دو البوم موسیقی ایرانی برای وکال

دیپلم و جوایز  

دیپلم نفر دوم مسابقه ایوان کارابیتس برای آهنگسازان جوان برای نوشتن بورلسکا برای کلارینت و پیانو. کیف، اوکراین.

دیپلم افتخار برای قطعه ریچیتاتیو و تکاتو در جشنواره موسیقی معاصر خارکوف

دیپلم افتخار برای شرکت در فستیوال بین المللی موسیقی  ایوازوفسکی، اوکراین.

دیپلم  برای اجرای گروه خسروانی در جشنواره فرهنگ و هنر داشگاه فردوسی مشهد به عنوان آهنگساز سرپرست گروه  مشهد، ایران

دیپلم پنچمین جشنواره موسیقی دانشجویان  ایرانی برای اجرای رباب . تهران، ایران

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز