صادقی: کافکا در نظامهای چپ و راست افراطی جایگاهی ندارد/مشایخی: تئوری موسیقی در ایران پیشپا افتاده ست
مراسم رونمایی از آلبوم مسخ به آهنگسازی وحید زردی ظهر امروز چهارشنبه چهارم اسفندماه در موزه هنرهای معاصر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نادر مشایخی آهنگساز درباره آلبوم "مسخ" اظهار کرد: کافکا می گوید؛ "اثر هنری باید مانند تبری به دریای یخ زده ذهن مخاطب اثر کند" و معتقدم این مهمترین و اساسی ترین کاری است که هنرمند باید انجام دهد.
او با بیان اینکه با منشور کوروش دیگر اثر وحید زردی آشناست گفت: به نظر من در اثر مسخ یک اتفاق دیگری در حال شکل گیری است. منشور کوروش با ذهنیت ایرانی ساخته شده است اما این اثر با ذهنیت غیرایرانی ولی نگاه ایرانی ساخته شده است.
این آهنگساز با اشاره به سخنی از فوکو ادامه می دهد: آقای زردی در این اثر چندین دیدگاه دارد و به نظر من فاجعه اولین نگاه او به این اثر است. دریافت ما ایرانیان از مسخ شباهتی با برداشت آلمانی زبان ها ندارد در حقیقت در آنچه کافکا نوشته طنز گزنده ای دائما در حال تکرار است یعنی آدمی که مسخ شده مسخ شدگی برایش اهمیتی ندارد و لحظهای به فاجعه فکر نمیکند و آن را جدی نمیگیرد.
ما آدمهای متغیری هستیم
مشایخی ادامه داد: ما در ایران کافکا را دراماتیک میبینیم و این مطلب برای ما اهمیت داشت. آقای زردی هم یکی از نگاههایش به اثر کافکا درام است. ما در روابط اجتماعی و نوع رفتارمان در ایران با جریان مسخ همسو است یعنی ما با تبدیل در جامعه ایران مواجه هستیم چراکه در زندگی شخصیمان آن چیزی نیستیم که در زندگی اجتماعیمان نیستیم البته این اتفاق در اروپا نیز کم و بیش میافتد اما در ایران به شدت و عمیق این اتفاق وجود دارد.
او این تغییر و تبدیل رفتار اجتماعی و فردی را در ایران یک سنت دانست و گفت: معتقدم این نوع تبدیل شدن که در آثار کافکا وجود دارد در جامعه ما نیز در حال شکلگیری است و ما در جامعه ماهیتمان تغییر میکند و قدرت روابط اجتماعی در جامعه آنقدر بر شخص فشار میآورد که ماهیتش تغییر میکند و این در اثر آقای زردی دیده میشود.
این آهنگساز بیان کرد: مردم در جامعه ایرانی تمام سعی خود را میکنیم که علّی (علت) فکر کنین اما نهایتا خیلی آدمهای علّی نیستیم و نهایتا درصد کمی از تفکر ما علّی است. ما آیندهنگری نداریم اگرچه درباره آن صحبت میکنیم اما این اتفاق نمیافتد و ما به دنبال علت و معلول نیستیم و اصلا این موضوع برای ما جالب نیست و در مقابل ما اکثرا از نظر فرمال آدمهایی هستیم که نقشه و اجرایمان همزمان است و این جزئی از فرهنگ ما و مکانیزم تفکری ما است.
مشایخی ادامه داد: نقشه در آهنگسازی در ابتدا نتنویسی است و بعد تبدیل به موسیقی میشود در حالی که ما در موسیقی ایرانی هم شاهد این هستیم که موسیقی در ابتدا نواخته میشود و بعد تبدیل به نت میشود بداههپردازی یعنی آهنگسازی لایف اما ما آن را نمینویسیم چراکه آنقدر پیچیده و دشوار است نیاز به نوشتن نیست. همین اتفاق در اثر اقای زرین با ارکستر میافتد با ارگانیزمی که باید بخاطر همزمانی اجرا باید از قبل تهیه شده باشد و نقشهریزی صحیحی داشته باشد البته نقشه و اجرا همزمان با هم صورت میگیرد یا اینکه نقشه بعد از اجرا آماده میشود.
