اقدام درخوری برای آزادی امام انجام نشد
محبوبیتی که امام میان مردم داشت برای برخی تهدید حساب میشد. خودش هم میدانست این مسیر خالی از خطر نخواهد بود و کسی که دنبال اتحاد فرقهها و تودهها باشد؛ مطمئنا با خطراتی مواجه میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ امام موسی صدر؛ از رهبران جنبش اسلامی است که با قرائت شیعی و خاصی از مذهب توانست الگویی جالب و ناشناخته از حضور دین در عرصه عمومی بازنمایی کند. او در منش و اندیشه خود دارای مبانی و اصولی است که برچسبهای تکفیر و خشونت را افشاسازی میکند .در آستانهی سیوهفتیمن سالروز روبوده شدن او در نهم شهریور 1357؛ گفتوگویی داشتیم با حورا صدر (فرزند او و رییس مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر). در این گفتوگو از آخرین نتایج پیگیریها و نقشی که دولت ایران میتواند در به سرانجام این پرونده داشته باشد نیز پرسیدیم.
متن این گفتوگو که چند روز قبل از نهم شهریور (سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر) با حضور تعداد محدودی از رسانهها در موسسهی امام موسی صدر انجام شد؛ را در زیر میخوانید:
خانم صدر برای ورود به بحث از آخرین پیگیریها بگویید، آیا نتایج جدید و مستدلی از وضعیت امام موسیصدر به دست آمده است؟
قبل از هر چیز باید تاکید کنم که قضیه امام موسی صدر موضوعی نیست که ما برایش به دنبال مسابقهی خبری باشیم. اگر هم کار خبری و رسانهای میکنیم صرفا برای کمک به قضیه است. در مورد پیگیریها هم باید عرض کنم که چهار سال از شروع فعالیت کمیته پیگیری رسمی که دولت لبنان تشکیل داده؛ میگذرد. این کمیته از همان روزهای اول بعد از سقوط قذافی با مقامات لیبیایی ارتباط برقرار کرد و اعضای کمیته پیگیری سفرهای متعددی به لیبی داشتند و قضات لیبیایی برای تبادل اطلاعات و ارتباط به لبنان آمدند. سرانجام این فعالیتها توافقنامهای بود که سال گذشته میان دولت لیبی و لبنان منعقد شد.
از مصوبات این توافقنامه اجازه جستجوی میدانی برای یافتن امام موسی صدر و همچنین بازجویی از مقامات دولت سابق یا افرادی که یا به نوعی متهم بودند یا احتمال میرفت از شرایط و وضعیت امام موسی صدر اطلاعی داشته باشند، بود. تلاش دوسالهای برای امضای این توافقنامه صورت گرفته بود اما متاسفانه بلافاصله بعد از امضای آن لیبی دچار درگیریهای داخلی شد که وضعیت را عوض کرد به همین دلیل این امکان فراهم نشد تا آنطور که باید این توافقنامه اجرایی شود.
اگرچه شرایط لیبی شرایط سختی شد اما تلاش یا خواسته ما همیشه این بود که این توافقنامه اجرایی شود و همکاریهای مشترک در همه سطوح برای رسیدن به محل نگهداری امام موسی متوقف نشود. درست است که این توافقنامه به اجرا نرسید ولی اعضای کمیته پیگیری به خصوص قاضی حسن الشامی که دبیر کمیته رسمی و هماهنگکننده ارتباط با مقامات لیبی است؛ دست روی دست نگذاشتند و تحقیقات خود را ادامه دادند و با بسیاری از مقامات دولت سابق لیبی هرکجا که بودهاند دیدار و گفتگو کردند. قاضی الشامی میگوید ما با تمام مقامات دست اول دولت سابق لیبی دیدار کردیم و حتی در مناطق مختلف دنیا به سراغشان رفته و از آنها اطلاعاتی جمعآوری کردهایم. سال گذشته براساس این اطلاعات متهمین جدیدی معرفی و شکایتنامه جدیدی تنظیم شد. در شکایتنامهی جدید اسامی افراد جدیدی اضافه شده که بیشتر درگیر ماجرای ربودن امام موسی بودند.
گرچه امروز اطلاعات بیشتری داریم ولی مسلم است که رضایتبخش نیست چون وافی به مقصود نبوده است. بالاخره خیلی از این مقامات آدمهای سادهای نیستند برخی امنیتی هستند؛ برخی نظامی یا سیاسی، همه بلدند به گونهای از پاسخ دادن طفره بروند و فرار کنند.
