دولت هرچه کمتر دخالت کند بهتر است/ ناشران آزادی عمل بیشتری میخواهند
ناشران بزرگ و پخشکنندهها جمعی دور خود تشکیل دادهاند که نفوذ به آن مشکل است. با زور میشود وارد این جمع شد ولی خیلی مشکل است.انگار این جمع نباید تغییر کند. انگار این بساط نباید به هم بخورد. چون برای عدهای که درون این جریان میتوانند کار کنند سود دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، انتقادها نسبت به وضعیت نشر به یک موضوع تکراری تبدیل شده و حتی تغییر وزیر کابینهی روحانی هم نتواست بر موج این انتقادات تاثیری بگذارد. اما اکنون رونق اقتصادی سینما ناشران را با این سوال روبهرو کرده است که چرا چنین رونقی در صنعت نشر اتفاق نمیافتد. حامد خادمیان (مدیر نشر سفید سار) که چند سالی است به انتشار تخصصی آثار سینمایی روی آورده؛ در گفتگو با ایلنا به بررسی علتهای عدم موفقیت نشر ایران در مقایسه با سینما پرداخته است.
در این سی سال ناشران بسیاری به صورت تخصصی و غیرتخصصی به چاپ آثار سینمایی روی آوردهاند. سابقهی طولانی آنها و شناخت مخاطبان، کار را برای ناشر جدید سخت میکند. چه لزوم اقتصادی یا فرهنگی برای ورود به این عرصه و رقابت با ناشران قدیمیتر احساس کردید؟
سینما رسانهی محبوبی است و با اینکه آثار زیادی درباره آن منتشر شده و همچنان هم در حال انتشار است، فضا و بازار همچنان برای ورود ناشرانی با ایدهها متفاوت و جدید باز است. سینما به طور قطع هنر بزرگ و فراگیری است. فراگیری هم به معنای اینکه جمعکننده هنرهای دیگر است و هم به معنای اینکه مخاطب زیادی دارد و مخاطبانش طیف گستردهای از عامتری افراد جامعه تا خواص را در بر میگیرد.
این دلایل کنار علاقهی شخصی خودم باعث شد به سمت نشر اختصاصی برای سینما ترغیب شوم. با وجود آنکه درباره سینما آثار بسیاری چاپ شده است اما همچنان جای کار دارد و جای خالی بسیاری موارد در آن احساس میشود. رویکرد ما نیز به حوزهی سینما متفاوت و نو است. این عوامل سبب شد از بزرگان نشر کمک و مشورت بگیریم و به این تصمیم برسیم که اگر میخواهیم کار جدی انجام دهیم در این حوزه شروع کنیم.
موفقیت گیشهها در یکی دو سالهی اخیر باعث شده مشاغل مختلف، تابع موج بازار خود را با سینما مرتبط کنند. آیا رونق اخیر سینمای ایران شما را مشتاق به فعالیت در این حوزه کرده است؟
این اتفاق بعد از تصمیم ما برای چاپ کتابهای سینمایی افتاد. رونق سینما مربوط به دو ساله اخیر است اما کار انتشار فیلمنامهها از 4 سال پیش شروع شد. کار نشر کاری زمان بر و طولانیمدت است. به این شکل نیست که امروز تصمیم به چاپ کتابی بگیرید و شش ماه دیگر آن را وارد بازار کنید. مخصوصا کتابهای ما که ترجمهی آثار بزرگ هستند. البته که این رونق اقتصادی جای خوشحالی است اما این رونق کمکی به ما نمیکند. رونق اقتصادی سینمای ایران تاثیری بر وضعیت اقتصادی نشر نخواهد داشت.
ورود شما به عرصه نشر آنهم زمانی که ناشران قدیمی و با سابقه بعضا به شکست اقتصادی رسیدهاند و مجبور به تغییر شغل شدهاند تصمیمی پرخطر و احتمالا فکر شده است. با چه تحلیلی سمت این حوزه آمدید؟
بیشتر علاقه و احساس مسئولیت در تصمیم من موثر بوده اما نشر ظاهرا هیچ وقت وضع خوبی نداشته است. ما در این حوزه خیلی قدیمی نیستیم و سابقه ده یا دوازده ساله داریم ولی ناشرانی که سی یا چهل سال عمر خود را بر سر این راه گذاشتهاند هیچ وقت از وضعیت نشر در کشورمان راضی نبودهاند. کار نشر همیشه نگرانی و ناراحتی همراه خود دارد. من اعتبار این شغل را زیر سوال نمیبرم و راجع به صنعت و حرفه نشر صحبت میکنم به همان معنایی که همه از حرفه و صنعت استنباط میکنیم. حرفه و صنعت نشر در عمل وجود ندارد.
