آدمهای مرده در ژانر جنگ فعالیت میکنند/ مشکل ما خیانت کیفی به تاریخ مشعشعمان است
آقاخانی معتقد است: در موضوع اقتباس از آثار کلاسیک تعصبات و مرزبندیها مانند ژانر جنگ بسیار مشکلساز بوده اما واقعیت این است که در این حوزه بزرگترین مشکل ما پیش از هر چیز عدم شناخت کافی فعالان آن حیطه بوده است.
ایوب آقاخانی درباره قطع شدن جریان اقتباس از متون ادبیات کلاسیک ایران در سینما و تئاتر به خبرنگار ایلنا گفت: اصلیترین دلیل این موضوع آن است که ما همواره در تاریخ ادبیات نمایشیمان در حیطه سینما یا تئاتر؛ آدمهای متوسطی داشتهایم که سراغ موضوع اقتباس رفتهاند. در نتیجه دستآورد ما از رجعت به آثار کلاسیک و احتمالا بازخوانی آنها به زبان تئاتر و سینما باعث شده مخاطبان این حوزه را از دست بدهیم.
همیشه کارهای بد و رنجور ارائه شده
او ادامه داد: درواقع آثار خوبی به عنوان نسل اول این حرکت به مخاطبان ارائه نشده و میشود گفت همسنگ آثار مربوط به جنگ ایران؛ آثار مربوط به ادبیات کلاسیک هم مخاطب خود را از دست دادند؛ چون همیشه کارهای بد و رنجوری به آنها ارائه شده است.
وی افزود: از دست دادن طیفی از مخاطبان آثار یعنی عدم ضمانت گردش اقتصادی در چنین تولیدهایی و عدم ضمانت گردش اقتصادی یعنی کاهش کاملا طبیعی و قابل درک چنین رویکردهایی. وقتی یک درامنویس فرنگی به آثار تاریخی خودش رجعت میکند؛ به لحاظ فنی آثاری قابل اعتنا تولید میکند و شما با موج فیلمهای تاریخی در دورههای اول پویش و فعالیت و تکاپوی سینمای جهان مواجه میشوید. مشخص است که در چنین شرایطی درامنویسان و کارگردانان رغبت به تولید آثار دیگری در این حوزه دارند. اما نسل اول ما در این جریان آنقدر کارهای خوب ارائه نکردند که مخاطبان هم آن را پس زدند.
ادبیات جعلی و نگاه ظاهرا وفادارانه آثار را به مرز فراموشی برده
این کارگردان و نمایشنامهنویس افزود: ادبیات جعلی، نگاه ظاهرا وفادارانه و متاسفانه قابل نقد و نه چندان دقیق باعث میشود تا وقتی من به گذشته نگاه کنم به سختی یک کار را به یاد بیاورم و بگویم در این حیطه موفق بوده است.
اوج تحرک ما فیلمی مثل چهل سرباز بود
وی با اشاره به ضعفهای تئاتر و سینمای ایران در معرفی ادبیات کهن ایران و اسطورههایش عنوان کرد: ما اگر هم به ادبیات کهن خودمان رجوع کردیم در خارج از ایران آن را دیدیم. یعنی شاهنامه را در روسیه دیدیم، در ایتالیا گوشه دیگری از اسطورههایمان را دیدیم. خودمان چه کردیم؟ اوج تحرک ما فیلمی مثل چهل سرباز بود. آیا این فیلم در شان شاهنامه است؟
آثار قابل اعتنا انگشتشمارند و اکثرا متعلق به نازنین استاد همه ما آقای بهرام بیضایی
آقاخانی همچنین اظهار کرد: شما در ذهنتان مرور کنید. از دورهای که دهه طلایی تئاتر نامیده میشود یعنی دهه 40 چند کار مورد استقبال قرار گرفتند و قابل دفاع بودند؟ فکر میکنم اگر خوشبینانه نگاه کنیم تعدادشان به اندازه انگشتان دست هم نرسد که اکثر آنها هم متعلق به نازنین استاد همه ما آقای بهرام بیضایی بوده است.
این کارگردان تئاتر همچنین توضیح داد: من وقتی با توانایی محدودم وقتی سراغ این حوزه بروم؛ مخاطبان محدودی را هم جمع میکنم که بیشتر آنها از سر تعارف یا تعصب به تاریخ کشورشان به تماشای چنین کارهایی میآیند. آن کاری که رگ و پی مرا تکان دهد و احساس کنم نقطهای از ادبیات من خاموش افتاده بوده که این درام یا نمایش آن را زنده و پویندهاش کرده باشد؛ به هیچ وجه وجود ندارد. کاری را نمیبینیم که ما را دوباره به یاد خیام و عطار و مولانا بیاندازد و قطعا اگر من امروز یک مدیر فرهنگی باشم؛ تنها از آثاری استقبال میکنم که به شهادت اهل فنش توانسته باشد وجهه قابل قبولی از این آثار تاریخ به نمایش گذاشته باشد. صرف اینکه اثری به شاهنامه پرداخته باشد آن را ارزشمند نمیکند.