آمار مشخصی از زندانهایی که در لیبی بازرسی شده؛ وجود دارد؟ آیا میتوان مطمئن بود همه زندانها مورد بازرسی قرار گرفتهاند؟ نتیجهی این بازرسیهای چه بوده؟ آیا مدارک جدیدی از وضعیت امام به دست آمد؟
چندین زندان بازرسی شده وحتی فیلمهایی از این بازرسیها وجود دارد. در این بازرسیها یکی از زندانبانهای امام اعتراف کرده که تا سال 1999 دوسال زندانبان امام بوده است و اینکه امام طولانی مدت در جای مشخص و زیر نظر زندانبان مشخصی قرار نداشت. این زندانبان هم تاکید کرده حتی او در این دو سال اجازه ارتباط مستقیم با امام نداشته و رئیس اصلی زندان همیشه مانع چنین ارتباطی میشده است. اینها نشان میدهد مرتب جا و مکان زندان امام تغییر میکند و به سلول دیگری در همان زندان منتقل میشود یا اساسا محل زندان عوض میشود. اینکه آیا همه زندانها بررسی شده یا نه باید بگوییم نه نشده است. به ادعای خود مقامات لیبیایی حتی در زمانی که تازه دولت جدید روی کار آمده بود و وضعیتش خوب بود و نظام سیاسی ثبات داشت، چنین آماری در دست نبود. سرزمینهای زیادی از لیبی هست که دولت سلطهای بر آن ندارد و هنوز در دست قبائل یا طرفداران قذافی است. البته این جوابی است که آنها به ما میدهند. اما اینکه چقدر ما قانعیم و چقدر میتوانیم چنین ادعاهایی را بپذیریم؛ جای سوال دارد.
ابهام درباره حضور امام در رم چرا مطرح شد؟ بر چه اساسی عدهای میگویند امام به رم رفته و آنجا ناپدید شده؟ مسئلهای که یک ماه پیش از سوی دادستان ایتالیایی تکذیب شد.
اگر تاریخچه مختصری از این جریان بخواهیم بگوییم به همان ابتدای ربودن امام موسی صدر و آغاز بیخبری از او برمیگردد. بعد از چند روز که مشخص شد این بیخبری، عادی ومعمولی نیست و لیبی ادعا کرد امام موسی به رم رفته (علیرغم اینکه آنها نیتی برای رفتن به رم نداشتند و قرار بود به پاریس بروند) یک هیات امنیتی از مقامات نظامی امنیتی و یک مقام سیاسی لبنانی تشکیل شد و این هیات ماموریت یافت به لیبی وایتالیا برود تا ماجرا را بررسی کند. لیبی اجازه نداد این هیات وارد آن کشور شود و آنها مستقیما به ایتالیا و رم رفتند. بنابر این ادعا گزارشی ارائه شد که دادگاه ایتالیا براساس آن تحقیقاتی را آغاز کرد و ادعای لیبی را مورد واکاوی قرار داد که آیا امام موسی صدر وارد هواپیمای آلیتالیا شده یا نه و آیا از طرابلس به رم رفته و در رم در هتلی به نام هالیدی این اقامت کرده یا نه؟
همهی کارکنان فرودگاه رم، مسئولان پاسپورت، مسافران هواپیما و مهمانداران مورد بازجویی قرار گرفتند. حتی از کارمندان هتل رم هم سوالاتی شد و این نتیجه به دست آمد که این دو شخصیت که لیبی ادعا میکند به هتل هالیدی این رفتهاند امام موسی صدر و همراههانش نبودهاند. دولت ایتالیا هم براساس این دلایل، حکم را اعلام و پرونده را مختومه اعلام کرد، چون در ایتالیا جرمی اتفاق نیفتاده بود.
پس درواقع شروع این مسئله دقیقا همان سالهای اول ربوده شدن امام موسی بود. (یعنی بلافاصله بعد از اعلام خبر ربودن امام موسی) اما لیبی درخواست تحقیق مجدد و شاهدان جدیدی معرفی کرد. لیبی مدعی شده بود افراد جدیدی را میتواند معرفی کند که امام را هنگام ترک فرودگاه طرابلس دیدهاند که عملا اطلاعات غلط و منحرفکنندهای بود. ولی باز دوباره دادگاه ایتالیا پرونده را به جریان انداخت و تحقیقات شروع شد. ایتالیا این بار با ادله محکمتر و حکمی قویتر در سال 1982 اعلام کرد امام موسی صدر از لیبی خارج نشده است و پرونده عملا در ایتالیا مختومه است. ناگهان بعد از سالها، سال 2005 حکمی بدون اطلاع قبلی از بازگشایی پرونده در ایتالیا و قاضی یکی از دادگاهها اعلام میکند که این پرونده را باز کردیم و با یک شاهد جدید مجدد بررسی کردیم. ممکن است امام وارد ایتالیا شده باشد و سپس پرونده را مختومه میکند. بعدا مقامات امنیتی ایتالیا اذعان کردند این شاهد شخصیتی مشکوک بوده و قابل اعتماد نبود.