صنعت یعنی یک پروژه استارت میخورد. تولید اتفاق می افتد. یک صدر و ذیلی دارد. یک حدود و مرز اقتصادی دارد. در نتیجه چرخهای دایر میکند و عدهای از این چرخه نان میخورند. در نشر همه اینها دست و پا شکسته وجود دارد. ناشران تک و توک میتوانند از نظر اقتصادی به جایی برسند و غالبا کارهای دیگه ای انجام میدهند . یعنی سرمایههایی دارند که میتوانند بیاورند و به جریان بندازند و یا سرمایههای خود را در پروژههای دیگر سرمایهگذاری میکنند. این حرف حرف تلخی است اما این اتفاق واقعی است.
سالهاست مسئولان و دستاندرکاران صنعت نشر از پایین بودن سرانه مطالعه گله میکنند. در کشوری که سرانهی مطالعه پایین است صنعت نشر آسیب میبیند. وقتی مردم کتاب نخوانند طبیعی است که کتاب هم فروش نداشته باشد. مگر اینکه عوامل موثر دیگری جز این مورد سراغ دارید.آیا علت ضعفهای صنعت نشر را باید در کتاب نخواندن مردم جستجو کرد یا علل دیگری در این ماجرا دخیل است؟
همهی این آسیبها ناشی از کتاب نخواندن مردم نیست. اگر یک مجموعه از عوامل طولی را در رابطه با عدم شکلگیری صنعت نشر در نظر بگیریم کتاب نخواندن مردم عامل دهم است. پیشاز این عوامل دیگری هست که باعث میشود صنعت نشر ایران پا نگیرد. مهمترین عامل از نظر من نبودن یک شبکهی درست توزیع کتاب است. چند آمار خدمت شما ارائه میکنم تا وضعیت نشر روشنتر شود. ما حدود 13000 نشر فعال در کشور داریم. حالا در هر سطحی که فعالیت میکنند. این در حالی است که تعداد مراکز نشر به درد بخور به 100 عدد نمیرسد. این قابل درک است که مرکز توزیع تعدادش از تولید کمتر باشد اما نه اینهمه اختلاف. نتیجه این میشود که همیشه مراکز پخش و توزیع دست بالا را نسبت به نشرها دارند . همیشه پخشکنندهها انتخاب کنندهاند. همیشه موضع برتر را دارند. هر کتابی را بخواهند میبرند و پرفروش میکنند و هر کتابی را که نخواهند با اهمال و سیاست بازی فروش نمیرود. این عامل گستردهتری نسبت به کتاب نخوانی مردم است. تاکید میکنم پخش بسیار مهم است. و خیلی بعدتر به کتابنخوان بودن مردم و پایین بودن سرانه مطالعه مردم میرسد.
تیراژ کتاب در این مملکت هزار نسخه است. آیا هزار نسخه را نمیشود فروخت؟ دو هزار نسخه را نمیشود فروخت؟ جمعیت شهر تهران هشت میلیون نفر است و اگر یک تناسب ببندیم از هر ده هزار یا بیست هزار نفر یک نفر کتابخوان نیست که کتاب من را بخرد؟ به نظر من هست و در این صورت من یک روزه کتابم را میفروشم. این منهای آمار در یک کشور 80 میلیونی است. واقعا اینقدر هستند کسانیکه اهل کتاب باشند. واقعا ما اینقدر مردم متنفر از کتابی نیستیم. ما اینقدر مردم گریزان از فرهنگی نیستیم. کانال ارتباطی بین ناشر و خواننده کتاب قطع است. کتابی که من منتشر میکنم شما هیچوقت نمیبینید. در هر صورت کتاب باید توزیع شود و در سطح شهر بیاید و شما به عنوان یک مخاطب آن را ببینید. ولی شما به عنوان یک خریدار کتاب در سطح شهر کتاب نمیبینید. پخش کتابها محدود میشود به 200 کتابفروشی در خیابان انقلاب و روبه روی دانشگاه که تعداد زیادی از آنها صرفا کتابهای دانشگاهی ارائه میکنند. . 13000 ناشری که سالی بیست کتاب به طور متوسط منتشر می کنند در پنجاه کتابفروشی کنار هم قرار میگیرند. نتیجه میشود حجم انبوهی از عناوین جدید در دویست کتابفروشی کل کشور. این معضلی است که باعث میشود صنعت نشر دچار مشکل شود.