موسیقی در ایران براساس تئوریهای 60 سال پیش تدریس میشود
او با بیان اینکه این اثر محصول متدهای تدریس شده در دانشگاهها نیست افزود: متدهایی که در ایران تدریس میشود پیشپا افتاده است در واقع متدهایی که در خارج از کشور تدریس میشود تاریخ مصرف دارد اما در ایران تئوریهایی که در موسیقی تدریس میشود هیچ کدام به روز نیست و برای زمان ما نیست ما امروز نمیتوانیم موسیقی را با تئوری که در سال 60 درست شده بسازیم و این اشتباه است که متاسفانه همچنان در دانشگاههای ما تکرار میشود و متاسفانه یک مدرسه در ایران نیست که تئوری درست را به هنرجویان بدهد و هر آنچه که آموزش داده میشود بلااستفاده است و دانشجویان زندگیشان را تلف میکنند.
این آهنگساز ادامه داد: خوشبختانه در این اثر آقای زردی بدون استفاده از تئوریهایی که قابل استفاده نیستند کار خود را شروع کرده و او با موسیقی کار میکند با گوش و سلیقهاش کار میشود و به تئوری کاری ندارد وقتی ما با سلیقهمان کار میکنیم زودتر به هدف میرسیم.
ما ایرانیها آموختهایم از غم زیبایی بسازیم
مشایخی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره دیگر لایههای این اثر گفت: این آلبوم دید ایرانی نسبت به اثر «مسخ» دارد. کافکا با طنز و خنده آثارش را خوانش میکرده و ناامیدی در آثار کافکا تغییر شکل داده است در حالی که در ایران این موضوع برعکس است آقای زردی نا امیدی را در این اثر هدف گرفته است و به نظر من این یک دید ایرانی است چراکه ما ایرانیها آموختهایم که حتی اگر بهترین کار را انجام دهیم چون امکان مقابله با چیزهایی که ما را مغموم میکند نداریم بنابراین سعی میکنیم از غم یک زیبایی بسازیم و این را در اشعار فروغ نیز میبینیم. ما از غم لذت درست میکنیم و این جنبه فقط برای ایرانیان است و ما این اتفاق را در ترجمه مسخ توسط صادق هدایت نیز میبینیم.
او درباره آلبوم مسخ گفت: این آلبوم با پوچی هیچ کاری ندارد و برعکس دائما این فاجعه را ذکر میکند و از غم زیبایی ایجاد میکند و به نظرم من این مهمترین موضوعی است که در این آلبوم به گوش میرسد.
میخواستم به صلح برسم
در ادامه مراسم وحید زردی درباره آلبوم «مسخ» با بیان اینکه باور دارد یک اثر هنری پس از زایش اثر خود را میگذارد و هنرمند دیگر هیچ تاثیری روی آن ندارد، گفت: دغدغه من در حقیقت از خود بیگانگی و استیصالی است که در همه انسانها به طور غریبی شکل گرفته است.
او ادامه داد: اساس، حقیقت و بنیان آلبوم مسخ براساس صلح شکل گرفته است وقتی به صلح فکر میکردم تصورم این بود که باید درباره تبعات جنگ و مسائل ضد جنگ بسازیم اما وقتی در درون خود این موضوع را جستجو کردم دیدم صلح چیزی فراتر از این است و آن یک عنصر دورنی و شخصیتی است از همینرو وقتی فکر میکردم بخواهم اثری درباره صلح برای دنیا داشته باشم باید بدون تردید اولین گزینهای که باید در آن نفوذ کنم خودم هستم. هرکسی وقتی این آلبوم را گوش میکند درباره خودش فکر میکند.
آهنگساز آلبوم منشور کوروش افزود: اگر من در درون خودم به صلح برسم بدون تردید با همه به صلح میرسم و این تفکر باعث شد مانند یک میکروسکوپ به درون خودم نفوذ کنم و تمام قطعاتی که در این آلبوم است یک بافت درونی دارد و یک برونریزی اکسپرسیو دارد که بیانگر لایهها و ابعادی است که در وجود همه ما است مانند احساس، فکر و ... اگر ترسیم درست این عناصر در کنار هم قرار نگیرد به یقین ما در درون خود به صلح نمیرسیم پس چگونه میشود با دیگران به صلح رسید و این مهمترین موضوعی بود که در این آلبوم به آن توجه داشتم.