اساسا اینکه پروندهای را باز کنند و با شواهد و مدارک عنوان کنند فرد ربوده شده ممکن است به ایتالیا آمده باشد و بدون نتیجه پرونده را مختومه کند؛ خود محل تناقض است. اگر نتایجی بدست آمده که امام موسی وارد ایتالیا شده پس چرا پرونده را مختومه کردند؟ البته این قضیه مربوط به زمان برلوسکونی بود و قذافی هم هنوز قدرت داشت. نهایتا هم مشخص شد میلیاردها داد و ستد شده تا این حکم صادر شود و قذافی به شکلی خودش را مبرا کند. در دورهای واقعا نمیشد کاری کرد. هم برلوسکونی در قدرت بود و هم قذافی، اگر دفعه قبل مبلغی پرداخت کرده بودند در صورت پیگیری مجدد مبلغ را بیشتر میکردند تا پرونده به نتیجه نرسد و قضیه را منحرف کنند. علاوه بر این وکلای پرونده هم برای اقدام در ایتالیا اختلافنظر داشتند. وکلایی که ما به همهشان اعتماد داشتیم و داریم. یکی میگفت اصلا نیازی نیست که پروندهای را در ایتالیا به جریان بیندازیم، دیگری اعتقاد داشت که بهتر است این شواهد و مدارک هم چک شوند. بعدها به جایی رسیدیم که شرایط جهانی هم عوض شد هم در ایتالیا و هم در لیبی، برلوسکونی رفت و قذافی سقوط کرد و دوباره اقدامات پیگیرانه در دادگاه ایتالیا آغاز شد. خانواده دوباره شکایتی تنظیم کرد و تحویل مقامات قضایی داد.
باید دوباره پرونده جدیدی باز میشد و حکم جدید صادر شد و عنوان کردند که به هیچ و جه نمیتوان ثابت کرد امام وارد ایتالیا شده است. این حکم باز محکمتر از قبل بود. بعد از صدور حکم مذکور که همین ماه پیش بود بعضی میگفتند این اصلا چه اهمیتی دارد و مگر ما شک داشتیم که امام در ایتالیا نبوده است؟ درست است ما که واقعا مطمئن بودیم که ادعای ورود امام موسی به ایتالیا صحیح نیست ولی به قول دبیر کمیته پیگیری حکم قضایی که یک مقاله یا گفتگوی دو نفره نیست، این یک حکم قضایی است. باید با آن برخورد شایستهای صورت بگیرد. به هر حال این حکم باید به گونهای صادر میشد و ادعای ورود امام موسی به ایتالیا به صورت قانونی تکذیب و ملغی میشد.
ما چارهای نداشتیم. خیلی انرژی گرفت، خیلی وقت گرفت، ولی این اتفاق باید میافتاد. برای اینکه مبادا از این مسئله سوءاستفاده شود. به عبارت دیگر یک حکم مبهم در این مورد وجود داشت که نهایتا هم ثابت شد این حکم نتیجهی یک تعامل و داد و ستد بوده، فیلم دستبوسی برلوسکونی از قذافی را دیدهاید. یک مقام اروپایی که بیجهت و بدون هیچ منفعتی چنین کاری نمیکند، حتما یک زمینه و وابستگی بوده است.
دولت انتقالی لیبی چگونه برخوردی با پیگیریهای این پرونده داشت؟ چرا بهنظر میرسد علیرغم اینکه قذافی دیگر در راس قدرت نیست و مشخص شدن شرایط امام؛ اتهامی را متوجه دولت فعلی لیبی نمیکند اما باز همکاری محکمی از سوی این دولت نمیبینیم؟
مقامات لیبی معترفند که امام در لیبی ربوده شده و آن را اعلام هم کردهاند. آنان میدانند که اگرچه قذافی سقوط کرده اما آنان مسئولیت دارند. درست است که در این سالها کشور و دولت لیبی به نوعی گرفتار جنگ و انقلاب درگیری بودهاند و باید شرایط داخلی آنها را درک کرد؛ ولی از این طرف آنها هم باید شرایط ما را درک کنند که بیشتر از این نمیتوانیم منتظر باشیم. البته «بیشتر از این را» که بیست سال پیش میگفتیم و تاکید میکردیم دیگر نمیتوانیم تحمل کنیم. هرچه هست که با وجود انقلاب و تغییرات حکومتی در لیبی همچنان یک شخصی در جایی نامشخص زندانی است و منتظر است که کسی برایش کاری کند. نه فقط دولت لیبی، هر کس در دنیا کاری از دستش برمیآید باید اقدام کند این قضیه تماشاگر نیاز ندارد، اقدامکننده نیاز دارد.
ممکن است بگوییم شرایط آشوب وجود دارد و عملا سه دولت در لیبی وجود دارد. ولی بالاخره باید اقدام و تلاشی شود. درثانی لیبیاییها نیز موظف به پاسخگویی هستند. چه آنهایی که مستقیما کاری میتوانند انجام دهند چه دیگران. واقعا نمیفهمیم چرا تأخیر میکنند. مردم ستم کشیده لیبی سرگذشتی دردناک داشتهاند و درد ما را میفهمند. همچنین باید عرض کنم که هیچ نشانه از اتفاقی ناگواری برای امام وجود ندارد چراکه اگر سند و مدرکی وجود داشت حتما عنوان میشد. به همین دلیل ما باید تلاشمان بیشتر و مضاعف شود و به دنبال آزاد کردن امام برویم.
اگر سند و مدرک و دلیلی داشتند که اتفاقی برای امام موسی صدر افتاده ابایی از بیان آن نداشتند و اعلام میکردند. چراکه میگویند دولت قبل درگیر بوده است و ما هیچ نقشی در آن نداشتیم و تبعا هیچ ضرر و زیانی متوجه آنها نمیشد. پس چرا مستندی ارائه نمیکنند. زیرا سند و مدرکی ندارند. این عامل ما را بیشتر امیدوار میکند که امام در قید حیات است. هرچند این امید بیان کردنش هم خیلی راحت نیست. اینکه یک نفر 37 سال در شرایطی باشد که هیچکس خبری از او نداشته باشد.
