تکمیل همایون: من مصدقی بودم/ با احسان نراقی بیرحمیهای زیادی شد/ مدام با پرسش و بازجویی و بعضا زندان مواجه شدهام
در ایران مدرنیته اتفاق نیفتاده نه در قاجاریه، نه در دوره رضا شاه و نه اینکه الان به مدرنیته رسیدهایم. ما تنها تغییرات و دگرگونیهایی ناشی از تقلید را پشت سر گذاشتهایم نه اینکه این تغییرات از دورن جامعه جوشیده باشند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مراسم بزرگداشت ناصر تکمیل همایون عصر دیروز (دوشنبه ۱۳ دیماه) همزمان با زادروز هشتاد سالگی او با حضور سیدمحمد بهشتی، احمد مسجدجامعی، رضا داوری اردکانی، محمدامین قانعیراد، باقر ساروخانی و جمع دیگری از فعالان عرصه تاریخ و جامعهشناسی در تالار ایوان شمس برگزار شد.
تکمیلهمایون نیز در این مراسم به تاثیرگذاری اتفاقات زندگی آدمی در شکلگیری سرنوشت و اقدامات او در آینده اشاره و بیان کرد: اتفاقاتی که در زندگی هر آدمی رخ میدهد در تصمیمگیریهای او برای زندگیاش تاثیرگذار است. ممکن است اگر اصرار مادربزگم برای تحصیل من در مدارس مدرن نبود یا وقتی توسط یک مدیر از مدسه اخراج شدم، مدیر دیگری من را ثبتنام نمیکرد؛ امروز مسیر دیگری را پیموده بودم. همچنین اگر ندیده بودم که روسها در کوچههای قزوین چه بیاحترامیهایی به مردم میکردند هرگز به دنبال سیاست و فعالیتهای اجتماعی نمیرفتم. اگر در گروه دکتر مصدق جای گرفتم و از او حمایت کردم به دلیل همین تجربیات زندگیام بوده است. من مصدقی بودم اما عملا استدالی برای آن نمیتوانستم بیاورم. اما در ته ذهنم میدانستم مصدقیام چون شخصی مثل دکتر غلامحسین صدیقی از او صحبت کرده بود.
تکمیلهمایون افزود: احسان نراقی نیز در زندگی من تاثیرگذار بود. او بود که از من برای کار در حوزه جامعهشناسی دانشگاه دعوت کرد و دیگر در تحقیقات و پژوهشها و حتی پاریس با هم همراه شدیم. البته با نراقی بیرحمیهای زیادی شد اما نهایتا او انسانی پاکدامن و صدیق بود که ریالی از پول مردم را تصرف نکرد و ابدا اهل مادیات و پول نبود. هرکس هرچه میخواهد بگوید اما نراقی ایران را دوست داشت. هرکس از او کمکی میخواست حتی دشمن و مخالفش؛ نراقی دریغ نمیکرد.
این پژوهشگر تاریخ و جامعهشناسی سپس با اشاره به رسالههای دکترا که در فرانسه نوشته؛ تاکید کرد: در ایران مدرنیته اتفاق نیفتاده نه در قاجاریه، نه در دوره رضا شاه و نه اینکه الان به مدرنیته رسیدهایم. ما تنها تغییرات و دگرگونیهایی ناشی از تقلید را پشت سر گذاشتهایم نه اینکه این تغییرات از دورن جامعه جوشیده باشند.
او همچنین به درخواستهایی که از سوی دانشگاههای خارجی برای حضور در سایر کشورها داشت نیز گریزی زد و گفت: من از دانشگاه سوربن هم پیشنهاد یک کرسی دانشگاهی داشتم اما نپذیرفتم و به ایران بازگشتم. من نوگل این باغم، اگر تشنه دهم جان، حاشا که به باغ همسایه گریزم. تقریبا هم بیشتر دوستانم که در خارج کشور ماندهاند همگی دوست دارند که به ایران بازگردند. هرچند خود من بعد از بازگشت به ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب؛ مدام با پرسش و بازجویی و بعضا زندان مواجه شدم اما راضی هستم که در ایران ماندهام.
تکمیلهمایون سخنان خود را با این سروده فریدون مشیری به پایان رساند:
من از اینجا چه میخواهم، نمیدانم؟!
امید روشنائی گرچه در این تیرهگیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل برمیافشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح میخوانم