ایران در آستانه تبدیل به خانهای شیشهای
دیرزمانی است نیاز به این مسئله که جامعه ایرانی یک جامعه جهانی شده باشد و هر انسان ایرانی یک انسان جهانی باشد و به نظامهای جهانی متصل شود بدون اینکه هویت خود را از دست دهد، احساس میشود.
داوود فیرحی (پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام) سیمای ایرانِ بعد از توافقات هستهای را ایرانی فعال در نظم سیاسی جهان پیشبینی میکند.
استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در یادداشتی که برای ایلنا نوشته؛ آورده است: تصور میکنم این مذاکرات دو ویژگی مهم دارد: اول اینکه؛ مذاکره در سطح رسانهای و رسانههای بزرگ جهانی جریان دارد و دوم انجام این مذاکرات در سطح قدرتهای بزرگ جهانی. این موضوع از هر دو جهت هم تأثیر بینالمللی خود را دارد و هم آثار داخلی خود را.
در رابطه با تأثیر بینالمللی آن میتوان گفت که از این پس جامعه ایرانی، ایدهها، آرمانها و نظام سیاسیِ ایران، بیشتر برای جهانیان شناخته میشود. از آن جا که شبکههای اجتماعی گسترش پیدا کردهاند و رسانههای جهانیِ هم نام ایران و نظام سیاسی، ایدئولوژی و تفکرات ایرانی- اسلامی را برجسته کردهاند، احساس میکنم جامعه ایران درحال تبدیل به یک خانه شیشهای برای جهانیان است که همه چیزِ آن برای جهانیان شناخته شدهتر میشود.
از طرفی دیگر، ایران در این مذاکرات در سطح قدرتهای بزرگ قرار گرفته و میگیرد و همین مسئله باعث میشود جامعه ایرانی با حفظ اصالتهای خود بهجای اینکه از دنیا کنار گذاشته شود یا خود از جامعه جهانی فاصله گیرد، با همه ویژگیهایش بیش از گذشته توسط جامعه جهانی شناخته و پذیرفته شود. همانگونه که دنیای سرمایهداری با تمام تفاوتهای خود کمونیسم را پذیرفت و با یک ایده متفاوت در نظم جهانی بالاخره کنار آمد اما با نظامهای دیگری که ساختار جهانی را به هم میریختند (مثل فاشیسم) نتوانست کنار بیاید.
پذیرفته شدن خودش به تنهایی اتفاق مهمی است. اینکه یک کشور اسلامی با مدعیات اسلامی در حوزههای متفاوت زندگی در سیستم جهانی پذیرفته شود و در مذاکرات، طرفِ قدرتهای بزرگ جهانی قرار میگیرد. این مسئله باعث میشود ایران با همان ایدئولوژی و نظام اسلامیِ خود، به عنوان الگویی از حکمرانی در جهان شناخته و دیده شود. که این دو موضوع تبعات زیادی در داخل کشور خواهد داشت.
همانطور که اشاره کردم جامعه ایران از این پس کریستالی میشود و جهانیان به آن توجه زیادی میکنند. ایرانِ پسامذاکره، دیگر مثل چین یا کره شمالی نیست. چین برای جهان یک جعبه سیاه است که درونش معمایی ناشناخته که از ایدئولوژی مائوئیسم تا فرهنگ چینی در جریان است. اما نه جامعه ایران مانند چین است و نه اسلام همانند کمونیسم. برای توصیف ایران پسامذاکره میتوان از اصطلاحی خاص استفاده کرد که در اندیشههای سیاسی جامعه «سراسر بین» نامیده میشود. جامعهای که میل به گشودگی درهای خود به روی چشمان جهان دارد و جامعهای که ناگزیر خود را آنگونه که هست عرضه میکند نه آن که پنهان دارد.
جامعه ایران از لحاظ سیاسی مجبور است مرتب به پرسشهای گوناگونی چون قاعدهمندی بهتر نظم سیاسی، درجهی مردم سالاری، دموکراتیک شدن بیشتر و... پاسخ دهد. در سطح بحثهای حقوق بشری این سوالات بیشتر مطرح است و جامعه ایرانی تا امروز کوشیده در حوزه سیاست و دموکراسی و قاعدهمند کردن نظم سیاسی و بحثهای حقوق بشر، الگوها و معیارهای خودش را بیشتر صیقل دهد. سیاستگذاری و تلاش در شفافسازی بیشتر در حوزه عمومی سرنوشتِ گریزناپذیرِ جامعه ما در شرایط پسامذاکره خواهد بود.