امام موسی صدر شخصیت مطرح و شناخته شدهای است و به نوعی به خیلی حوزهها تعلق دارد. اما در حال حاضر به نظر میرسد شاهد یک بیتعلقی در مورد او هستیم. شاید هم منفعت عدهای در خطر میافتد. چرا وقتی حتی حافظ اسد وارد شد یا ما در هشت سال جنگ که تازه اوایل ربوده شدن بود رابطهی خوبی با لیبی داشتیم؛ این موضوع حل نشد و همچنان هم حل نشده باقیمانده است؟ چرا امام موسی صدر و سرنوشتش دغدغه خیلیها نیست؟
هر جا میرویم و با شخصیتهای مختلف که صحبت میکنیم بیشتر از اینکه من بخواهم او را معرفی کنم و نقش او را به خصوص در شرایط چند سال اخیر منطقه تبیین کنیم؛ همه میگویند اگر امام موسی صدر بود شرایط منطقه نوع دیگری بود. بیشتر از من دلیل میآورند که وجود و حضور او در شرایط فعلی میتوانست تا مقدار زیادی معادلات را تغییر دهد. ولی کسی اقدامی که شایسته هم شخص او و هم متناسب با پیچیدگی این پرونده است؛ انجام نمیدهد اگر اقدام درخور توجهی شده بود؛ ایشان آزاد بودند و ما محروم نبودیم از حضور و اندیشههای او.
از برگشتن او میترسند؟
امام موسی صدر از همان لحظه اول فعالیت ارتباط خیلی خوبی (چه در ایران و چه در لبنان) با همه گروهها و افراد برقرار کرده بود، آن هم نه یک ارتباط یکطرفه. اساسا مدت طولانی در ابتدای ورودش به لبنان کار امام موسی این بود که به مناطق مختلف محروم لبنان برود و سرکشی کند. با آنها صحبت میکرد و حرفهایشان را میشنید. فعالیتهای او منحصر به موعظه نصحیت و منبر نبود. میخواست آرزوها، نگرانیها و خواستههای آنها و اینکه چه نیازهایی دارند را از خود آنها بشنود. همین نگرش بود که کمک کرد تا بفهمد چه اقداماتی باید انجام بدهد و چه برنامهای برای لبنان و منطقه باید پیاده شود. اگر حرفی میزد و مورد مقبولیت عام قرار میگرفت دلیلش این بود که مردم احساس میکردند این حرف خودشان است. ارتباط خیلی خوبی هم با مردم و هم با مسئولان همینطور با طوائف و مذاهب مختلف لبنان. این مسئله وقتی جالب میشود که بدانیم. لبنان 17 فرقه دارد. در چنین شرایطی امام موسی توانسته بود با همهی دستهها و گروهها ارتباط برقرار کند.
حتی رئیسجمهور لبنان در خاطرهای که مربوط به قبل از دوران جنگهای داخلی بود؛ میگوید امام پیشنهاد میدهد که همه لبنان تبدیل به یک حوزه انتخاباتی شود. پاسخ رئیسجمهور هم این بود که «فکر کنم شما میخواهید رئیسجمهور شوید». این گفته یعنی اذعان به اینکه خود رئیسجمهور لبنان هم فهمیده بود که امام موسی شخصیتی است مورد اتفاق نظر همه اقوام و قبیلهها و اگر قرار باشد این اتفاق بیفتد و یک انتخابات واحد برگزار شود تنها کسی که همه لبنانیها بر آن توافق دارند امام موسی صدر است.
مردم و گروهها و مذاهب مختلف نگرانی از این شخصیت نداشتند. خودم از یک مسیحی شنیدم که میگفت امام موسی صدر به هیچکدام از ما توهین نکرد و هیچ نگرانی برای ما ایجاد نکرد. من مسیحی هیچ نگرانی از فعالیتهای او نداشتم. مسئلهای که در حال حاضر متاسفانه خیلی از آن ضربه میخوریم. شیعه از فعالیت سنی نگران میشود، فعالیت سنی؛ شیعه را نگران میکند. مسیحیت هم در منطقه ما در حال حاضر خیلی وضعیت ناگواری پیدا کرده است مخصوصا در سوریه و در عراق. چنین نگرانیهایی خودش یک ضربه است. امام معتقد بود نباید باعث شویم عدهای از ما نگران شوند. در یکی از سخنرانیها که فارسی هم است و ما نوار آن را به تازگی در اصفهان پیدا کردیم، امام میگوید «من شخصا با اهل تسنن و رهبران آنان صحبت کردم و توضیح دادهام که نباید از شیعیان هراس داشته باشید. ما میتوانیم با هم دست به دست هم بدهیم و تلاش کنیم».
