به بهانه روزخبرنگار؛
انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران، یک کارنامه جمعی پرافتخار
یکی از ویژگیهای انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران این بود که تقریبا تمام مراجع رسمی از آن به عنوان یک تجربه موفق یاد میکنند و فقدان آن را خلائی جبرانناپذیر میدانند.
انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران یک اندیشه، یک منش، یک تجربه و یک زیسته موفق و یک کارنامه جمعی پرافتخار است و از همه مهمتر ذکر خدمات انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران جلوهای از امید عالمانه به آینده صنفمان هم محسوب میشود. تصور من این است که تجربه سالهای ۱۳۷۶تا ۱۳۸۸و از سال ۱۳۸۸ تا امروز یعنی تجربهای که در آن اندیشه صنفی آرام آرام کنارگذاشته شد، این امکان را برای ما فراهم کرده است که این دو تجربه یعنی تجربه ۱۰سال اول بعد از شکلگیری انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران را با همه محدودیتها و فرصتها و تجربه بستن فلهای نشریات، که شکسته و بسته و افتان و خیزان این سیاستها تا به امروز هم گریبان صنف مطبوعات و روزنامهنگاران را رها نکرد، مقایسه کنیم.
وقتی ما این دو تجربه عینیت یافته را مقایسه میکنیم، با ابعاد بیشماری مواجه میشویم که به گمان من نیازمند واکاوی و رمزگشایی است و برداشت شخصی خودم براساس تجربههای عملی حکایت از آن دارد که از هر بعدی که ما به این دو تجربه نگاه میکنیم، و واقعا آنچه رخ داده را مبنا و فصلالخطاب قرار بدهیم. بیشک در این مقایسه میتوانیم بفهمیم که در کجاها چه خطاهایی کردهایم و از طریق بازگشت به مسیر اصلی دوباره شاهد این میتوانیم باشیم که صنفمان رو به ارتقا و اعتلا میگذارد و به تبع آن کیفیت فعالیت حرفهای و زندگی روزنامهنگارانمان هم بهبود پیدا میکند.
این یک مسئله سرنوشتساز است و شاید جدیترین انتظاری که از واکاوی این دو دوره در اندازههای صنف روزنامهنگاران میتواند برای ما راهگشا باشد همین است که شفاف به قضیه بپردازیم.
به دلیل دیدگاههای متفاوت و متعارضی که امروزه در زمینه شیوه اداره صنف پیدا شده، میتوانیم این افق را به روی صنفمان و کسانیکه برای صنف روزنامهنگاران و مطالبات بر زمین مانده آنها تصمیمگیری میکنند و نسخه میپیچند، باز کنیم. شاید بزرگترین خدمت انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران در دوره اول این بود که نظام تصمیمگیری کشور را تحت تاثیر قرار میداد و آنان را متقاعد میساخت که در توجه به مطبوعات باید جهتگیریها و سیاستها طوری باشد که بین ملاحظات توسعه ملی با ملاحظات صنفی هم راستایی ایجاد کند.
من بعدها در بررسیهای خود دیدم که هیچ تجربهٔ موفق صنفی در کشور وجود ندارد که مسیری غیر از این را طی کرده باشد و انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران با کوششهای بسیار عمیق فکری و تجربههای منحصر به فرد اعضای خود این مسیر را به درستی انتخاب کرده بود و برای امروز باید ببینیم چگونه میتوانیم از آن رمز گشایی کنیم، به گونهای که همفکری و همراهی و همکاری غالب اعضای صنف را جایگزین غوغاسالاری، تخریب شخصیت یکدیگر و برخوردهای غیراخلاقی کنیم و هم اینکه بتوانیم بهترین روش اداره صنفمان را برای امروز و فردایمان داشته باشیم.
یکی از ویژگیهای انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران این بود که تقریبا تمام مراجع رسمی از آن به عنوان یک تجربه موفق یاد میکنند و فقدان آن را خلائی جبرانناپذیر میدانند.
تلقی و آموزهای که من به عنوان یک عضو درباره انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران میتوانم به بهانه روز «خبرنگار» ارائه وآن را دنبال کنم، اعضا سالاری و عضو محوری در زمینه جهتگیریهای راهبردی و قاعدهگذاریهای منصفانه در برخورداری از امکانات و فضای صنفی بود.
من امیدوارم همه آنهایی که دلسوز صنف هستند این ویژگی انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران را بسط دهند.
اضافه کنم علی رغم شرایط سختی که در دهه اول وجود داشته رمز اصلی هم راستایی ملاحظات صنفی با ملاحظات نظام اجرایی کشوراین بوده که اعضا وهیات مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران، نسبت سختافزارها و تسهیلات را اولویتبندی کرده بودند. به عبارت روشن ترسهم اعضای انجمن، یعنی همه اموری که به ارتقا ظرفیتهای سرمایه انسانی مربوط میشد، توسط انجمن دراولویت بود. نه نگرشهای فردی.