زردی خاطر نشان کرد: این آلبوم از دو بخش صورت گرفته که بخش اول به تشریح بازگویی یک تراژدی میپردازد و بخش دوم آلبوم مسیری است برای ترمیم بافت درون و موقعیت درون انسان. من از گفتن حرفهای زیبا دست بر میدارم و این نگاه منتقدانه را پذیرفتم که اگرچه تلخی را بازگو میکنم اما در واقع با بیان این تلخی میگویم که درونم به انسجام و انضباط فکر و احساس نرسیده و اگر من بتوانم درباره خودم این را بگویم به یقین به دیگران این پیام را دادم که درون تو هم این انسجام شکل نگرفته است.
او ادامه داد: این واقعیتی است که همه ما انسانها بر روی یک خط ایستادهایم و به هر سمتی از این خط برویم به گونهای مسخ میشویم و این نکتهای است که در بطن همه ما، همهمان به تنهاییهایمان فکر میکنیم. ما در روابط اجتماعیمان درکجا مسخ شدیم. کافکا در تمام دیالوگهایش روابط مسخشدگی را توضیح میدهد.
این آهنگساز معتقد است کلمه نقطه انتقال مفهوم است یعنی اگر کلمه نباشد انتقال مفهوم صورت نمیگیرد یا اگر صورت بگیرد در کاستی صورت میگیرد اما خود کلمه میتواند مانعی باشد برای مفهوم اصلی.
او ادامه داد: به عقیده من موزیک میتواند فراتر از کلمه بعضی از مفاهیم را در ابعاد و لایههایی که یک رمان نمیتواند بیان کند، آشکار کند. تاکید من در این آلبوم نیز بر همین است و لحظاتی را که کافکا نمیتوانست بعضی از مفاهیم را با کلمات نشان دهد من بوسیله صوت نشان دهم..
روابط ما در دنیای امروز تصنعی و گسسته است
زردی با اشاره به داستان کافکا گفت: در سال 1915 که این رمان منتشر شد جهان هنوز به این ظرف نرسیده بود و این رمان مانند یک پیشگویی بود اما امروز همه ما آن چیزی را تجربه میکنیم که کافکا در سال 1915 بیان کرده است دنیای مدرن نه صرفا تبعات و نتایج تکنولوژی بلکه ذات دنیای مدرن با ما این کار را کرده است و خیلی از روابط ما گسسته و تصنعی است. در دنیای امروز متاسفانه رابطه در عمق نزول پیدا کرده و به سطح ارتباط رسیده است و پیام این آلبوم نیز دقیقا همین است و فکر میکنم عناصری مانند صلح، اتحاد، وحدت و سلامتی از یک مسیر درونی و انضباط درونی شروع میشود.
قطبالدین صادقی در بخش پایانی این رونمایی با بیان اینکه موسیقیدان نیست و تنها طرفدار موسیقی است اما درباره کافکا که الهامبخش این اثر گفت: کافکا یکی از نادرترین آدمهای قرن بیستم است و مشابه او بسیار کم است. ما مولف، نویسنده، نقاش و ... که جهان را از فیلتر ذهنی خود ببیند پیشتر داشتهایم.
او با اشاره به کتاب «گفتگو با کافکا» ادامه داد: با توجه به این کتاب متوجه میشویم که کافکا از مسائل اجتماعی بدور نیست و تحلیلهای درست و حیرتانگیزی دارد اما او اسیر مسائل شخصی است که از دو اقلیت برآمده است. اقلیت یهود و آلمانی که در پراگ زندگی میکند (او به زبان آلمانی مینوشت) او در یک خانواده خرده برژوا که اسیر ناامنی است زندگی میکرد و همه این مسائل باعث میشود کافکا یک نوع ذهنیتگرایی یا اکسپرسیونیسم را بیافریند که تا پیش از او هیچکس با این معنی این کار را نکرده است.