جنوب لبنان همیشه در معرض تهاجم اسرائیل بود غیر از تهاجم اسرائیل هم محرومیتهای شدیدی در آنجا بود. به همین خاطر امام موسی کمیته ویژهای تشکیل داد. اعضای این هیات همگی رهبران مسیحی و مسلمان منطقه جنوب بودند. امام موسی صدر از آنها خواسته بود که همگی با هم فعالیت کنند و اگر ادعای گفتگو و ارتباط با یکدیگر را دارند در عمل هم آن را انجام بدهند. نه اینکه گفتگو درباره اعتقادات باشد و تو چگونه فکر میکنی و من اعتقادم چیست. باید با همدیگر فکری به حال مردمی کنیم که از فقر و تنگدستی وکمبود رنج میکشند. در عمل تعامل و ارتباط را پیاده کرد. ضمن اینکه حرف خودش را هم میزد. اگر فاصله میان افراد نباشد خودش کلی از نگرانیها و آسیبها را کاهش میدهد.
من معتقدم که اگر امام موسی ربوده نمیشد و برنامهی خودش را اجرا میکرد به احتمال خیلی زیاد، منطقه به وضعیت فعلی دچار نمیشد. اگر به مبانی اندیشههای او برگردیم کاملا لمس میکنیم که چه تاثیری میتوانست در اوضاع فعلی منطقه بگذارد. همیشه سعی دارم از اغراق و مبالغه پرهیز کنم. نمیخواهم بگوم که اگر امام موسی صدر ربوده نمیشد این مشکلات و مصیبتها ابدا در منطقه به وجود نمیآید؛ ولی مسلم است که اگر راهی که او 50 سال پیش شروع کرد و تعامل و ارتباطی که با همه برقرار کرد. با حضور او ادامه پیدا میکرد وضعیت منطقه غیر از این بود.
گویا اما به جهت محرومیتهای شیعه تمرکز خاصی روی آنها داشت. اما آیا از نظر فکری به آنها القا میکرد که شما با سنیها فرق میکنید؟
از خودش هم یکبار سوال شد که شما چرا بیشتر برای محرومان شیعه فعالیت میکنید؟ او میگوید من برای هر محرومی و هر نیازمندی فعالیت میکنم. اما وضعیت اینگونه است که درصد بیشتر محرومان شیعیان هستند. بخش اعظمی از محرومین لبنان شیعیان هستند، ولی نگرانی و تلاشم برای محروم مسیحی یا سنی به همان اندازهی محروم شیعه هست. تلاشم این است که نه آدم محرومی باقی بماند و نه منطقۀ محرومی.
یکی از ویژگیهای امام موسی یکسان بودن اندیشه و عمل اوست. او به هرچه میگوید عمل میکند . من یکبار در عالم بچی از او دربارهی فرقهها و ادیان پرسیدم، میدانید که در لبنان تعداد فرقهها زیاد است. به من با آیهی قرآن جواب دادند که ترجمه آن را نقل به مضمون میکنم، آنان که ایمان آورده اند و یهودیان و مسیحیان و صابئین، هرکه به خدا و روز آخر ایمان داشته باید و به ایمانش عمل کند نگران وغمگین نباشد. سوال را که بالای منبر و در جمع مطرح نکرده بودم، اما در گفتوگوی دونفره هم باز چنین جوابی به من دادند. این یعنی اعتقاد راسخ به همزیستی. امام افراد را دستهبندی و از هم جدا نمیکردند و تلاش میکردند وحدت ایجاد کنند و اختلاف ها را کمرنگ کنند. خودشان هم مدام با پیروان فرقهها و ادیان و تفکرها ارتباط برقرار میکردند. رئیس سابق دانشگاه لبنان (که خودش شیعه بود اما گرایش چپ داشت) نقل میکند که بارها امام موسی صدر او را دعوت کرده تا با او بحث و گفتوگو کند. امام موسی هم در این مدت هیچگاه سعی نداشت که نظر او را تغییر بدهد و به او نگفت که از اعتقادات خود عدول کند. فقط با هم حرف میزند. این نکته واقعا جای تامل دارد. شاید مایل بودند با آنها گفتوگو کنند تا حرفشان را بفهمد و اگر راهحلی برای هر مشکلی دارند ارائه بدهند.
تلقی امام از اسلام چگونه بود؟ عدهای اسلام را خشن میبینند و برخی میخواهند از اسلام جنبهی رحمانی و محبت را به نمایش بگذارند. از دید امام موسی صدر دین اسلام چه دینی بود؟
امام صدر فهم دین را منحصر به خود نمیداند. ما در سخنرانیهای او بارها میشنویم و میخوانیم که میگوید این نظر من است و از همه میخواهد خودشان هم تحقیق کنند. هیچوقت نظر خود را به مخاطب تحمیل نمیکرد. امام صدر فهم قرآن را نه محدود به خودش میدانست و نه محدود به پیشینیان. بالاخره انسان پیشرفت و توسعه فکری پیدا میکند. لذا میتوان ضمن مقید بودن به اصول و روش تفسیر فهم جدیدی از آیات قرآن داشت. فهمی که هماهنگ و همسو با امروز باشد.