ناشران بزرگ و پخشکنندهها جمعی دور خود تشکیل دادهاند که نفوذ به آن مشکل است. با زور میشود وارد این جمع شد ولی خیلی مشکل است.انگار این جمع نباید تغییر کند. انگار این بساط نباید به هم بخورد. چون برای عدهای که درون این جریان میتوانند کار کنند سود دارد. به قول معروف این صف نباید به هم بخورد اجازه هم نمیدهند که به هم بخورد. با اینکه همه میدانیم اشکال دارد، کسی به فکر نیست که باید این موضوع را برطرف کرد. همه هم یک تسبیح گرفتهاند دستشان و مدام میگویند سرانه مطالعه پایین است من سی سال است دارم میشنوم مردم به کتاب روی نمیآورند مردم اهل مطالعه کتاب نیستند. انگار نه انگار در این مدت زمان اتفاقات بسیاری در این کشور افتاده است و سطح اندیشگانی این مردم رشد کرده است. سرانه مطالعه پایین است، قبول؛ اما به نظرم مشکلات ما جای دیگر است و اول باید این مشکلات را برطرف کنیم.
یعنی به وجود مافیای نشر در ایران اذعان میکنید؟
این عبارت بزرگتر از آن است که در دهان من بچرخد. اما کلمهی مافیای نشر را بارها شنیدهایم. عبارت مافیای پخش عبارت تازهای نیست. با این حال اعتقاد دارم هیچوقت هیچ دستی پس پردهی هیچ جایی وجود ندارد بلکه یک روح کلی حاکم است. کسی هم نمیخواهد آن را تغییر دهد. من در همین حد میتوانم بگویم.
چرا اتفاقی که در سینما افتاده در نشر تکرار نمیشود؟ چرا پخشکننده به صورت عادلانه توزیع را انجام نمیدهد؟
اتفاقی که در این دو سال گذشته برای سینما افتاد درس بزرگی به همهی ما داد. ما خیلی آدمهای بدبختی نیستیم و خیلی مردم سطح پایین و بدی نداریم. مردم ما خیلی با مردم فرانسه فرقی ندارند. در فرانسه سیستمهایی وجود دارد که همه چیز به درستی انجام میشود و در ایران این اتفاق نمیافتد. با این حال دیگرانی در همین کشور این کار را انجام دادهاند و نتیجه گرفتهاند و مصداق بارز آن سینما است. ما هم میتوانیم یاد بگیریم و انجام دهیم. اتفاق عجیبی نیست که این اتفاق در سینما نمیافتد. کم کاری از ماست. نمیخواهم موضوع را ساده کنم اما واقعا پیچیده هم نیست. تبلیغات سینما را نجات داد. چند شبکه پیدا شدهاند که فیلمها را تبلیغ میکنند. آنونس پخش میکنند. به همین سادگی. این اتفاق در حوزهی کتاب نمیافتد. حدس هایی درباره علتهای آن میزنم اما دقیق نمیتوانم جواب دهم. اشل اقتصادی کتاب خیلی پایینتر از سینما است. برای تولید یک فیلم سینمایی چند صد میلیون و بعضا میلیارد هزینه میشود و هدف بر این است چهار برابر آن بفروشد. صحبتها بر سر میلیارد است. به هیچوجه اعداد و ارقام در صنعت نشر اینها نیست. جایی که پول نباشد چشمها و نظرها جلب نمیشود. این خود کمک میکند که باز هم پول کمتری ایجاد شود و این چرخه ادامه پیدا میکند تا شاید نمیدانم یک روز نشر ایران به قهقرا برود شاید هم نه. دوباره تاکید میکنم صحبت ما راجع به اقتصاد و صنعت نشر است. اصلا از لحاظ معنایی محتوایی و فرهنگی نگاه نمیکنم. ما کارهای بسیار خوبی در این زمینهها انجام دادهایم. چون اشل مالی صنعت نشر مثل سینما نیست شکوفایی اقتصادی صنعت سینما تکرار نمیشود. چند ناشر در ایران میتوانند یک آنونس یا تیزر یا زیر نویس در یک شبکه تلویزیونی پخش کنند؟ در این صنعت پولی وجود ندارد. نمیتوانند هزینههای لازم برای تبلیغات را تامین کنند و این آثار میماند و فروش نمیرود. یک تهیهکنندهی فیلم میتواند برای تبلیغات هزینه کند. اعداد و ارقام در سینما اینقدر هست که بتوان این کار را انجام داد. از این نظر حوزهی کتاب و سینما غیرقابل مقایسه هستند. اما نشر ایران اگر میخواهد شکوفا شود چاره ای جز این ندارد.