بدون تردید وقتی امنیت شغلی اعضای صنف تصمیم محور تعریف میشود، اثر عملی آن را میتوان دید که سهم اعضای انجمن از برخورداریهای صنفی بیشتر خواهد شد و این اتفاق رضایتمندی صنفی را افزایش میدهد.
امیدوارم آنهایی که صاحب صلاحیت هستند از این پدیده رمزگشایی کنند. انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران توجه عینی و عملی خود را به دفاع از عزت نفس، امنیت شغلی، آموزش، رفاه، مسکن و مشارکت اعضای صنف در سرنوشت صنفی خودشان معطوف کرد بود. همچنین در ۱۰ سال اول من فکر میکنم این یک تجربه به یاد ماندنی در اداره صنف بود. اگر بخواهیم این تجربه را بیشتر رمزگشایی کنیم، فرمولبندی این طرز تلقی را باید بر امنیت شغلی، توسعه مطبوعات با رویهها و اصول و مبانی درست، با تاکید بر عنصر شفافیت، مشارکت و عدالت صنفی وارد دانست.
بالاترین سطح شفافسازی در تخصیص منابع به اهالی مطبوعات در ۸ ساله اول شکلگیری انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران و در دوره ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی اتفاق افتاده است. یعنی دورهای که برای پنهان کاری زمینهای وجود نداشت. نحوه تخصیص اعتبار فقط در آن دوره شفاف شده و شفافیتش هم این بوده که به تقاضای انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران تصمیمگیری در حوزه مطبوعات به روزنامهنگاران محول شده بود. این اتفاق در هیچ دورهای بعد از ایشان وجود نداشت است. حتی در این دوره.
اما چرا اشکال باقیست؟ تمام ناهنجاریهای بحران ساز و تهدیدآمیز کنونی به برخورد سهلانگارانه، منفعتطلبانه یا دفاع بد از مطالبات صنفی مربوط میشود. در ده ساله اول مطالبات صنفی بر محور عزت نفس و مشارکت اعضاء و فعالیتهای مولد تعریف شده بود. درحالی که الان در رقابتهای صنفی میبینیم که مسابقه بر محور باندبازی، حرکت در سایه چهرهها و برداشت از نکاشتهها به بهای فروریختن عزت نفس اعضای صنف است. این تغییر نگرش بنیادی را براساس اطلاعات دقیقی که در دست دارم و پیوسته درحال لمس آن هستم عرض میکنم. دادههای موجود میگوید: درصد کل اعضای فعال و مایل به مشارکت در سرنوشت صنفی شاید به ده درصدکل شاغلین صنف در تهران هم نرسد؟!! درحالی که پایینترین سطح این رقم در دوره آخر انتخابات هیات مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران بیش از ۵۰ درصد بوده است.
اکنون پرسش این است که چرا وضعیت صنف نسبت به ده سال پیش اینقدر متفاوت است. به نظر من درنهایت اختصار پاسخ این است که وضعیت موجود به خاطر عدم رضایتمندی اعضای صنف از یکدیگر متفاوت است. اگر بپذیریم که عنصر زیربنایی در شکلگیری نهاد صنف حضور و رضایتمندی اعصای صنف است، بنابراین نکته حیاتی که خیلی درموردش گرفتاری داریم، همین «عدم رضایتمندی» است که اعضای صنف را پراکنده و نسبت به امور صنفی بیتفاوت و بعضا در مواجهه با مسائل صنفی پرخاشگر کرده است. یعنی اینکه تا اول یاد نگیریم که بتوانیم با هم صحبت کنیم، تعامل کنیم، وقوف روششناختی به مسائل صنفی داشته باشیم، نمیتوانیم بستر نهادی برای یکپارچه کردن اعضای پراکنده صنف را پدیدارکنیم. نمیتوانیم امیدوار باشیم و چشماندازهای روشنتری برای آینده اعضای صنف فراهم کنیم. نمیتوانیم به داشتن خانهای برای پیگیری مطالبات صنفیمان دل خوش باشیم. مگر منطقهای رفتاری اداره افتخارآمیز صنف که در شرایط فعلی تکلیفش روشن است را دنبال کنیم. بنابراین بازگشت به همان مبانی آغاز راه -راه نجات ماست. کاش جایی که منافع صنف اقتضا میکرد هیچ چیز دیگری برای ما مهم نبود و به بیان دیگر هیچ منفعت دیگری جز منفعت و مصلحت صنف در فکرمان جایی نداشت.
یادداشت: محمدرضا مقیسه