سهم نوجوانان از ادبیات تألیفی چقدر است؟
در بین آثار ترجمه شدهی حوزه داستان و رمان نوجوان، معدود آثار تألیفیسراغ داریم که مخاطب به آن علاقه نشان دهد. ناشران علاقه بیشتری به انتشار کار ترجمه دارند تا کار تألیف. این معضل را چگونه باید حل کرد؟
امروز شاهد حجم زیادی از آثار ترجمه شده در بازار کودک و نوجوان هستیم که قابل مقایسه با آثار تألیفی نیستند. این اتفاق دلایل زیادی را شامل میشود، ازجمله علاقه برخی ناشران به انتشار آثار ترجمه شده؛ به دلیل هزینه پایین آن. دلیل دیگر ممیزهای موجود و خودسانسوری نویسنده، محدود بودن موضوعات داستانی و بیاعتمادی مخاطب نسبت به کتابهای تألیفی است. سیدعلی کاشفی خوانساری این موضوع را درمیان گذاشتیم.
ترجیحِ نوجوانان به کتابهای ترجمه
شاید یکی از مشکلات بزرگ در زمینه تألیف رمان و داستان نوجوان این باشد که نویسنده ارتباط و شناخت خوبی از مخاطب ندارد. بسیاری از داستانها و رمانهای تألیفی ما در فضاهای روستایی میگذرند و اتفاقاتی که در آن جریان دارد به یک روستا یا دهکده کوچک محدود میشود. سوال اینجاست که چند نوجوان کتابخوان در روستاها سکونت دارند یا چند درصد آنها با چنین فضاهایی آشنا هستند؟ نوجوان ترجیح میدهد بهجای خواندن داستانی که در یک روستای دورافتاده میگذرد؛ داستانی را بخواند که با محیط شهری و آپارتمانیِ زندگی او در ارتباط باشد.
سیدعلی کاشفی خوانساری اعتقاد دارد: مخاطبشناسی و تشخیص نیازهای او، یکی از مهمترین موضوعاتی است که اکثر نویسندگان حوزه نوجوان ما به آن بیتوجهند و انگار که برای خودشان مینویسند نه برای مخاطب. باید روحیات نوجوان را شناخت. او علاقهای به پند و اندرز گرفتن بهطور مستقیم ندارد. نوجوان در سنی است که خود را با بزرگسالان یکی میداند، پس باید توجه داشت، داستانهایی که برای این گروه سنی نوشته میشود؛ رنگ و بوی کودکانه نداشته باشد. همچنین طرح جلد و فونتی که برای چاپ کتاب استفاده میشود؛ مهم است و میتواند مخاطب را به خود جذب کند.
او میگوید: دیگر مسائلهای که مخاطب نوجوان را به سمت کتابهای ترجمه شده سوق میدهد؛ کمبود یا نبود موضوعات دلخواه او در کتابهای تألیفی است. واقعیتهای زندگی مانند عشق، بلوغ جنسی، فقر، کودکان خیابانی و اختلاف والدین، در کارهای تألیفی ما- به دلیل ممیزیها و سختگیریها- چندان نمود ندارد. اینها مسائلی هستند که بهطور ملموس در جامعه وجود دارند و نوجوان دیر یا زود با آنها آشنا میشود. او میتواند چنین مسائلی را به راحتی در کتابهای خارجی ترجمه شده بیابد، گرچه ممیزی کتاب درباره آثار ترجمه هم اعمال میشود، اما حدود و دامنه آن بسیار کمتر از آثار تألیفی است.
بیپولی مقوله کتاب و اهمیت ندادن به آن به خصوص در حوزه نوجوان نیز باعث شده امروز چندان آثار تألیفی خوبی در این زمینه نداشته باشیم.