کافکا معتقد است؛ جمع دشمن فرد است
این استاد دانشگاه ادامه داد: کافکا یک نحوه فکری را بوجود آورده که همچنان کارساز است و هیچکس مانند کافکا از فردانیت دفاع نکرد. او تنها کسی است که فردانیت را در معرض تهدید دید. او اولین درسی را که برای دنیا باقی گذاشت این است که جمع دشمن فرد است فرقی نمیکند این جمع خانواده، حزب، اعتقادات مذهبی، دانشگاه و ... باشد. او بیتوهمترین فردی است که در زندگیام تاکنون دیدهام.
او ادامه داد: کافکا در رمان «آمریکا» هولناکترین تصاویر را نشان میدهد و انسان را دچار کابوس میکند و چنان تصویر هولناکی میدهد که از خواننده از تعقیب ماجرا وحشت میکند. این دشمنی فرد گاه به شکل سیستم در آثار او دیده میشود به طور مثال در رمان «قصر» فردی میخواهد بدون یک قصر نفوذ کند و هربار که وارد میشود او را بیرون میکنند و سیستم اجازه وجود نمیدهد. قصر تماد یک سیستم بسته است یک سیستم بسته جمعی ترسناک که فرد را نمیپذیرد.
صادقی با بیان اینکه مصداق سخن کافکا را در کشورهای ابتدای قرن بیستم دیده میشود، تصریح کرد: او جامعه بسته و ضد دموکراتیک را به خوبی توصیف میکند. در جامعه دموکراتیک که متعادل باز همه بیگناه هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود اما در جامعه غیردموکراتیک و توتالیتر همه گناهکاران مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. کافکا در رمان «محاکمه»اش این موضوع را به خوبی نشان میدهد. او در این اثر به دفاع از فردانیت در مقابل سیستمهای کور میپردازد.
او با تاکید براینکه کافکا در مقابل جمع میایستد، افزود: یکی از نمادهای بزرگ فردانیت نامهای است که برای پدرش مینویسد و من برمبنای آن یک نمایشنامه نوشتم اما موفق نشدم تاکنون اجرا کنم. کافکا در زندگی شخصیاش چهار خواهر داشت و از میان آنان خواهری را که طغیانگر بود از همه بیشتر دوست داشت و با چهار خانم آشنا شد که هیچ رابطهای با آنها نداشت و از اینکه وارد رابطهای شود که به او چیزی را دیکته کند بسیار وحشت داشت.
کافکا علیه نظامهای خودکامه هشدار میدهد
این نمایشنامه نویس ادامه داد: من یک رمانخوان حرفهای هستم و کمتر نویسندهای را دیدم که مانند کافکا بتواند بیان، تحلیل و تصورش را به خواننده تحمیل کند. به نظر من هنرمندان بزرگ کسانی هستند که با طرح مسائلی غیر از آن چیزی که انسان پیشاپیش قبول دارد مخاطب را با خود همفکر کند و علیه خود بشوراند و کافکا یکی از این هنرمندان است.
او با بیان اینکه کمتر کسی را میشناسد که از همه تشکلات گروهی بیزار باشد، گفت: کافکا یک بدون توهم است و به هیچ تشکلی اعتماد ندارد و از این نظر او از نوابغی است که بسیار خوب توانسته مفاهیم جهانشمول تهدید فردانیت را نشان دهد. در زمانی که کافکا زندگی میکرد سرآغاز حکومتهایی مانند مارکسیست یا فاشیست بود و کافکا به تنهایی در مقابل همه آنها ایستاد از همینرو هم در نظامهای راست افراطی و هم در نظامهای چپ افراطی آثار او را از بین بردند چراکه در همه این نظامها حق با جمع است نه فرد.
صادقی ادامه داد: کافکا به مردم درباره تهدید نظامهای خودکامه توتالیتهای است که هیچکاری جز محو ارزشها و فردانیت ندارند هشدار میدهد و از این نظر او یکی از بهترین نویسندگان و متفکران تاریخ بشر است.