در ممیزی از 30 سال پیش هم عقبتر هستیم
پوراحمد میگوید: به نوعی همه فیلمهای سینماگران شخصیست اما میزان شخصی بودن آنهاست که کم یا زیاد میشود. در فیلم "کفشهایم کو" هم تجربیات شخصی وارد شده است.
کیومرث پوراحمد، کارگردان سینمای ایران و سازنده فیلمهایی همچون مجموعههای قصههای مجید، خواهران غریب، اتوبوس شب و پنجاه قدم آخر بعداز دوسال با فیلم کفشهایم کو در جشنواره فیلم فجر امسال حضور دارد. درباره این فیلم با پوراحمد گفتگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
آقای پوراحمد ایده آلزایمر از زندگی شخصی خودتان به فیلم وارد شد؟
از زمان ساخت فیلم قصههای مجید تجربههای شخصی خودم را هم به فیلم اضافه میکردم درواقع به نوعی همه فیلمهای سینماگران شخصی است اما میزان این شخصی بودن در فیلمها کم و زیاد میشود. در این فیلم هم تجربیات شخصی وجود دارد زیرا مادر من 10 سال آلزایمر داشت و همه ما درگیر آلزایمر بودیم. روزی کتاب هنوز آلیس اثر "لیزا جنوا" با ترجمه "شهین احمدی" را خواندم. این رمان نگاهی دارد به زندگی فردی که از بیماری آلزایمر رنج میبرد. نویسنده با وارد شدن به ذهن متلاطم آلیس، دغدغهها و ترسهای وی را به تصویر میکشد و مخاطب را با دنیایی عجیب آشنا میکند. این کتاب تأثیر زیادی روی من گذاشت. بعد به دیدن خانم دکتر نوروزیان رفتم که کارها و تحقیقات مهمی درباره آلزایمر انجام داده. ما جلسات زیادی باهم داشتیم. همان وقت برای ماهنامه فیلم یک بهاریه باعنوان "کفشهایم کو" که درباره یک پیرمرد آلزایمریست که در عید نوروز در خانه تنهاست؛ نوشتم. این بهاریه سکانس اول فیلم شد و بعد از فروردین مسئله را با فرید مصطفوی مطرح کردم و شروع به نگارش فیلمنامه کردیم. 7 ماه نگارش فیلمنامه طول کشید. در این مدت خانم دکتر نوروزیان تمام فیلمنامه را میخواند و نظر میداد. با پایان فیلمنامه با علی قائممقامی کار را شروع کردیم.
یکی از ویژگیهای خوب فیلم بازی رضا کیانیان است. کیانیان چگونه برای این نقش انتخاب شد؟
من برای هر سطرنوشت این فیلمنامه گریهها کردم و خون دلها خوردم و بال بال زدم. به همین دلیل بازیگری که میخواهد با من کار کند هم باید به همین اندازه مشتاق باشد و رضا کیانیان اینگونه بود. او بسیار با علاقه در فیلم حضور پیدا کرد و ما جلساتی به اتفاق هم به دیدن خانم دکتر نوروزیان رفتیم و درباره رفتار این شخصیت صحبت کردیم و مشورت گرفتیم. او نیز فیلمهایی از بیماران آلزایمری دراختیار ما گذاشت و ما از آن فیلمها ایده گرفتیم. زمانی که کیانیان آمد سر صحنه؛ همان شخصیتی بود که میخواستیم و باهم تشریک مساعی کامل داشتیم. البته من سالهای دراز است که با کیانیان دوست هستیم و حتی بارها در انتخاب بازیگران سایر فیلمهایم از مشورتهای او بسیار استفاده کردهام درست همانطور که با علیرضا زریندست دوست بودیم.