به بحث پیگیریهای شما در مورد پرونده برگردیم. آقای صادق طباطبایی در مصاحبهای گفته بود برای پیگیری به سازمان اطلاعات آلمان شرقی هم مراجعه کرده است اما نتیجهای نگرفته و تصمیم دارد در نوبت بعدی پسر امام را همراه خود ببرد تا کمکی باشد. عمر آقای طباطبایی کفاف نداد. اما آیا خانواده در جریان قرار گرفت و آیا آن پیگیریها جوابی داشت؟
استدلال برای پیگیری از آلمان شرقی این بود که سیستم امنیتی قذافی توسط آلمان شرقی طراحی شده بود پس فکر میکردند که شاید این کشور بتواند برای پیگیریهای مربوط به لیبی کمکی کند. ولی راهکار اجرایی استفاده از این امکان هم باید وجود داشته باشد و عملی باشد که چنین امکانی آنجا مهیا نشد.
عدهای میگویند در همان سال 57 که قذافی نقشه ترور امام موسی را کشید امام موسی به شهادت رسید و حتی جسم او توسط یک شی سنگین در آب دریا انداخته شد در مورد این ادعا بگویید.
این یک ادعا و تخیل بود. تمام روایتهایی که از به شهادت رسیدن امام موسی میشنویم همگی براساس تحلیل و حدس شخصی هستند و سند و مدرکی برای هیچکدام وجود ندارد. اگر سند و مدرک هست بفرمایند. ما که نمیخواهیم ادعای گزاف و بیهودهای داشته باشیم.
برخی هم میگویند اگر اتفاقی برای امام موسی صدر افتاده باشد به این دلیل که علنی شدن آن فرصتی فراهم میکند تا یک بت شخصیتی از امام ساخته شود؛ تمایلی برای بیان کشته شدن او وحتی قبول این واقعه ندارند.
خیلی این نظریه را قبول ندارم. با چه استدلالی چنین مطلبی عنوان میشود؟ اگر با این دید بخواهیم نگاه کنیم شرایط فعلی و محبوس بودن و مفقودالاثر بودن این شخصیت که امکان بهتری را برای بت سازی فراهم میکند. اساسا وقتی شما از کسی بیخبر هستید انگیزه بیشتری دارید تا تلاش کنید برای یافتن او.
نظر دیگر این است که خانواده از شرایط حال حاضر امام خبر دارد ولی مصلحت نمیداند که مطرح کند یا به تعبیری فکر میکند ادامه این روند و این بیخبری به تقویت اسطوره این شخصیت کمک میکند زیرا آنها نمیخواهند واقعیت را قبول کنند. استناد هم میکنند به زمانی که کمیته پیگیری در ایران مسئول رسیدگی به پرونده شد و میگویند به نتایجی رسیده که به خانواده اعلام کرده اما خانواده تمایلی به پذیرش آن و اعلام آن در رسانهها ندارند. توضیحی در مورد نهایت سرانجام پیگیریهای کمیتهی مذکور بدهید.
پیگیریهای مذکور به نتیجهی عملی نرسید. منتها آن روند داشت به جایی میرسید که یک نمایشنامهای تحویل ما بدهند. هدف هم تبرئهی قذافی بود. میگفتند هرکاری میخواهید بکنید اما به قذافی کاری نداشته باشید. در ثانی اصلا هیچ سند و مدرکی به ما ارائه نکرده بودند و خبر قطعی هم داده نشد. لیبی گفته بود که ما مسئولیت معنوی این اتفاق را به عهده میگیریم و غرامتی هم پرداخت میکنیم. فقط میخواست ما را ساکت کنند. چرا ما باید می پذیرفتیم؟ برخی چقدر افکارشان سطحی است. به ما میگفتند مردم لبنان از دردسرهایی رنج میبرند. این پول را بگیرید و اگر هم خودتان نمیخواهید به آنها بدهید. اگر کسی نمیخواهد کاری کند، مسئولیت خودش است. چرا ما باید پیگیری را کنار بگذاریم و اطلاعات غیر مستند را قبول کنیم.
اوایل انقلاب افرادی بودند که رابطهی خیلی خوبی با لیبی داشتند. هنوز هم هستند کسانی که حضور دارند و از قبل انقلاب با جریان فکری امام موسی مخالفت میکنند. همچنان هم بر سر حرفهای خود پافشاری میکنند. به نظر میرسد این قبیل افراد شاید اطلاعاتی درباره ربوده شدن امام موسی داشته باشند. در طول این سال ها خانواده سراغ این افراد رفته است؟ یا از سوی مقامات پیگیریها و پرسوجویی از آنها صورت گرفته است؟ حتی صرفا در حد سوال و پرسش این نکته که چقدر از قضیه اطلاع دارند.
