بدنهی نقدِ جامعهی ما نحیف است/با فقرِ نشریات داستان مواجهیم
متأسفانه ما در ایران با فقرِ نشریاتی مواجه هستیم که داستان منتشر میکنند. تعدادِ این نشریات بسیار کم است و همان تعداد کمی هم که وجود دارند، براساس باندبازی و بدون اشراف کافی به دنیای ادبیات، داستانها را منتشر میکنند.
این نویسنده در گفتگو با خبرنگار ایلنا، دربارهی آثار جدید خود گفت: در حال حاضر رمانی دست انتشارات چشمه دارم که میتوان گفت مجوز گرفته. چرا که خوشبختانه فقط یک اصلاحیهی یک سطری دارد که بهسادگی حل میشود.
محمدی افزود: نام این کتاب تاکنون چندین بار تغییر کرده است، ولی نام نهایی آن «فرار از بیداری» است. آنطور که با نشر چشمه صحبت کردهایم، قرار است رمان به نمایشگاه کتاب برسد. هرچند که فرصت زیادی تا نمایشگاه نداریم و امیدوارم با وجود مشغولیتهای فراوان چشمه، این اتفاق بیفتد.
وی دربارهی رمان «فرار از بیداری» گفت: این کتاب، یک رمان حدوداً سیصد صفحهای است که تشکیل شده از دو رمان. یعنی ساختار داستان در داستان دارد که البته بهمرور در طول کتاب، این دو یکی میشوند. برای نوشتن «فرار از بیداری» چیزی نزدیک به سه سال یا کمی بیشتر وقت صرف کردهام.
محمدی با اشاره به بخشهای مختلف رمان، ادامه داد: بخش زیادی از رمان در پاریس میگذرد. برای نگارش آن و برای اینکه بتوانم با فضایی که در داستان از آن صحبت میکنم آشنایی بیشتری داشته باشم، به پاریس رفتم. این شیوهی من این است که باید جایی را که قرار است از آن بنویسم، ببینم.
او با بیان اینکه رویکرد روانشناختی در این رمان هم مثل رمانهای قبلیام دیده میشود، گفت: این بار مفهوم هویت در معنای فردی و اجتماعی دغدغهی اصلیام بوده است. همین طور مسئلهی مهاجرت که چهار سال پیش شاید موضوع بکرتری بود. به علاوهی عشق که همراه همیشگی رمان است.
نویسندهی رمان «بگذارید میترا بخوابد» دربارهی تفاوت رمان «فرار از بیداری» با کارهای قبلیاش نیز گفت: «فرار از بیداری» هیچ شباهتی به سهگانهی فراموشی ندارد. پروندهی آن سهگانه بسته شده و این رمان چه از نظر محتوا و چه شیوهی روایت، در حالوهوای دیگری است. هرچند که به هر حال بخش مهمی از ویژگیهای سبکشناختی نویسنده عوض نمیشوند و نباید هم عوض شوند. از جمله علاقهی من به داستانگویی و توجه به قصهی جذاب.
محمدی با اشاره به یک رمان دیگر که هنوز کارهای نهایی آن برای انتشار انجام نشده است، بیان کرد: نام فعلیِ این رمان که آن را همین اواخر تمام کردهام، «باد و پرچم» است و بهزودی مراحل بازبینی و بازنویسی نهاییاش را هم انجام خواهم داد. با این حال با وجود رمان زیر چاپم، عجلهای برای انتشار این یکی ندارم.
نویسندهی رمان «اینجا باران صدا ندارد» دربارهی مشغولیت این روزهایش گفت: این روزها به طور مشخص، سرگرم مجموعهی «باغ وحش انسانی» هستم که نسبت به «رولت روسی»، حال و هوای دیگری دارد. داستانهای این مجموعه کموبیش فانتزی و به هم پیوستهاند. البته هنوز کامل نشده و مشغول کار روی آن هستم.
او در پاسخ به این سوال که چطور از خط مشی خود در این مجموعه فاصله گرفتهاید و به فضاهای فانتزی پرداختهاید، گفت: من عاشق تجربه کردن هستم. با اینکه در دنیای واقعی، درمجموع شاید آدم محافظهکاری باشم، اما در دنیای ادبیات ترجیح میدهم ریسک کنم. البته در این داستانها هم با وجود تفاوتهایی که با سهگانهی فراموشی، «فرار از بیداری» و حتی مجموعهی «رولت روسی» دارد، اشتراکاتی با کارهای قبلیام دیده میشود. فضاهای فانتزی، قابلیتهای زیادی برای تحلیل و درک انسان امروز و مفهوم رابطه و رویکردهای روانشناختی دارند.
