آلبوم ردیف نو در مرز میان نشناختن و آشناییزدایی
آلبوم «ردیف نو» با تکنوازی سهتار عیسی غفاری چندی پیش توسط موسسه فرهنگی هنری پرده هنر موسیقی منتشر شد. او در یادداشتی درباره این آلبوم توضیح داده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ عیسی غفاری در این آلبوم، به معرفی دوباره ده گوشه مُدال در آواز بیات کُرد از طریق جابجایی رفتار ملودیک و ریتمیکِ این گوشهها پرداخته است. گوشههای منتخب شامل درآمد اول و دوم دستگاه همایون، گردونیه و نغمه دستگاه نوا، بیات راجع آواز بیات اصفهان، زابل و بستهنگار و مویه و فرود دستگاه چهارگاه و تخت طاقدیس دستگاه سه گاه میشوند.
غفاری درباره این اثر میگوید:
ریتم یا همان نحوهی چیدمان کششهای کتاه و بلندِ اصوات، با انواع متنوعی که حاصل کنار هم نشستن همین کشش است، در گوشههایی که اساس آنها چنان که در نوشتارهای پیرامون تئوری موسیقی کلاسیک ایرانی آمده است- بر ریتمشان استوار نیست، یا به عبارتی در گوشههای سیار به حساب نمیآیند- تقریبا هیچگاه مورد توجه جدی نوازندگان و تئوریسینهای موسیقی ردیف نبوده است. یعنی در این گوشهها که گوشههای مدال نام دارند، اساس توجه بر نظام فواصل ،نقش نغمات و بالا و پایین روندگی نتها و موضوعاتی از این دست بوده است.
این در حالیست که چگونگی چینش کشش نتها در کنار هم در اجرای گوشههای مدال از اهمیتی گاه در سطح اهمیت پرداختن به وضعیت مدال آنها برخوردار است. چنان که با تغییر همان الگوهای ریتمیک همین گوشهها، شنونده را میتوان در حدس مسبوق ذهنیاش به خطا انداخت و حتی با نواختن همان نظام کششها، یعنی همان وضعیت ریتمیک همیشگی در وضعیت مدالی دیگر، سوژهای آشنا را برایش در هالهای از نشناختن و آشناییزدایی، دوباره معرفی کرد. همان اتفاقی که اینجا پیرامون ده گوشهی مُدال، (درآمد اول و دوم دستگاه همایون، گردونیه و نغمه دستگاه نوا، بیات راجع آواز بیات اصفهان، زابل و بسته نگار و مویه و فرود دستگاه چهارگاه، و تخت طاقدیس دستگاه سه گاه) افتاده است.
در این جا ما با نوعی جابجایی رو به رو هستیم ؛ بدین ترتیب که رفتار ملودیک و ریتمیک گوشههایی منتخب را در فضای بیات کُرد دوباره معرفی میکنیم. در این معرفی دوباره، گاه ناگزیر به نوعی آهنگسازی نیز هستیم. یعنی برای نشستِ کاملِ فضای از پیش آمادهی ملودیک- ریتمیک در فضای تازه، تغییراتی مختصر اعمال کنیم تا پذیرش شنونده را در شنیدن گوشههای جدید بدست آورده باشیم و باز از این روست که گوشههای ما منتخباند؛ چراکه بر هر گوشهای به آسانی نمیتوان کار کرد و به قابلیت گوشهها برای این جابجایی و بسط بایستی توجه کرد.
این استفادهی کامل از رفتار ملودیک-ریتمیک گوشههایی که در دستگاههای خود، هر یک ، هویتی کامل و مستقل دارند، ما را به معرفی فضایی تازه در بیات کُرد میرساند که در عین حال که خاصیت مُدال آن را حفظ میکند؛ رنگ و بوی تازهای نیز به آن میدهد. حضور توامانِ شکلی از آشنایی و آشنایی زدایی؛ آنچنان که هر گوشه به واسطهی حرکت ملودیک-ریتمیکاش یادآور فضایی میشود که شخ آشنا به ردیف، در عین حال که احساس میکند آن را قبلا شنیده است، برای تازه نیز میماند.