تاثیرپذیری فضای ادبیات کودک و نوجوان از دولت
این نویسنده کتاب کودک و نوجوان معتقد است؛ در دولتهای مختلف، سیاست مشخص و مؤثری برای حمایت از آثار ایرانی وجود نداشته است. او میگوید: مسائل اقتصادی اکثر ناشران را وادار به تولید آثار ترجمه شده کرده است؛ چراکه هزینه ترجمه بسیار کمتر از کار تألیفی است. حتی برخی ناشران؛ ترجمهها را بهصورت گروههای دانشجویی انجام میدهند که هزینه بسیار کمتری در پی دارد. این سیاست غلط باعثِ عرضه بیشتر ترجمه نسبت به تألیف شده است. همچنین هزینه کمتر کار ترجمه، عرصه را برای تألیفات تنگ کرده است. مسأله دیگر عدم قانون کپیرایت در ایران است که باعث شده ناشران بدون هیچ محدودیتی صدها جلد کتاب را از نمایشگاههای خارجی خریداری کنند و به کار ترجمه آنها در ایران بپردازند.
کاشفی خوانساری میافزاید: در میان نویسندگان ایرانی، کسانی که سلایق و نیازهای کودکان را میشناسند؛ کم نیستند. کارهای تألیفی خوب داریم که وقتی که در کتابخانهها عرضه میشوند؛ مورد استقبال قرار میگیرند. اما متأسفانه سیاستهای نشر باعث شده عمده کتابها به ترجمه اختصاص پیدا کند و همین موضوع سلیقه مخاطب را نیز تغییر میدهد.
این نویسنده با بیان اینکه فضای ادبیات کودک و نوجوان تا حد زیادی متأثر از دولت است؛ ادامه میدهد: در این میان یا ناشران دولتیاند یا خریداران. همچنین نویسنده احساس نیاز نمیکند که به مخاطب بیشتر نزدیک شود و با شناخت دقیق و روز به روز از او آثاری را پدید بیاورد که موردپسند او باشد.
او با بیان اینکه ادبیات کودک در مفهوم کلی نیاز به دانش عمیق و وسیع و تخصصی ندارد؛ میافزاید: چیزی که نویسنده کودک علاوه بر یک معرفت عمومی به آن نیاز دارد، شناخت مخاطب است. متأسفانه در ایران راههای ارتباط نویسنده و خواننده تعریف شده نیست و بسیاری از نویسندگان در خلاء مینویسند.
ادبیات کودک و نوجوان جدی گرفته نمیشود
نوجوان ترجیح میدهد بهجای سیر و گشت در فضاهای نامأنوس خارجی، داستانی بخواند که در فضای شهر خودش و مردمی که هر روز با آنان سروکار دارد؛ بگذرد. اما چه میشود کرد وقتی که میزان تألیفات برای نوجوانان بسیار محدود است. از سوی دیگر نوجوان آنقدر کتابهای ترجمه شده خوانده که با فضای داستانی ایرانی تا حدودی ناآشناست. او به اسمهایی مثل جک، بیل، دیویدو... عادت کرده است و دیدن اسمهای ایرانی در رمان شگفتزدهاش میکند. فاجعه این است که ذهن بچهها با ترجمه پرشده است.
به اعتقاد این نویسنده؛ نوجوانان به کتابهایی در ژانر وحشت و پلیسی علاقه نشان میدهند اما تألیفات ایرانی در این زمینه محدود است. ازنظر کیفیت و پرداخت داستانها ضعیف هستیم و از طرف دیگر نویسندگان حمایت چندانی نمیشوند و شاید همین موضوع است که انگیزه نوشتن یک داستان خوب را از آنان میگیرد.
سالهاست قرار است در مدارس ساعت مطالعه بگذارند، اما چنین اتفاقی نیفتاده و اگر هم ساعت کتابخوانی داشته باشیم باز هم همان حکایت قدیمی تکرار میشود و ناشران و نویسندگان رانتی وارد میشوند و اجازه انتشار و پخش آثار خوب برای کودک و نوجوان را در مدارس نمیدهند. شاید لازم است که وزارت آموزش و پرورش کمی جدیتر درباره این موضوعات بیندیشد.