محمدی دربارهی مجموعهی «رولت روسی» بیان کرد: وقتی به آثاری که در گذشته از من منتشر شده نگاه میکنم، نسبت به آن، سختگیرترین و منتقدترین و ناراضیترین مخاطب میشوم. هیچ وقت کارهای قبلیام راضیام نکرده است. تنها همین است که به من انرژی میدهد. در بهترین حالت، ادبیاتِ ما ادبیات تأثیرگذاری نیست، چرا که در یک فضای محدود و ترحمانگیز کار میکنیم. بودن و نبودنمان برای هیچ کس اهمیتی ندارد و تغییری در چیزی ایجاد نمیکند. شاید در این فضا چیزی که من را وادار به ادامهی کار میکند، این است که وقتی به گذشته نگاه میکنم همیشه طوری از خودم ناراضیام که میخواهم جبرانش کنم. نارضایتی، همراه همیشگی من است. از همه چیز، ازجمله کتابهایم.
وی ادامه داد: این حرکت روبهجلو به من انرژی کار میدهد. اگر بخواهم صادقانه بگویم، شاید تنها کتابی که خودم تا حدودی از آن راضی هستم فعلا همین «رولت روسی» باشد. شاید چون هنوز مدت زیادی از انتشارش نگذشته. این مجموعه 9 داستان دارد که تا حدود زیادی به تعریف من از داستان کوتاه نزدیکند. من داستان را پشتکواروهای فرمی و زبانی نمیدانم. نگاهم بیشتر متمرکز بر جذابیتهای روایت است، با توجه به ایدههای بکر و موقعیتهای تأملبرانگیز. همین طور معتقدم دستان معما نیست، داستان طرح فلسفه و روانشناسی و بیانیههای سیاسی نیست. پیش از هر چیز، قصه است و باید بتواند مخاطب را با لذت به دنبال خود بکشد. دوست دارم داستان در ذهن انسان، نوعی کاوش ایجاد کند و به کشف موقعیتهای خاص بینجامد. نگارش این شکل داستان، سهل و ممتنع است و شاید خواننده در نگاه اول فکر کند که نویسنده برای نوشتن داستانهای «رولت روسی» تلاش زیادی به خرج نداده، اما من روی تک تک کلمات فکر کردهام و برای آنها زحمت کشیدهام. این مجموعه بسیار خودآگاهانه نوشته شده و هیچ چیزی در آن تصادفی نیست، ازجمله سادگی.
این نویسنده با بیان اینکه بدنهی نقد و بررسی در جامعهی ما، بسیار لاغر و نحیف است گفت: هنوز خیلی زود است که دربارهی نگاه مخاطب به این مجموعه حرف بزنیم. تا اینجا تنها یک نقد منتشر شده که امیدوارکننده بود. از دوستانی که به طور شفاهی صحبت کردهاندهم واکنشهای انرژیبخشی دیدهام. به هر حال داستان برای مخاطب نوشته میشود.
نویسندهی رمان «آنجا که برفها آب نمیشوند» با این روش که نویسنده مینشیند و شروع به نوشتن یک مجموعه داستان با داستانهای پراکنده میکند، مخالفت کرد و در این باره گفت: نویسندههایی که مجموعه داستانهای خود را به صورت یک کلکسیون گردآوری میکنند، بهتر است آنها را قبلاً در مجله یا نشریاتی به چاپ رسانده باشند. اما متأسفانه ما در ایران با فقرِ نشریاتی مواجه هستیم که داستان منتشر میکنند. تعدادِ این نشریات بسیار کم است و همان تعداد کمی هم که وجود دارند، براساس باندبازی و بدون اشراف کافی به دنیای ادبیات، داستانها را منتشر میکنند. آنها معمولاً از دایرهی دوستان و دوروبریهای خود بیرون نمیروند و در نتیجه بیشتر نویسندههای داستان کوتاه، جایی برای ارائهی آثار خود ندارند.
او دربارهی مدت زمان نگارش مجموعهی «رولت روسی» بیان کرد: من در طول سالیان گذشته در حال نوشتن رمان بودم و داستان کوتاه دغدغهام نبود. این 9 داستان را به شکل پراکنده در حدود سه چهار سال پیش نوشتهام و فقط یکی از آنها پیشتر در مجلهی چلچراغ چاپ شده است. داستان «قلعه» هم قبلا به ترکی استانبولی ترجمه شده و در مجلهای در ترکیه منتشر شده است. همین داستان قرار بود سه چهار سال پیش در مجموعهی مشترکی چاپ شود که در زمان دولت احمدی نژاد کلا حذف شد و آن مجموعه هم درنیامد.
محمدی اضافه کرد: داستان «بیست و یک گرم» نیز قرار بود در کتاب «تهران نوآر» در نیویورک به زبان انگلیسی به چاپ برسد، ولی من از آن کار منصرف شدم. برای این مجموعه، تعدادی داستان نوآر از نویسندههای ایرانی خواسته بودند که بعدا منتشر هم شد، ولی من وسط راه احساس کردم این کار ممکن است سیاستزده باشد و از آن انصراف دادم، شاید هم اشتباه کرده باشم.
مجموعه داستان «رولت روسی» به قلم کامران محمدی، به تازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده است. جشن امضا و رونمایی این کتاب قرار است روز چهارشنبه، پنجم اسفند، ساعت 6 تا 8 عصر در فروشگاه نشر چشمه برگزار شود.