خودکشی دستهجمعی با قهوه قجری
پیام لاریان، نویسنده و کارگردان نمایش «پرسههای موازی» با بیان اینکه ایده این نمایش از یک داستان واقعی است، گفت: اوایل دهه 80 در پل توانیر تهران یک خودکشی دستهجمعی اتفاق افتاد که چند نفر با شمشیر اقدام به خودکشی کردند؛ من در این نمایش این مرگ را با قهوه قجری تلفیق و کمی ایرانیترش کردم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «پرسههای موازی» به نویسندگی و کارگردانی پیام لاریان، داستان خودکشی دستهجمعی سهجوان است که شبی تصمیم به مرگ گرفتهاند؛ یک راوی که نویسنده داستان این سه جوان است نیز در این حین از میل خود به خودکشی میگوید و در این یک ساعت نمایش، داستانهای مختلفی گفته میشود.
پیام لاریان درگفتگو با خبرنگار ایلنا، درباره ایده این نمایش گفت: خود موضوع خودکشی برای من خیلی موضوع جذابی نیست. به دلیل اینکه یک مساله شخصی است و خیلی نمیشود تحلیلش کرد ولی وقتی این مساله حالت جمعی میگیرد و تبدیل به یک خودکشی دستهجمعی میشود مسالهای حساس و موضوعی اجتماعی میشود. از آن جنسی میشود که من دوست دارم در موردش حرف بزنم و کاری را اجرا کنم.
لاریان ادامه داد: زمانی که خبر این خودکشی دستهجمعی را خواندم تحت تاثیرش قرار گرفتم. تا آن موقع اصلا فکر نمیکردم که بشود خودکشی دستهجمعی انجام داد. وقتی این خبر را خواندم خیلی تکاندهنده بود و از آن موقع شروع به تحقیقاتی در مورد این کردم که خودکشی دستهجمعی دقیقا چیست و در کشورهای مختلف چقدر و چگونه اتفاق میافتد. سابقهاش در ایران چه شکلی است و سرانجام به این داستانی رسیدم که حدود 70 درصدش مستند است و از یک داستان واقعی گرفته شده است.
این نویسنده و کارگردان درباره واقعی بودن بازی خوردن سم مهلک برای خودکشی، گفت: این خودکشی دستهجمعی اوایل دهه 80 در پل توانیر تهران اتفاق افتاده است. این بازی به یک شکل دیگر بود؛ ظاهرا آن افراد این خودشی را با شمشیر انجام دادند. یک رقص آیینی ساخته بودند و با شمشیر خودکشی کردند که خیلی خشنتر بود اما من داستان را به این شکل درآوردم؛ با قهوه قجری خودمان تلفیق کردم و کمی ایرانیترش کردم.
صحنه نمایش یک میز سهگوشه است که سه شخصیت اصلی در لبههای تیز آن نشستهاند و تماشاگران نیز از سه طرف به صحنه دید دارند؛ پیام لاریان درباره این طراحی صحنه گفت: تماشاگر در هر سمتی که در صحنه نشسته حس میکند همهچیز رو به او اتفاق میافتد. اکثر تماشاگران دوست دارند بلیت روبروی در را بگیرند ولی هرجایی بنشینی حس میکنی نمایش جلوی شما اتفاق میافتاد.
لاریان ادامه داد: این واقعیت سهسویه است و در میزانسنها خیلی مراقب این مساله بودیم. دستیاران من در تمام طول تمرین در سه طرف مینشستند و میگفتند که کجاها حس پشت به صحنه را تداعی میکند؛ این خیلی تمرین شده و در میزانسنها برای آن کار شده است.
این کارگردان با اشاره به حضور راوی در این نمایش خاطرنشان کرد: اساسا این نمایشنامه و داستان چه واقعی و چه غیر واقعی، در مورد نویسندهای است که دارد خودکشی میکند. نویسندهای را میبینیم که از لحظه اول تا پایان به یک اضمحلال روانی میرسد. نویسنده شروع میکند به گفتن اینکه من در تاریکی مینشینم در اتاقم و میخواهم یک داستان بنویسم و شروع میکند به نوشتن داستان سه نفر که میخواهند خودکشی دستهجمعی کنند و به جایی میرسد که نویسنده میگوید خب من الان نوشتههایم را میخواهم بگذارم و بروم در یک بیابان سوار ماشینی بشوم و لوله بزنم از اگزوز به اتاقک ماشین و خلاصه لحظه پایان هم به نوری میرسد و میمیرد. در واقع کاراکتر محوری و اصلی این نمایش همان نویسنده است نه آن سه نفر دیگر.
در این نمایش علاوه بر سه شخصیت اصلی، کاراکترهای دیگری نیز در قالب خرده داستانها وارد نمایش میشوند که به عقیده پیام لاریان «سیاه» نیستند: این آدمها برعکس سه شخصیت اصلی بسیار شنگول و شوخ و شنگ هستند و خیلی سیاه نیستند؛ نقطه مقابل این شخصیتهای افسرده قرار دارند. بستر این نمایشنامه این فضا را آلوده میکند. این نمایشنامه آنقدر آلوده است که کاراکترهایی که درونش قرار میگیرند آلوده شوند.
لاریان ادامه داد: آقای آتیلا پسیانی و طالبینژاد آمدند کار را دیدند و هردو این احساس را داشتند؛ گفتند ما را در بستر تلخی قرار دادی که همهچیز در آن آلوده میشود و رنگ انزوا میگیرد. این بستر این نمایشنامه است و از اتمسفر کلی آن میآید که حتی کاراکترهایی که واقعا مثبت هستند تبدیل به کاراکترهای منفی میشوند و این به خاطر بستر و فرم نمایش ایجاد میشود.
او همچنین درباره شکست زمان و فلشبکهای این نمایش نیز گفت: درست است که اول نمایش اعلام میشود براساس یک داستان واقعی است اما من خیلی نمیخواستم که در اجرا به سمت رئالیسم بروم. اگر میخواستم، حس میکنم شاید جذابیتش را برای مخاطب از دست میداد.
کارگردان نمایش «پرسههای موازی» خاطرنشان کرد: سه نفر نشستهاند داخل خانه و حالا یک ساعت هم نشسته باشند تا بمیرند. اینگونه داستانی نمیتوانند برای همدیگر تعریف کنند و به گذشته نمیتوانند برگردند. بنابراین اینجا بحث فلشبکها بهوجود میآید. خواستم داستانکها و خرده روایتهای دیگری را وارد این نمایشنامه کنم که مجبور بودم برای این کار از فرم فلشبک استفاده کنم.
لاریان یادآور شد: وقتی شما یک پلات کلی دارید که در آن بستر روایت قدرتمند نیست ناچار میشوید به خرده روایت دست بزنید. و وقتی خرده روایت میآید میتوانید آن را با استایل فلشبک یا بهشیوه روایت تعریف کنید. چون در روایت، این نمایش تخت و خستهکننده میشود ناچارا از فلشبک استفاده کردم. ناچار شدم اینجا از فرم استفاده کنم تا بتوانم جذابیت نمایش را حداقل یک ساعت حفظ کنم.
آسو بهاری (مانی، آرش)، بهروز خرم (علیرضا، بابک)، الهام نامی (فریبا، نادیا) بازیگران «پرسههای موازی» هستند که به نویسندگی و کارگردانی پیام لاریان و با تهیه کنندگی سجاد افشاریان تا 13 مهر در تالار مولوی روی صحنه است.