تحلیل و بررسی رمان چشمهایش در کانون ادبی واژه:
«چشمهایش» موتیفی عاشقانه در بعد سیاسی/ شیوه بزرگ علوی در روایت در هر دورهای باخفقان سیاسی، اجتماعی کارکرد دارد
جلسه تحلیل و بررسی رمان چشمهایش اثر مرحوم بزرگ علوی در کانون ادبی واژه برگزار شد.
به گزارش ایلنا، در این جلسه داوود ملکی مدرس این کانون این رمان را یک داستان در داستان یا داستان تو در تو خواند که راوی اول آقای ناظم یک مرد بوده اما در قسمت دوم که فرنگیس روایتگر داستان میشود تبحر نویسنده در شناخت راوی غیر هم جنس به رخ مخاطب کشیده میشود که این خود جزیی از سختی کار این رمان به حساب میآید.
وی شخصیت پردازی این رمان را یک دیگر از نقاط قوت آن خوانده و بیان کرد: این نگاه عمیق به شناخت شخصیتی که یک نویسنده میخواهد خلق کند از نکاتی موثر در ایجاد ارتباط همگرایی بین مخاطب و شخصیتهای داستان است که بزرگ علوی در خصوص شخصیتهای اصلی داستان یعنی فرنگیس و استاد ماکان بسیار موفق و توانمند ظاهر شده تا حدی که این ویژگی حتی توانسته تعلیق ضعیف رمان را که در همان 50 ،60 صفحه داستان و با پیدا شدن فرنگیس کمتر هم میشود به نوعی جبران کرده به طوری که اغلب مخاطبین از این موضوع با دید اغماض بگذرند.
ملکی استاد ماکان را شخصیت پرداخته شده از نگاه آرمان گرایانه بزرگ علوی خواند و گفت: علوی با استفاده از تکنیک آشناییزدایی به طور غیر مستقیم این شخصیت را مبدل به قهرمانی دوست داشتنی و در عین حال باوقار و درست اندیش کرده است. شخصیتی که با یک دیدگاه اکسپرسیونیستی تابلویی را از چشمان معشوقی میکشد که میداند اگر او دوست استاد بماند در امانتر است تا این معشوق ماکان باشد. در نقطه مقابل با دختری روبرو هستیم که با وجود آزادیهایی که خود آنها را مایه فخر و مباهات میدانست اسیر ویژگیهای شخصیتی ماکان نقاش شده و این از خود بیگانگی یا الیناسیون تا حدی در وی اثر میگذارد که تن برقراری ارتباط با آرام، یک نظامی موثر در دستگاه پهلوی اول، میدهد و با کشته شدن استاد، او نیز هویت ثانویه خود را نیز از دست میدهد.
ملکی در این جلسه در تبیین معنای الینه شدن فردی با اشاره به نظریات ملوین سمین(M. Seemon) گفت: بر اساس نظریه سمین چنانکه از این تقسیم بندی برمیآید «از خود بیگانگی» یکی از اشکال پیدائی «بی خود شدن» یا الیناسیون است نه تمام آن. وی این از خود بیگانگی را در پنج شکل، بیهنجاری و یا ناهنجاری با بیروائی، بیتوانی یا ناتوانی، بی قدرت، بیهودگی یا پوچی یا بیهدفی (احساس بیفعالیتی یا احساس بیمحتوایی)، احساس بیگانگی از جامعه یا احساس انزوای اجتماعی ، احساس بیگانگی از خود یا احساس تنفر از خویشتن تعریف میکند که ما با نگاه به گفتگوهای فرنگیس برخی از این اشکال را در رفتار و ویژگیهای شخصیتی او میبینیم که خود به آنها اعتراف میکند.
این داستان نویس در پایان رمان چشمهایش را به نوعی بهترین اثر بزرگ علوی خواند که حتی در این زمان هم با موتیفی عاشقانه توانسته بعد سیاسی زمان خلق اثر را نیز به خوبی به مخاطب نشان داده و به تصویر بکشد.
او همچنین تاکید کرد: این شیوه داستاننویسی در هر دورهای که خفقان سیاسی، اجتماعی بر جامعهای سایه بیاندازد کارکرد پیدا کرده و میتواند احساسی به مخاطب القاء کند که حس همدردی و همگرایی را تقویت کند.
سیّدمجتبیٰ آقابُزرگِ علوی معروف به بزرگ علوی نویسندهٔ واقعگرا، با بینش سیاسی چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت.او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.