چرا از دوران طلایی اصلاحات به احمدینژاد رسیدیم؟
نشست خبری نمایش "سعادت لرزان مردمان تیرهروز" ظهر امروز(31 تیرماه) با حضور کارگردان و سایر عوامل نمایش برگزار شد و این گروه با انتقاد از شرایط تئاتر در دوران احمدینژاد به بررسی علل فروپاشی تئاتر ایران پرداختند.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ محسن علیخانی (کارگردان نمایش سعادت لرزان مردمان تیرهروز) درباره اجرای دوباره این نمایش گفت: اجرایی که پیش رو داریم بازتولیدی از اجرای سال 79 در نوزدهمین جشنواره فجر نیست بلکه اجرای جدید با رویکردی متفاوت مربوط به سال 94 است. متنهای علیرضا نادری استطاعتی دارد که میتوان آن را بارها تکرار کرد؛ او از نانوشتههای برهههای مختلف تاریخی مینویسد.
او ادامه داد: قابلیتهای متن علیرضا نادری در کنار آشنایی من با موسسه باران که موسسهای با دغدغههای فرهنگی است؛ باعث شد برای اجرای سعادت لرزان مردمان تیره روز وسوسه شوم و البته همت گروه باعث شروع این کار شد و من در ابتدا تمایل آنچنانی نداشتم. خوشحالم که پیگیریهای گروه باعث شد کار به این مرحله از اجرا برسد. ما در اولین جلسهای که با گروه داشتیم؛ مشخصا گفتیم این نمایش قرار نیست بازتولیدی از کار سال 79 باشد و میتواند در زمان حال حرفهایی متناسب با شرایط داشته باشد.
8 سال امکان نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز وجود نداشت
این کارگردان با اشاره به زمان کوتاه تمرین گروهی عنوان کرد: متاسفانه زمان تمرین گروهی ما بسیار کوتاه بود و ما تنها در 13 جلسه تمرین گروهی توانستیم زیربنایی از این نمایش را ایجاد کنیم که کاملا با زیربناهای اجرای سال 79 متفاوت است البته شباهتهایی نیز وجود دارد که میتوانست با گذر زمان تغییر کند. بهطور کلی ما تمریناتمان را از خرداد ماه شروع کردیم و بازیگران دو به دو یا بیشتر باهم تمرینهای مداوم را دارند.
علیخانی درباره علت سکوت 15 سالهاش در تئاتر ایران توضیح داد: من سال 83 که جامعه در تدارک استقبال از آقای احمدی نژاد به عنوان رئیسجمهور بود نمایشی به نام بازگشت به خانه پدری که خود جشنواره فجر به ما سفارش داده بود را آماده کردم اما به علت سیاستهای تازهای که در تئاتر ایران بوجود میآمد امکان اجرای این نمایش از من گرفته شد و این مسئله باعث شد من از ایران بروم.
وی افزود: من فکر میکنم با گذر از دولت اصلاحات ما هشت سال نمیتوانستیم نشان دهیم که سعادت لرزان چه هست و الان فکر میکنم شرایط به گونهای شده که امکان نمایش آن وجود دارد. همانطور که گفتم نوشتههای علیرضا نادری جنبههای ناگفته از برهههای مختلف تاریخی است. نمایشهایی مانندسعادت لرزان مردمان تیره روز، دیوار و سه پاس از حیات طیبه نوجوان نجیب و زیبا امکان آن را دارد که نه تنها بعد از 15 سال بلکه پس از صدها سال با رویکرد متفاوت برای هر جامعه و زمانهای اجرا شود.
سینمای مستند و تئاتر فعال نشان جامعهی نقدپذیر است
او با بیان اینکه تئاتر و سینمای مستند خوب حاصل جامعهای نقدپذیر است؛ اظهار داشت: جامعه ما جامعهای نقدپذیر نیست. باید بدانیم که اگر سینمای مستند و تئاتر خوبی در یک مملکت وجود دارد؛ قطعا ناشی از نقدپذیر بودن آن جامعه است.
