محسن شاهمحمدی در گفتوگو با ایلنا:
تلویزیون شکست خود را دربرابر شبکههای ماهوارهای پذیرفته/مجلس هم فشار خود را برداشته است
محسن شاهمحمدی میگوید: تلویزیون شکست خود را در مقابل شبکههای ماهوارهای پذیرفته است چون دیگر تلاشی برای رقابت با آنها نمیکند، حتی در بین مسئولان رده بالای کشور هم دیگر درباره آن صحبت نمیشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محسن شاهمحمدی ازجمله کارگردانهایی است که همکاریهای زیادی را با تلویزیون داشته است. او شیوه سریالسازی زمان حاضر را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است: در حال حاضر به نظر میرسد تلویزیون شکست خود را در مقابل شبکههای ماهوارهای پذیرفته است چون دیگر تلاشی برای رقابت با آنها نمیکند، حتی در بین مسئولان رده بالای کشور هم دیگر درباره آن صحبت نمیشود.
روند محتوایی سریالهای تلویزیونی، برنامههای ترکیبی و ... را چگونه میبینید؟
محتوا داشتن یک اثر هنری بحث پیچیده و در عین حال سادهای است، در هر گوشه از دنیا وقتی برنامهای تولید میشود دستاندرکاران آن میخواهند پیامی را مطابق با ارزشها و فرهنگ خود انتقال دهند، ولی گاهی کل اثر مغلوب پیام خود میشود و بیننده را خسته و درنهایت از خود دور میکند گاهی هم برعکس. هر سریال یا برنامه تلویزیونی در ابتدا باید بتواند بیننده را جذب و سپس بطور غیرمستقیم و با خلاقیت هنری پیام خود را انتقال دهد و از همه مهمتر گردانندگان و سیاستگذاران آن رسانه به این مطلب باید واقف باشند که قرار نیست هر برنامه تلویزیونی به تنهایی بار بزرگی از اطلاعات و مفاهیم را بردوش کشد بلکه این پیامها باید بین برنامههای مختلف تقسیم شود، مسئولان هم باید با خونسردی در طول سالها ثمربخشی پیامهای فرهنگی خود را ببینند و اگر قرار باشد در هر برنامهای که تولید میکنند تمام نیازهای فرهنگی جامعه را به زور در یک برنامه تولیدی جا دهند نتیجه آن میشود که بیننده از حجم گسترده اینهمه پیام اخلاقی به ستوه آمده و ناخودآگاه واکنش منفی نشان میدهد.
ریزش زیاد مخاطب تلویزیون ناشی از چیست؟
دلایل زیادی دارد، همه تقصیرها را نمیشود به گردن یک نفر به تنهایی انداخت. از سیاستهای سازمان صداوسیما گرفته تا مدیران و شوراها و برنامهسازان و بازیگران و حتی جزئیترین عوامل در این ریزش شریک و سهیم هستند. ولی مهمترین مطلبی که در این میان وجود دارد این است که همه و بخصوص مدیران فراموش کردهاند تلویزیون و سینما در وهله اول برای مردم یک وسیله سرگرمی برای پرکردن بخشی از اوغات فراغت است و اتفاقا با استفاده از همین موضوع میتوان با زیرکی پیام خود را به بیننده انتقال داد. البته با ترفندهای هنری نه با موعظههای طولانی، با بکارگیری بهترینها نه دمدستیترینها.
ما همه قبول داریم که تلویزیون دولتی است و نیازی به جذب مخاطب برای تامین مخارج خود ندارد ولی این دلیل نمیشود که فاکتور جذابیت را از قلم اندازیم و صرفا به تعداد محدودی بیننده دل خوش کنیم. تلویزیون به واسطه فراگیر بودنش بخش مهمی از بار تربیتی جامعه را در همه زمینهها بر دوش دارد و اگر نتواند آن را به درستی انجام دهد قطعا با نسلها و اندیشههای سردرگمی روبرو خواهیم شد که نمیتوانند در کوران زندگی راه خود را به درستی انتخاب کنند.
با گسترش شبکههای اجتماعی و ماهواره، تلویزیون به عنوان رسانهای که سالها مهمترین منبع اطلاعاتی مردم بوده؛ چگونه میتواند جایگاه خود را به شبکهها ماهوارهای تحمیل کند؟
در حال حاضر به نظر میرسد که تلویزیون شکست خود را در مقابل این شبکهها پذیرفته است چون دیگر تلاشی برای رقابت با آنها نمیکند. حتی در بین مسئولان رده بالای کشور هم دیگر در مورد آن صحبت نمیشود. قبلا مجلس و دیگر نهادها به تلویزیون برای مقابله با شبکههای خارجی فشار میآورند ولی در حال حاضر هیچکدام از این اتفاقها نمیافتد. ظاهرا همه پذیرفتهاند که بهتر است هر کس به دنبال سلیقه خود برود و به نوعی خودش را سرگرم کند. گویی در تلویزیون مخاطب انبوه فراموش شده و دیگر در دستورکار قرار ندارد در غیر اینصورت حتما تلاشی برای آن میشد.
و راهکار پیشنهادی چیست؟
باید دوباره برگشت به همان روند سالهای قبل، زمانی که مدیران و گروهها برای تصمیمگیری قدرت و جسارت بیشتری داشتند. باید شوراهای دست و پاگیر را کم یا محدود کرد و افرادی را با اطلاعات هنری بالاتر وارد مجموعه آنها کرد که به جز خط قرمزها در بقیه موارد به گسترش تنوع آثارهنری و اندیشههای جذاب و حرفهای کمک کنند نه اینکه مانعی بر سر راه تولید آثاری با سلایق مختلف بشوند. باید پذیرفت که هر کارگردانی سبک و سیاق و زیباییشناسی خود را دارد و قرار نیست همه مثل هم فکر کنند، همین تفاوتهاست که باعث طراوت برنامههای تلویزیونی میشود و در نهایت باید پذیرفت که هر کار جذاب و پرمخاطبی به دلیل آنکه همه آن را میبینند مورد نقد بیشتری قرار میگیرد و در بین مسئولان و مردم و روزنامهها بحث ایجاد میکند. نباید از این گفتگوها ترسید در غیر اینصورت همانی میشود که در حال حاضر شاهد آن هستیم، نه مخاطبی وجود دارد و نه بحث و جدلی و از همه مهمتر باید به سراغ افراد حرفهای رفت، آنها که امتحانشان را در جذب مخاطب پس دادهاند، آنها که مدتهاست به تلویزیون نمیآیند. قبلا کارگردانها و تهیهکنندگان با مدیران در ارتباط بودند و صرفا به شوراها پاس داده نمیشدند، مدیران در تمام مراحل کار پشتیبان تیم تولید و تهیه بودند، خودشان دعوت میکردند، خودشان پیشنهاد کار میدادند، فیلمنامهها را مطالعه میکردند و درنهایت میدانستند چگونه و با چه زبانی باید به سلیقه سازنده اثر احترام بگذارند و در عین حال میدانستند چگونه خواستههای خود و سازمان را دراثری که تولید میشود جای دهند. باور کنید اجرای اینها هیچکدام سخت نیست چون قبلا اینگونه بوده و نتیجه هم داده است. مردم هم با تلویزیون بیگانه نیستند و حساسیتها و ظرفیتها و محدودیتهای آن را میشناسند، اگر فقط کمی به سلیقه بصری و فکری مردم احترام گذاشته شود قطعا تولیدات سیما اولین انتخاب مردم خواهد بود.