برداشته شدن تحریمها از نظر اقتصادی هم دو تأثیر مهم میگذارد که اولینِ آن اثر روانی است. با این اتفاق- اگر توافق حاصل شود- جامعه حس میکند از فشار تحریم که حتی ممکن است بخشی از آن هم موهوم باشد؛ نجات پیدا میکند و آرامشی به جامعه بازمیگردد و اقتصاد تثبیت شدهای به وجود میآید. چراکه اکثر راههای بازرگانی خارجی و معاملاتِ غیرمستقیم تبدیل به معاملاتِ مستقیم و رسمی و مبتنی بر قواعد پذیرفته شده بینالمللی شده؛ بنابراین هزینهها کاهش پیدا میکند. تخلفات و فساد اقتصادی کم میشود، بهویژه اینکه بخشی از اقتصاد عمدهی ما بازرگانی دولتی است. وقتی این قسمتها اصلاح میشود؛ هزینه زندگی هم کاهش پیدا میکند. این هم به لحاظِ روانی اتفاق خوبیست و هم اتفاقی است که واقعاً میافتد. از لحاظ فرهنگی هم دیرزمانیست نیاز به این مسئله که جامعه ایرانی یک جامعه جهانی باشد و هر انسان ایرانی یک انسان جهانی باشد و به نظامهای جهانی متصل شود بدون اینکه هویت خود را از دست دهد، احساس میشود. جهانی شدن جوامع مسئله بسیار مهمیست با آثار علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوان.
کشورهایی که به لحاظ فرهنگی بسته هستند، خشونتهای خاص خود را ایجاد میکنند. اما گشودگیِ فرهنگی به معنی این نیست که همه ایدهها و هویتهای دیگران پذیرفته شود. خودِ این گشودگی در جامعه یک تساهل ایجاد میکند، نوعی تسامح فعال و آستانه تحملی را بهوجود میآورد که افراد جامعه یکدیگر را بیشتر تحمل میکنند. این گشودگیِ جهانی به لحاظ فرهنگی یا جهانی شدن، عوارض مثبت و منفی دارد. آدمی سعی میکند هویت خود را به دنیا عرضه کند. این نکته مهمیست و البته ممکن است دشواریهایی هم داشته باشد.
به هر حال، حفاظت از هویت دوگونه است؛ یکبار آدمی هویت خودش را با ایزوله شدن و بستن درها به روی دیگران حفظ میکند که این یک برخورد تدافعی است. یکبار هم هویت خود را با حضور در بازارِ جهانی هویتها حفظ میکند و یک نوع رقابت ایجاد میکند که باعث میشود خلاقیت در جامعه رشد پیدا کند.
از جمله معایبی که این مسئله خواهد داشت یکی این است که اتفاقی در جامعه میافتد که اصطلاحاً به آن میگویند انتظاراتِ افزوده. یعنی جامعهای که بسته بوده وقتی گشوده میشود، ممکن است توقعاتی بیش از انتظار برایش پیش آید. دیگر اینکه ممکن است دولت نتواند از پسِ این توقعات برآید. در اینصورت جامعه فکر میکند بسیاری از محرومیتهای تحمیل شده و موانعی که داشته با برداشته شدن تحریمها باید به سرعت برطرف شود. این اتفاق ممکن است دولت را تحت فشار قرار دهد. به نظر میآید اگر رسانهها نتوانند در رابطه با این مسایل یک چترِ اقنایی درست کنند و به جامعه توضیح بدهند جایگاه هریک از این مسایل کجاست؛ جامعه و دولت دچار آسیب میشود. از جمله دیگر معایب آن؛ بحثهای بینالمللیست. از قدیم به این شکل بوده که وقتی رقابتها از سطح امنیتی عبور کرد و کشورها مطمئن شدند با جنگ و درگیری نمیتوانند رقابت یا مبارزه کنند، بحث را به حوزههای فرهنگی میکشانند بنابراین رسانههای غربی به شدت روی مسائلی از قبیل حقوق بشر و اقلیتهای مذهبی و بحثهای قومیتی موجود در کشور ما تبلیغ خواهند کرد. حتی بهنظر میآید با گشایشی که در جامعه اتفاق میافتد، احتمال دارد که گروههای رادیکال با افزوده شدن به نگرانیشان؛ خشونتهایی از خود بروز دهند و به شعارهایی از این قبیل که دولت استحاله شده، غرق در غرب شده و توافقات مانند آشتی با شیطان است؛ متوسل شوند. شاید همهی این اتفاقات پس از توافق رخ دهد. در اینصورت شاید بهتر باشد که دولت و همینطور بخشهای نخبهای و رسانهای ما بیشتر راجع به شرایط بعد از توافق صحبت کنند و عکس آن را هم توضیح دهند. یعنی شرایطی که درصورت به بنبست رسیدن مذاکره کشور میتوانست با آن روبرو باشد و نیز تفسیرهای پس از توافق را که قطعا آن را درپیش خواهیم داشت.
یادمان نرود که هر توافقی ممکن است بادوام یا کمدوام باشد. باید با مردم درباره همه این موارد و دیدگاهها گفتگو کرد و زوایای گوناگون آن را به جامعه شناساند.