بزرگترین مشکل ما خیانت کیفی به تاریخ مشعشع ماست
ایوب آقاخانی با بیان اینکه اساسا بزرگترین مشکل ما خیانت کیفی به تاریخ مشعشع ماست؛ گفت: ما متاسفانه این خسارتها را نادیده میگیریم و بعد میگوییم ژانر جنگ؛ ژانر مردهایست. خیر در ژانر جنگ آدمهای مردهای فعالیت میکنند وگرنه مسئله جنگ؛ مسئلهای ازلی و ابدیست و بشر همواره به آن رجوع کرده و نتایج درخشانی از آن گرفته است. اما چرا در ایران این حوزه به نتیجهای نرسیده؟ چون ایدئولوژی و تعصبات و مرزبندی میان هنرمندان خودی و غیرخودی باعث شده ژانر جنگ انحصارا در اختیار کسانی باشد که توانایی لازم برای فعالیت در این حیطه را ندارند.
بازی تاج و تخت و ارباب حلقهها آثار محبوبمان شده
او ادامه داد: من وقتی در این گوشه جهان سریال بازی تاج و تخت را با اشتیاق میبینم یا یکی از فیلمهای محبوبم ارباب حلقهها میشود؛ یعنی ادبیات کلاسیک آنها مشعشعتر از ادبیات کلاسیک ماست؟ به هیچ وجه اینطور نیست اما آنجا درامنویسان قابلی با آزادی عمل پای آثار مینشینند و آنها را جلا میدهند و به مخاطبان میرسانند اما در ایران کسانی که فارسی معمول خودشان را هم بلد نیستند و قرار است بهجای درام؛ انشا بنویسند به چیزی میپردازند که ما میگوییم این تلالو ادبیات کشور من است اما در آن جملات غلط است، شخصیتپردازی، نگاه و همه چیز زیر سوال است البته این اظهارنظر من عمومیست و منکر برخی موارد خاص نمیشوم.
تعصبات و مرزبندیها همیشه مشکلساز بوده
این کارگردان همچنین گفت: نباید فراموش کرد در موضوع اقتباس از آثار کلاسیک تعصبات و مرزبندیها مانند ژانر جنگ بسیار مشکلساز بوده اما واقعیت این است که در این حوزه بزرگترین مشکل ما پیش از هر چیز عدم شناخت کافی فعالان آن حیطه بوده است. من میپذیرم هر کسی شناخت کافی از ادبیات کلاسیک ایران ندارد اما در مقابل آن چه اثری به من تحویل میدهد؟ کدام نگاه ویژهای به من تزریق میشود که من مدافع آن باشم؟
دعوای دیرینه آقای مسعود کیمیایی با محمود دولت آبادی را به یاد بیاورید
آقاخانی با اشاره به اینکه ارتباط درام نه تنها با ادبیات کلاسیک که با ادبیات ایران بهطور کل قطع است؛ بیان کرد: چگونه میشود از یک رمان اقتباس کرد؟ من تا جایی که به یاد دارم هر اثری که در سینما یا تئاتر ایران ارائه شده و اقتباسی بوده همواره حاشیههایی را به همراه داشته است. جنگ میان مولف اصلی با مولف ثانویه همواره دیده شده چراکه یک طرف معتقد از ریزهکاریها و نقاط مختلف اثرش به درستی دیده نشده است. متاسفانه پلهای ارتباطی میان درام و ادبیات کلاسیک ایران؛ پلهای شایستهای نیستند. دعوای دیرینه آقای مسعود کیمیایی در رجعت به اوسنه باباسبحان اثر محمود دولت آبادی را به یاد بیاورید؛ همواره یک مشکلی در میان بوده و نتیجهای به دست نیامده است.
وی افزود: چرا باید ادبیات و درام ایران آنقدر جدا از هم زیست داشته باشند؟ شاید به همین دلیل است که در سینمای ایران بیش از هرجایی در دنیا نویسنده و کارگردان یک شخص است. درست است درمورد ادبیات کلاسیک این بحث محل اعراب ندارد اما این نکته هم زاویه دیگری از یک مسئله است.
راه نجات در الهام گرفتن است
او همچنین گفت: با تمام این گرفتاریها من راه نجات را در الهام گرفتن میدانم که خود نوعی از اقتباس است. شاید ما با الهام گرفتن از آثار کلاسیک و قرائتی مدرن از آنها راهی برای برون رفت از این بحران پیدا کنیم. متاسفانه حتی این نگاه هم چندان پویا و زنده نیست اما حمایت مدیران فرهنگی قطعا میتواند تاثیرگذار باشد.
مسئولان دنبال شو و نمایشاند
آقاخانی توضیح داد: شاید بخشی از موضوعاتی که با من مطرح شد و سوالاتی که در گفتگو از من پرسیدید باید توسط متولیان فرهنگی هم پاسخ داده شود. هرچند همه ما میدانیم این مسئولان با پاسخ این سوالات بیشتر شو برگزار میکنند و اساسا دغدغه آنها چنین چیزی نیست و همه چیز در حد مصاحبه و نمایش محدود میشود. اما من به عنوان یک هنرمند فکر میکنم اصلیترین وظیفهام درنگ روی این مسئله و رسیدن به یک راهکار عمومیست. ای کاش که به همفکری هم برسیم اما در نهایت هر کس به سهم خودش میتواند تاثیرگذار باشد.
وی درپایان گفت: من در پاسخ به بسیاری از سوالات میتوانم بگویم نمیدانم راه چیست اما در نهایت این من هستم که باید آثاری ارائه کنم که به درد امروز جامعهام بخورد. فرزند زمانه بودن تعبیر قابل تفسیریست و باید بیشتر روی آن مکث کرد. الان کجای شاهنامه به درد امروز جامعهام میخورد؟ اصلا چرا باید سراغ شاهنامه بروم؟ اگر پاسخ این سوال را پیدا کردم قطعا میتوانم اثری قابل توجهی ارائه کنیم.