بله؛ جریانی در ایران بوده و هنوز هم هست که اصلا مایل نیست این مسئله پیگیری شود و بالاخره موانعی بر سر را پیگیری پرونده ایجاد میکنند. بالاخره در دورهای ایران هم تعامل و هم قدرتش را داشت که بر لیبی فشار سیاسی بیاورد تا اقدامی صورت بگیرد. نمیخواهم همه را متهم به مغرض بودن بکنم. گاهی هم ناامیدی که عدهای را دچار کرده مانع پیگیری میشد. باید میرفتیم با تک تک افراد صحبت میکردیم و میگفتیم که ما اعتقاد داریم امام موسی زنده است. برخی چون فکر میکردند مگر امکان دارد امام موسی هنوز در قید حیات باشد. آنها عملا موضوع را به فراموشی سپرده بودند. ولی ما همچنان معتقدیم که امام موسی زنده است و ما باید او را آزاد کنیم. ولی تا کی میتوانیم صبر کنیم؟
وقعا سوال هم همین است تا کی؟
چیزی که از ما برمیآید؛ همین است. از ما به عنوان خانواده مگر چه کار دیگری ساخته است؟ باید افرادی که توانایی انجام کاری دارند، قدرت و ابتکار عمل در دستشان است و میدانند چه راهی باید رفت اقدامی بکنند. نه اینکه تنها خانواده درگیر باشد. یکی از مظلومیتهای امام موسی صدر هم همین است که فقط چند نفر پیگیر پرونده هستند. نمیخواهم کار را کوچک کنم، ولی چرا فقط خانواده باید دنبال این قضیه باشد؟ مگر امام موسی صدر به خاطر خانواده اش ربوده شد؟ مگر به خاطر پسر و فامیلش ربوده شد؟ پس چرا به شایستگی به این پرونده رسیدگی نمیکنند؟ من و دیگر اعضای خانواده وظیفهمان است، بحثی در این قضیه نیست. اما وقتی جمعی هستند که معتقدند اگر امام در حال حاضر بود شرایط ما فرق میکرد و بهتر از ما او را میشناسند. پس چرا اقدامی نمیکنند. برای دسترسی به سرویسهای اطلاعاتی و روشن شدن قضیه لازم است که حاکمیت ورود کند. قدرتی باید دولت کنونی لیبی را وادار کند که اقدامی صورت بدهد، تا اینکه مدام پیگیریها به عقب بیفتد.
در دولت قبلی به دلیل اینکه تضاد تفکراتی زیاد با امام موسی صدر داشتند پیگیری صورت نمیگرفت، البته انتظاری هم نمیشد داشت. در دولت جدید چگونه؟ آیا رایزنی و دیداری برای پیگیری پرونده امام با دولت یازدهم صورت گرفته است؟
بله، در ابتدای تشکیل دولت اقداماتی بوده، امیدواریم که به جایی برسد. دولت جدید این تمایل را دارد که بخواهد قضیه را پیگیری کند.
در این دوسال درگیری اصلی بخش دیپلماسی دولت مسئلهی هستهای بود. حالا بعد از پایان یافتن این مسئله دوباره نباید تمرکز روی پروندهی امام موسی صدر بیشتر شود؟
ما هم همین امیدواری را داریم. اینکه چقدر دغدغه جدی گرفته شود جای بحث دارد. امیدواریم مثل گذشته که همه اذعان داشتند غیاب امام موسی صدر از صحنه فعالیت فقدان بزرگی است اما در عمل کاری به پیش نمیرفت نباشد و بتوانیم نتیجه بگیریم.
در این سالها همیشه به خانواده نقدی وارد بود و آن هم اینکه خانواده علیرغم همهی پیگیریها همیشه یک نجابت بیش از حد از خود نشان میدهند، مطالبات و خواستههایشان خیلی با ملاحظهگری همراه بوده است. براساس نقد این افراد خانواده باید حتی یکسری افراد و جریانها را به چالش بکشد. درواقع شرایط به گونهای پیش رفته که عملا توپ را به زمین خانواده انداختهاند. همیشه در لفافه از مشکلات و موانع صحبت کردهاید و حتی کم مانده شخص قذافی را هم توجیه کنید. در این شرایط جدید که به تمایل دولت برای به جریان انداختن مجدد پرونده صحبت کردید، خانواده قصد ندارد از نجابت ذاتی دست بکشد و مصرانه و بدون ملاحظهگری کار را پیگیری کند؟
خب خودتان می گویید نجابت ذانی ... اتفاقا همین دیشب صحبت این بود که چرا ما به عنوان خانواده در این موضع قرار گرفتهایم که به جای مطالبهگر بودن باید از خود دفاع کنیم. مسئول اصلی پیگیری خانواده نیست. شاید محرک اصلی باید خانواده باشد و هست اما پیگیری چنین پروندهای که ابعاد بینالمللی دارد و چند کشور درگیرش هستند مسلما دولتها و قدرتها هستند. گاهی پیگیری و استجابت درخواست اینقدر طولانی میشود که عملا زمان انجام آن کار میگذرد. تغیر لحن به این سادگی هم نیست. اگر بخواهیم در مورد کوتاهیها وکم گذاشتنها صحبت کنیم، منظور فقط دیگران نیستند. شاید از من و دیگر اعضای خانواده باید شروع کنیم. هیچکدام اقدام شایستهای درخوراین پرونده نکردهایم. نمیتوانم هم بگویم اگر تغییر لحنی صورت بگیر صد درصد تاثیرگذار خواهد بود.