این کارگردان درباره نگاه تازهای که به نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز دارد؛ گفت: کارگردانی در واقع همان کاری است که خداوند در خلقت کرده شما باید در یک اثر باشید و نباشید. درنتیجه اثبات وجود کارگردان در یک نمایش کار سختی است و نمیتوان همه چیز را از نگاه کارگردان توصیف کرد اما بهطور کلی این نمایش در سال 94 نگاهش اقشار بیشتری را شامل میشود و شاید آدمهای بیشتری خود را در نمایش ببینند. در نمایش سال 79 شخصیتها خیلی شناسنامهدارتر بودند و به جزئیات بیشتر پرداخته شده بود اما در این کار ما با شخصیتپردازی متفاوتی توانستیم تنها نشانههایی را که معرف شرایط هستند برای مخاطبان ایجاد کنیم.
وی افزود: بدیهی است که یک تئاتر برای پخته شدن نیاز به زمان دارد و پخته شدن شخصیتهای کار ما آن زمانی است که صرفش کردیم. شاید بتوان گفت در اجرای سال 94 یک زاویه دید دانای کل و جود دارد که بسیار دیده میشود اما در سال 79 ما تلاش داشتیم تا این دانای کل درونیتر باشد.
علیخانی درباره فعالیتهایی که از زمان کوچش از ایران تا امروز داشته، توضیح داد: من در حال حاضر در دانشگاه سوربون فرانسه دانشجوی دکترای سینما هستم و فعالیت خاصی در زمینه تئاتر تا امروز نداشتم اما سال 91 درواقع سال نهایی دوران عجیب آقای احمدینژاد؛ برای یک کار مستند به نام چنگال به ایران آمدم که درباره سرطان بود و در آن مونتاژی موازی بین سرطان و ایران بهخصوص شهر تهران شکل گرفته بود.
او ادامه داد: متاسفانه من مدتها بر سر اینکه کدام بخشهای کار سانسور شود، چالش داشتم و در نتیجه، کار تحقیقاتی ما که قرار بود 5 مستند 52 دقیقهای شود تبدیل به یک مستند 52 دقیقهای با اسم چنگال شد.
روایتی از خانوادههای درحال فروپاشی/ ماندگاری متنهای علیرضا نادری در قرنها
پونه عبدالکریمزاده درباره فضای نمایشنامه علیرضا نادری توضیح داد: شخصیتهای تئاترهایی که ناتورال و رئال هستند را نمیتوان تقسیمبندی کرد. در نمایشنامههای علیرضا نادری خصیصههایی مانند عشق، مرگ، احساس و ... کاملا مشهود است. نقشهای این کار بسیار انسانی هستند و در زندگی مردم ملموس به نظر میآیند که این مسئله باعث میشود این متن تا صدها سال برای نسلهای دیگر نیز حرفی برای گفتن داشته باشد.
او ادامه داد: در این کار دیالوگی وجود دارد که پدر شخصیت رو ح انگیز به او میگوید: یک زن و مرد تا زمانی در کنار هم زندگی میکنند که یا مرد بمیرد یا زن یا هردویشان و روحانگیز درجواب به او میگوید: پدر پس کی زندگی میکنند؟ این نشان از خانوادهای دارد که دائما به مرگ فکر میکند و ناخودآگاه به زوال میرود و به فروپاشی میرسد. این واقعا مهم است که بدانیم آدمها به دنیا نمیآیند که بمیرند.
فشارهای دولت احمدینژاد و کوچ اهالی تئاتر
ستاره اسکندری بازیگر تئاتر درباره نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز گفت: درست است که من در این نمایش جایزه بهترین بازیگر زن را از نوزدهمین جشنواره تئاتر فجر دریافت کردم اما بهطور کلی این کار بسیار موفق بود و در بخشهای مثل بهترین بازیگر مرد، بهترین نویسنده، کارگردان، طراحی صحنه و .... جوایز زیادی را کسب کرد یا کاندیدا شد. همان جایزه من هم باعث شد که مسئولیتی در تئاتر ایران برعهده داشته باشم و همواره تئاتر را برای خود مهم و معتبر بدانم و خوشحالم که هماکنون پس از 15 سالی که به تجربههایم اضافه شده؛ در نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز حضور دارم.
