فریدون مجلسی به بهانه انتشار کتاب خاطراتش:
برای بستن دهان کسانی نوشتم که مدام میگویند تنها میخواسته خودش را مهم کند/میتوان با یک تلفن وارد یک ماجرای تاریخی شد
مجلسی میگوید: اصولا خاطرات صرف و بیان موفقیتها و دستآوردهای رجل سیاسی که مشخص هم نیست راست یا دروغ باشد، خواننده ندارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فریدون مجلسی (نویسنده، مترجم و از دیپلماتهای سابق) با اشاره به انتشار کتاب خاطرات و اتوبیوگرافی خود به نام «حکایتی از پله دوم»، درباره اهمیت خاطرهنویسی مخصوصا برای آنهایی که به نوعی در جریان حوادث تاریخی حضور جدی داشتهاند، گفت: در کنار خاطرهنویسی رجل سیاسی و شخصیتها، نوشتن خاطرات افرادی که کمی دورتر از جریانات حضور داشتهاند و به تعبیری در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها نقش اصلی را ایفا نمیکردند، از مناظر مختلفی میتواند قابل توجه و دارای اهمیت باشد.
او درباره چگونگی و چرایی نوشتن کتاب «حکایتی از پله دوم» بیان کرد: تایتانیک را یادتان است؟ در قسمتی که پسر و دختر از سالن اول که همه چیز رسمی و کلاسیک است وارد سالن دوم میشوند، جایی که مردم میرقصند و شادتر از سالن شیک اول هستند. سالن اول درواقع خاطرات شخصیتها و رجال سیاسی است و من از سالن دوم و تجربههای خودم نوشتهام که بیشتر هم برای بستن دهان کسانی بود که همیشه هستند و مدام میگویند فلانی تنها میخواسته خودش را مهم کند. ضمنا در زندگی سیاسی و اداری من اتفاقاتی رخ داد که بعدها به تدریج برایم خاطره شد.
این نویسنده و مترجم همچنین گریزی به اهمیت نوشتن و انتشار خاطرهنویسیهایی به موازات خاطرات شخصیتها و رجال سیاسی زد و یادآور شد: در کتاب هم اشاره کردهام که خیلی از خاطرهنویسیهای اشخاص سیاسی تنها یک گزارش رسمی است که گویا میخواهند تنها هنر خودشان در جریان جریانات به رخ بکشند. آنچه من در این کتاب نوشتهام زندگی کسی است که از شرایط عجیب و غریب و با عبور از سطوح باورنکردنی تجربیاتی را پشت سر گذاشته است. من یک زندگی مرفهی داشتهام، مدرسه و دبیرستان و دانشگاه رفتهام و نهایتا در وزارت امور خارجه مشغول شدهام. جریانی که اگر به صورت طبیعی ادامه پیدا میکرد احتمالا سفیر و وزیر میشدم و نهایتا هم بازنشسته چنین منصبهای میبودم. آن زندگی دیگر نیازی به زندگینامه نداشت ولی شرایط زندگی من به گونهای پیش رفت که برای من که زندگی عادی و متعارفی داشتم و تصور تجربیات و اتفاقات عجیب و غریب را نداشتم، مقدار زیادی خاطره آفریده شد.
مجلسی، گریزی هم به چند اثر معدود با کیفیت در حوزه خاطرهنویسی ایرانی زد و اظهار داشت: مجموعه چهار جلدی «روزها» که خاطرات محمدعلی اسلامی ندوشن است یا کتاب «هوشنگ دوم» هوشنگ مرادیکرمانی ازجمله خاطرهنویسی و بیوگرافینگاریهای فارسی است که بسیار هم جذاب و خواندنی هستند. آقای ندوشن در خاطراتش نوشته که چگونه وقتی پدرش فوت میکند زیر سایه مادر بزرگ میشود و به تهران و مدرسه البرز میآید و نهایتا به لندن و پاریس میرود و دکترای حقوق میگیرد. قاضی و استاد دانشگاه میشود. اینها همه تجربیات با ارزشی است که در کنارش از احوالات عامه مردم هم مخاطب را خبر میکند. «هوشنگ دوم» که اساسا شما را بین اشک و خنده در نوسان نگه میدارد. واقعا خواندن اینکه نویسنده شناخته شده و بینالمللی امروز ما در چه شرایطی و از زیر صفر و از روستای بسیار عقبافتاده به نام سیرچ به تهران بیاید و این مسیر را طی کند، مهیج است. زندگی نامه به اینها میگویند نه گفتن فلان وزیر و وکیل از کارهایی و فعالیتهایش.