در ایران بخش عمدهای از سیاستها و تاثیرگذاری توسط دولت انجام میشود. حوزهی نشر هم از این موضوع مستثنی نیست. فکر میکنید چقدر این اتفاق از جانب دولت ایجاد شده؟
در این وانفسا دولت هم تاثیر مخرب خود را دارد. مثل مسائلی که ناشران با ارشاد دارند. خدا را شکر تا امروز ما دچار این مسائل نشدهایم. ولی میدانم که نویسندگان و ناشران زیادی این محدودیتها را دارند. ناشران میخواهند آزادی عمل بیشتری داشته باشند. میخواهنداعتماد بیشتری از طرف دولت و وزارت ارشاد به ناشران و نویسندگان وجود داشته باشد. همه مردم همین مملکت هستیم. کسی از جای دیگری نیامده است که نداند بچه کاری باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد. انتظار دارم مسئولی که در موضع دولت نشسته است به من اعتماد کند. من هم دلم برای این کشور و این مردم میسوزد و میتپد. دلم میخواهد اگر کاری میکنم مردم بپسندند. نیت هم ندارم کار خطایی کنم.
بیشتر از این از دولت نمیتوان انتظار داشت. اینکه انتظار داشته باشید برای ما ساز و کار ایجاد کند غلط است. دولت نمیتواند و نباید برای ما برنامهریزی کند که کارهامان را درست انجام دهیم. دولت هر چه کمتر دخالت کند بهتر است. ناشر نباید انتظار داشته باشد که دولت برای او کتاب بفروشد یا از او کتاب بخرد. اما در وجه اقتصادی حد همان حمایتی که از صنایع مختلف انجام میشود قابل پذیرش است چون وضعیت اقتصادی کل کشور در همهی صنایع خراب است.
حمایت اقتصادی از نشر در سالهای قبل خیلی بیشتر بود اما از سال 84 به بعد اتفاقاتی افتاد که دولت نسبت به ناشران جبهه پیدا کرد. علتش را نمیدانم. نمیدانم چرا سهمیهی کاغذ ناشران قطع شد. میگویند میدهیم اما نمیدانم به چه کسانی میدهند، ما هیچوقت نتوانستیم این سهمیه را بگیریم. چرا وامهای نشر قطع شد؟ میگویند میدهیم. این سر فصلها وجود دارد اما چه کسی از این امکانات بهرهمند شده است؟ چرا من نمیتوانم این وام ها را بگیرم؟ مگر من ناشر نیستم. مگر چکار میکنم که نمیتوانم از این امکانات استفاده کنم. اگر هم وامی ارائه میشود با شرایطی است که میتوان از هر بانک خصوصی وام گرفت. چه احتیاج و منتی به دولت است .
ارائهی سهمیه کاغذ با بیست درصد زیر قیمت بازار به ناشران کمک بزرگی است که امروز دیگر نیست. قبلا همه ناشران میتوانستند از این امکان استفاده کنند. دولت اگر در همین زمینهها کمک کند و از طرف دیگر اعتماد بیشتری به اهالی فرهنگ و هنر و خالقان اثر در هر حوزهای داشته باشد کافی است. دولت باید مدیریت این حوزه را به اهالیاش واگذار کند. این موضوع را همه میدانند ولی انجام نمیشود. بنابراین مدام تکرار میشود. هر حرکت فرهنگی در تمام دنیا حمایت اقتصادی نیاز دارد. چون کار فرهنگی امروز، تاثیرش را سی سال دیگر میگذارد. فرهنگ پروسهی طولانی، هزینه بر وزمان بری دارد اما مفید است. همانطور که صنعت نفت لازم و به درد بخور است صنعت نشر هم مفید و ضروری است. اگر از نظر علمی و فرهنگی رشد نکنیم، بعدها همین نفت هم نمیتواند نیازهایمان را تامین کند. رشد اندیشه، رشد علم، رشد فرهنگ یعنی رشد کتاب، یعنی رشد نشر. بنابراین پروژههای فرهنگی باید حمایت دولتی داشته باشد، نه دخالت دولتی. ما از دولت انتظار حمایت داریم، دخالت میکند! تا میگوییم حمایت دولتی، میخواهند بگویند چکار بکن و چکار نکن. منظور این نیست. حمایت یعنی کمک کن کاری که میخواهم انجام دهم. بالاخره تحولی که در سینما اتفاق افتاد نشانه خوبی است یعنی میتواند در صنایع دیگر هم اتفاق بیفتد. پس غول غیرقابل شکستی وجود ندارد. مسائلی وجود دارد که راهحلهایی دارند و باید مرتفع شوند.