این بازیگر با نقد جریان فعلی تئاتر ایران ادامه داد: بیایید فکر کنیم که چه اتفاقی افتاد که تئاتر ایران از دوران طلایی اصلاحات به جایی رسید که دوران آقای احمدینژاد چنین بلاهایی برسرش آمد. شاید بیثباتیهای مدیریتی، برخوردهای سلیقهای مدیران تنها کارکردی که داشت؛ ایجاد تئاتر خصوصی در ایران بود چون هنرمندان به راحتی میدیدند که با برخورد سلیقهای مدیران صرفا به این دلیل که فلان مدیر از فلان بازیگر خوشش نمیآید؛ کنار گذاشته میشود. در واقع شما میدیدید که مدیران کاملا حسی با کنار گذاشتن نمایشها برخورد میکنند.
وی با انتقاد از جریان رسانهها و مطبوعات افزود: چرا مدیرهایی که در طول این سالها بلاهای متعددی رابر سر تئاتر آوردند؛ نقد نشدند؟ چرا تئاتر ایران سالهاست که مسائلش بر دوش خودش است و هیچکس حتی مرکز هنرهای نمایشی نیز به کمکشان نمیآید؟ چرا هیچ خبرنگاری از مدیری نمیپرسد که چرا یک سالن تئاتر هم ساخته نمیشود؟ بیرمقی تئاتر امروز دارد حاصلست از فشارهایی که در طول سالها بر آن وارد شده و حالا من به عنوان کسی که در دوران طلایی اصلاحات فعالیت میکردم و بعد به خاطر شرایط مجبور به کنارهگیری شدم؛ به جامعه مطبوعات نقد دارم که چرا آنان به کوچ اجباری هنرمندان تئاتر به تصویر توجهی نداشتند و آن را آسیبشناسی نکردند. در دوران آقای احمدینژاد بسیاری به اجبار از تئاتر کوچ کردند چراکه فشارها در آن دوران بسیار زیاد بود.
آیا تالار وحدت محلی برای گلریزان و جشن تولد است؟/چرا در سطح ماندهایم؟
ستاره اسکندری با تاکید بر اینکه نقدش به جریان کلی مطبوعات است و مطمئنا رسانهها و مطبوعاتی هستند که دغدغهمند در حوزه این مسئله عمل میکنند؛ بیان کرد: باور کنید که این روزها تنها گوشی تلفن من برای نقد از اینکه چرا بازیگران سینما به تئاتر عاشقانههای ناآرام آمدهاند زنگ میخورد در واقع حاصل این برخورد؛ نشان دادن چهره عقدهای از تئاتریها نسبت به سینماگران است درحالیکه متاسفانه در مورد این نمایش خلط مبحثی صورت گرفته و در این میان تالار وحدت به عنوان مکانی که اهداف و سیاستهایش مشخص نیست؛ نقد نشده است.
او ادامه داد: در واقع نقد اصلی به تالار وحدت است که آیا سیاست مشخصی برای این مکان فرهنگی دارد یا خیر. آیا من هم میتوانم جشن تولدی یا مراسم گلریزانی در این مکان برگزار کنم؟ متاسفانه در نهایت ما تئاتریها در مقابل سینماگران قرار گرفتیم و در این میان تنها آقای تالار وحدت بود که پول خودش را برداشت.
این بازیگر با اظهار اینکه باید برای بهبود شرایط جنگید؛ گفت: جان بیرمقی که هماکنون از تئاتر ایران بهجا مانده هم حاصل مبارزه یک تنه تئاتریها در مقابل مشکلات است. وظیفهما و رسانهها برای بهبود شرایط چیست؟ چرا من در تئاتری که سالها زحمتش را کشیدم ذرهای ثبات مالی ندارم و مطرح نمیشوم اما به محض بازی در یک سریال درجه ج در صداوسیمای ایران روی جلد مجلهها میروم. چرا خواستههای ما عوض شده؟ چرا قهرمانهایمان را از دست دادهایم و رسالت خودمان را فراموش کردهایم؟ این روزها مطالباتمان را در حد یک بیمه یا بن هدیه کاهش دادهاند، چرا اینگونه در سطح ماندهایم؟