مینا وحید چگونه انتخاب شد؟
برای نقش مقابل کیانیان؛ بازیگران دیگری درنظر داشتم مانند باران کوثری که به دلایل مختلف همچون مشغله کاری امکان همکاری نشد. دنبال یک بازیگر جدید بودم. مینا وحید را در فیلم دوران عاشقی دیدم و تماس گرفتیم و آمد دفتر و باهم صحبت کردیم. او هم همان شخصیتی بود که میخواستم زیرا توانایی خوبی برای بازیگری داشت.
نقشی که مجید مظفری آن را ایفا میکند هم بسیار مهم و سخت بود زیرا باید یک شخصیت چندوجهی را بازی میکرد. من در رامسر و هنگام جشنواره فیلم یاس با مظفری صحبت کردم و او بعداز خواندن فیلمنامه قبول کرد که در فیلم بازی کند.
پایان فیلم خیلی جالب و کمتر در سینمای ایران سراغ داریم. چرا این پایان را انتخاب کردید؟
فیلم به تحکیم خانواده بسیار اعتقاد دارد. از طرفی بیماری آلزایمر بیماری برگشتناپذیری است و خوب شدنی نیست فقط روند آن است که سریع یا کند میشود مثلاً برای مادر من روند کندی داشت. آلزایمر یک بیماری با پایان خیلی تلخ است. اما ما میخواستیم به گونهای فیلم تمام شود که افراد ناامید نشوند. از ابتدا هم دنبال یک دریچه امید بودیم زیرا امید تأثیر زیادی دارد. مثلا من بیمارانی دیدهام که با امید تا 8 سال هم زنده میماندند.
لوکیشن نقش زیادی در این فیلم دارد. چرا سراغ آپارتمان نرفتید؟
فیلمنامهای که نوشته بودیم در یک آپارتمان معمولی میگذشت و میتوانست یک کارگر یا کارمند در آن ساکن باشد ولی زمانی که به لوکیشین فعلی فیلم رسیدیم؛ طبقه شخصیتهای فیلم را بالا بردیم البته در اصل داستان خیلی فرق نمیکند.
گفته میشد فیلم حذفیات زیادی دارد. آیا سکانسی از فیلم حذف شده؟
حرفهایی که درباره ممیزی و سانسور فیلم توسط وزارت ارشاد زده میشود؛ صحت ندارد. فقط چند مورد جزئی بود که به ما گفتند و اصلاح کردیم. مهمترین مسئله همین دستها بود که ما در اول فیلم توضیح دادیم و این نکته نیز برای من جالب است که ما در بحث ممیزی انگار عقبنشینی کردهایم مثلاً در فیلم تاتوره که 30 سال پیش ساخته بودیم؛ در صحنهای که پروانه معصومی شب به دیدن شوهرش میرود و قرار است فرار کنند. او به شوهرش پول میدهد و در سکانسی که دستش را دراز میکند تا پول را بدهد این دو دست باهم به گونهای معاشقه میکنند و در پشت این صحنه نیز گل آتش وجود دارد حتی آن زمان سیدمحمد بهشتی و انوار از فیلم خیلی تعریف کردند اما نمیدانم چرا امروز این مسائل مشکل دارد؟
آیا سازمان سینمایی به ساخت فیلم کمک کرد؟
شخصاً از ایوبی متشکرم هرچند پولی ندارد تا به فیلمها کمک کند و دولت قبل همه را جارو کرده است اما من از ایوبی متشکرم که اجازه فیلمسازی میدهد درحالیکه دولت قبل به من میگفت تو اصلاً حق نداری فیلم بسازی. برو بمیر. اما ایوبی دائم میگفت چرا فیلم نمیسازی؟ ایوبی فرهنگمدار است و ضدفرهنگ نیست. انگار افراد پیش از این دنبال این بودند که تیشه بزنند به ریشه فرهنگ.
قصد دارید فیلم را خارج از کشور هم نمایش دهید؟
اکران فیلم در خارج از کشور باید یک پخشکننده خارجی خوب داشته باشد. اگر چنین کسی باشد حتماً آن را پخش میکنیم در غیراینصورت نمایش خارجی آن سودی ندارد.
گفتوگو: علی زادمهر