آقای صادق طباطبایی زمانی که زنده بودند برخی اوقات در مورد امام موسی صحبت میکردند و حتی در دورهای فرصتی مهیا شده بود که در رسانهی ملی این اتفاق بیفتد که میآمدند و از امام موسی خاطرهگویی میکردند. شاید اگر برای مردم روشن نشود که ما چه شخصیتی را از دست دادهایم موضوع پیگیری خیلی در افکار عمومی جانیفتد. شما دربارهی این مسئله به ویژه استفاده از صداوسیما چه کاری انجام دادهاید و چه پیگیریهایی کردهاید؟
آقای طباطبایی یک پشتیبان قوی برای این پیگیریها بود. اما در مورد معرفی ابعاد اندیشهای و فکری امام موسی در رسانه ها باید توجه کنیم که این مسئلهای دقیق وموضوع حساسی است. اینطور نیست که هرچه بیشتر در مورد کسی حرف بزنیم تاثیرش قطعا همان چیزی میشود که ما میخواهیم. دلمان نمیخواهد مردم را از یک حرفی خسته کنیم. ولی البته وظیفه داریم چنین کاری کنیم. باید این شخصیت و ابعاد تفکر او را به گونهای برای مردم معرفی کنیم که درک کنند در شرایط فعلی چقدر به شخصیتی مثل امام موسی نیاز داریم. حتی اگر وضعیت فعلی منطقه به این صورت نبود هم باز هم شناخت اندیشههای امام موسی برای همه بخصوص جوانان خیلی جای کار دارد. نوع ارتباط و تعاملی که این شخصیت داشت و نوع نگاهش به جوانان نیاز به معرفی دارد تا مشخص شود اگر میگوییم به امام موسی نیاز داریم، چرا نیاز داریم. ولی بازهم مسئلهی حساسی است و نباید مردم را خسته و زده کرد.
دربارهی تمایل فعلی به پیگیری پرونده ربوده شدن امام موسی صحبت کردید. موضوع را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم که آیا با توجه به رویه فعلی وزارت امور خارجه و موفقیتهایی که در دیپلماسی با قدرتهای برزگ بدست آورده چقدر می توان امیدوار بود که این تواناییها در حل این پرونده هم کارساز باشد و چقدر قدرت چانهزنی ایران برای حل این پرونده افزایش یافته است.
برای حل این پرونده کافی است افرادی که درگیر حل و فصل آن هستند تصور کنند انسانی با ویژگیهای امام موسی صدر که موفقیتها و دستاوردهای درخشانی داشته در جایی محبوس شده و منتظر یک اقدام است اگر چنین دیدی داشته باشند هرکسی هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد. باید توجه کنیم که وضعیت زندگی ما کجا و وضعیت آن زندانی کجا. ما همگی هر چقدر هم که دغدغه پرونده را داشته باشیم بازهم درگیر زندگی خودمان هستیم و خللی در شرایط عادی حیات ما بوجود نیامده و هیچ مانعی بر سر فعالیتهای روزمرهمان نیست ولی شخصی که زندانی است و 37 سال است نه هیچ کسی از او خبر دارد و نه او از دیگران باید درک شود اگر کمی به وضعیت او توجه کنند مطمئنا راههای زیادی برای پیگیری مییابند. دست روی دست نباید گذاشت به خصوص کسانی که قدرت دارند و تاثیرگذار هستند. مسولان ایران که قدرت دارند و میتوانند با فکر و خلاقیت و ابتکار عمل خود راههای مثمرثمری را انتخاب کنند که به نتیجه برسد. تا کی بگوییم ما مطمئنیم امام زنده است و اقدامی باید کرد، تا کی مگر میشود این حرف را زد. برخی عملا بیشتر تماشاگر هستند تا کنشگر البته در فضای فعلی و موقعیتی که ایران به دست آورده خیلی شرایط فرق کرده و غیر از این تغییر موقعیت ظرفیتهای تک تک افراد و تجربهای که طی این سالها بدست آوردهاند حتما میتواند کمکی برای یافتن راهحل درست این معضل باشند.
یک سوال دیگر که مطرح است اینکه چطور میشود آدمی که بیشترین تعامل را با دیگران داشته با بیشترین دشمنیها هم مواجه شده چطور امام که فقط با خواندن اندیشههایش خیلیها تحت تاثیر قرار میگیرند دشمن زیادی داشته باشد؟
بله همینطور است. تقریبا هر دشمنی هم که با امام موسی صدر نشست و برخاست کرد دشمنیاش را کنار گذاشت ولی بالاخره فعالیت و حضور او منافع بعضیها را به خصوص اسراییل و دوستانش را به خطر میانداخت. همین محبوبیتی که امام موسی در بین مردم پیدا کرده بود برای برخی تهدید حساب میشد. خودش هم میدانست که این مسیر خالی از خطر و مانع نخواهد بود و کسی که دنبال اتحاد فرقهها و تودهها باشد مطمئنا با خطراتی مواجه میشود. او مقابل جنگ داخلی لبنان ایستاد (حتی سفر به لیبی هم برای کمک به حل این موضوع بود) از سوی چپ و راست به او اتهام میزدند. امام صدر در یکی از مصاحبههای خود گفته بودند که یکی از اهداف جنگ داخلی لبنان ضربه زدن به همزیستی میان ادیان و مذاهب در لبنان است و من نماد این همزیستی هستم لذا هدف توطئه و دشمنی هستم.