مترجم رمان «شوهر کمونیست من» ادامه داد: نگاه که میکنم میبینم خاطرات حمدالله مستوفی برای من بسیار جالب است و اگر چنین کتابی نبود ناچار بودم برای درک بخشی از تاریخ قاجاریه به کتابهای تاریخی صرف اکتفا کنم. در کتاب تاریخی صرف قطعا نمیتوانیم درک کامل و جامعی از نحوه زیست مردم و تفکرشان و سنتهایشان داشته باشیم، اما در کتابی مثل کتاب حمدالله مستوفی چنین مواردی را هم میخوانیم. در خاطرهنویسی روایی مخاطب هم فرصت خندیدن پیدا میکند و هم از وقایع و افکار و آنچه واقعا در بطن جامعه میگذشته و تغییرات اجتماعی آگاه میشود. آنهایی که میگویند نباید به موضوعات و مسائل عامی در یک کتاب تاریخی و کلا آثار فرهنگی پرداخته شود، خودشان را اهل موضوعات جدیتر از این حرفها میدانند. اولا اینها دروغ میگویند و در ثانی هیچکدام از این حقایق ساده زندگی که به این شیوه بیان میشود را درک نخواهند کرد و از آنها مطلع نمیشوند.
او اضافه کرد: مرادیکرمانی در هوشنگ دوم مینویسد وقتی از دوستی میپرسد برای چه هر روز او را در ساعت مشخصی به یک خیابان مشخص میبرد، پاسخ میشنود که برای اینکه طرف به دختر موردعلاقهاش نشان بدهد از او زشتتر هم هست، هم مخاطب میخندد و هم از احوالات آن روز ایران مطلع میشود. علاوه بر این هر کسی وقتی چنین روایتهای را میخواند از چگونگی شکوفایی استعداد آدمی که امروزه استعدادش در تمام دنیا شناخته شده، مطلع میشود. اصولا خاطرات صرف و بیان موفقیتها و دستآوردهای رجل سیاسی که مشخص هم نیست راست یا دروغ باشد، چندان خواننده و حتی کارایی برای خوانندگان نخواهد داشت.
خالق رمان «ساعت طلا» متذکر شد: اگه به این قبیل خاطرهنویسیها توجه نشان دهیم در زمان ساخت یک سریال تاریخی مجبور نیستیم تنها دوربین را در دربار فلان سلطنه و دیالوگ درباریان بگردانیم. چرا در حال حاضر با چنین شیوهای در ساخت سریال تاریخی مواجه هستیم چون نمیدانیم در کوچه و کف خیابان و بین مردم چه میگذشته است و مردم چه رفتارهایی از خودشان نشان میدادند؟
این دیپلمات سابق در پایان تصریح کرد: روایت من در کتاب و طبعا زندگیام تابعی از تحولات سیاسی داخلی و خارجی بوده و من از دیدگاه خودم به این تحولات پرداختهام. مثلا وقتی ناچار شدم از زندگی دیپلماتیک فاصله بگیرم به دنبال کار رفتم و در پروژه احداث خط راهآهن سیرچ مشغول شدم و چندین و چند اتفاق و ماجرای دیگر. میخواهید نامش را خاطرهنویسی بگذارید یا روایت تاریخی مبتی بر خاطره فرد. در هر صورت مقداری هم تاریخ در این بیان خاطرات دخیل خواهد بود چراکه تاریخ در جریان است و فرد روایتگر چراکه مثلا من در آخرین روزهای کاریام در وزارتخارجه ماموریتی در بحث مذاکرات برای حل و فصل ماجرای اشغال سفارت آمریکا داشتم. بعدا وقتی فیلم آرگو را دیدم برایم جالب بود که من هم درگیر یک اتفاق تاریخی بودم. این یعنی ما هم در گوشهای از تاریخ حضور داشته و داریم. به نظرم ممکن است حتی با یک تلفن وارد یک ماجرای تاریخی بشوی.