قوی و ضعیف در جامعه بیقانون تراژدی خلق میکنند
امینی میگوید: تا وقتی اخلاقِ شخص ملاک باشد امکان تحقق قانون وجود ندارد. چرا؟ چون این من هستم که خیر و شر را تعیین میکنم. خیریت یا شرارت را فقط و فقط قانون باید تعیین کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فرزاد امینی که کارگردانی نمایشهایی مانند «اقدامهای انجام نشده» و «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ...» را در کارنامه دارد با بیان اینکه هیچگاه در کارگردانی نمایش قصد نگاه طبقاتی نداشتم اظهار کرد: در نمایش قبلی گروه، بازیگران زن (شهلا) و تمام شخصیتهای مرد داستان (داوود) نام داشتند. از این طریق تمام جامعه را به سان یک ارگانیزم واحد و زنده دیدم که آسیب دیده و آسیبپذیری هر بخش به سرعت بخش دیگری از این ارگانیزم را دچار آسیب خواهد کرد.
این هنرمند جوان درباره آخرین نمایش گروه توضیح داد و گفت: دلیل من برای کارگردانی نمایش این بود که به عنوان یک متفکر و عضوی از جامعه با مردم زندگی میکنم و دردهای آنها را میبینم. اینجا ناچارم از عبارت تکراری و کلیشهای هنرمند متعهد استفاده کنم و بگویم به این معنا من خودم را به جامعه متعهد میدانم. به عنوان هنرمندی که میخواهد صادقانه به خود و جامعه فکر کند.
او افزود: ما در نمایش تلاش کردیم با روح زمانه جامعه ارتباط برقرار کنیم و به دیالوگ برسیم؛ در این مسیر قصد نقد افراد یا نسخه پیچی نبود.
کارگردان نمایش «پروا» تصریح کرد: به دلیل علاقهام به ماجراها و قصهها همواره صفحه حوادث روزنامهها را ورق میزنم؛ در این میان گاهی با تراژدیهایی مواجه میشوم که در آنها از جادوگران مکبث خبری نیست! خبری از زئوس و آفرودیت نیست.تراژدیها در یک نظام علی و معلولی ارسطویی اتفاق نمیافتند، بلکه حاصل یک لحظه دردناک هستند که سالها در طول حیات یک فرد انباشت شدهاند.
امینی خاطرنشان کرد: وقتی شما انگیزه قاتل را میخوانید باور نمیکنید بخاطر 200 هزار تومان آدم کشته باشد. خیر؛ موضوع دویست هزار تومان نیست بلکه انباشت یک نقطه تاریک طی سالیان طولانی است که یکجا سر باز کرده است. در نمایش ما دو لحظه تراژیک وجود داشت که حاصل همین ویژگی بود.
وی به تفاوت تراژدی در متن خود و آنچه در متون کلاسیک سراغ داریم اشاره کرد و گفت: تفاوت این بود که تراژدی در نمایش ما برخلاف آنچه در آثار تراژیک جهان مثل نمایشنامههای شکسپیر سراغ داریم شکوهمند نبود. معتقدم پتانسیل فاجعه در کوچه و خیابانهای ما به شدت زیاد است و آن لحظه در سیر دراماتیک کار در نقطه خودکشی شهلا و قاتل شدن شوهرش داوود نمود پیدا میکند.
او ادامه داد: به این ترتیب انگیزه من به عنوان فردی که با مردم زندگی میکند از همین دردناکی و تاثر از حوادت پیرامون ناشی میشود.
امینی درباره تاثیر فراز و فرودهای اقتصادی – سیاسی طی سالهای اخیر بر شکلگیری تضادها و تناقضهای اجتماعی و نمود این تاثیرگزاری بر اقشار گوناگون در نمایش خود اظهار کرد: اینکه شغل شخصیت نمایش کارگر بود نباید این تفسیر را به دست دهد که منظورم فقط همین قشر است. گرچه این نگاه را دارم که بگویم همین کارگر در آلمان با رفاه و آسودگی بیشتر زندگی میکند و لحظات خوش بیشتری دارد.
او افزود: تاکید میکنم به هیچ وجه اندیشههای مارکسیستی و سوسیالیستی را دنبال نمیکنم بلکه از مردم اجتماعی مشخص در ایران حرف میزنم که میتوان در شهرها و روستاهایش رد داوودها و شهلاها را به وضوح دید.
این کارگردان جوان اظهار کرد: من از یک نابسامانی و هرج و مرج حرف میزنم. هیچ چیز سر جای خودش نیست. من از هرج و مرجی حرف میزنم که روان داوودها و شهلاها را تخریب کرده و به شکلی خشن و آزاردهنده آنها را نسبت به یکدیگر دچار اسطکاک میکند.
امینی بیان کرد: گاهی تماشاگران میگفتند خشونت در کار زیاد است اما توضیح من این بود که ما اصولا در فضای بسیار خشنی زندگی میکنیم. شاید شهروندان بعضی کشورهای اروپایی ما ایرانیها را به تعارفی بودن بشناسند؛ ویژگی که ظاهرا خیلی اخلاقی به نظر میرسد اما اینطور نیست و به شدت جامعه خشنی هستیم.
او ادامه داد: قانون یعنی تحقق اخلاق به قول کانت به نحو "آپریوری" یا ماتقدم که وابستگی به شخص خاصی ندارد. قانون یعنی اخلاق به نحو آپریوری اما تا وقتی ملاک اخلاق شخص باشد امکان تحقق قانون وجود ندارد. چرا؟ چون این من هستم که تعیین میکنم شما خیر هستید یا شر. خیریت یا شرارت را فقط و فقط قانون باید تعیین کند.
کارگردان نمایش «سگ ولگرد» افزود: این امور طبقاتی، ایدئولوژیک یا خودی و غیر خودی نیستند. همین نگاه است که مرجعیت خود را از بزرگترین فیلسوف دوران مدرن یعنی امانوئل کانت میگیرد و منتج به اصطلاح حقوق بشر میشود.
امینی با بیان اینکه چنین عواملی در جامعه غایب هستند اظهار کرد: ما با روانهای پریشانی مواجه هستیم که در دو حالت تراژدی خلق میکنند. یکی "جنون" و دیگری "مصونیت از قانون" که هر گاه این روانِ به شدت دچار هرج و مرج قدرت را به دست بگیرد تردید نکنید تراژدی خلق میکند.
او جدایی سلامت جامعه از وجدان و اخلاق بسیار خطرناک دانست و گفت: وجدان به هیچ وجه سلامت سلوک مردم یک جامعه را تایید نمیکند. من تا کجا میتوانم به اینکه شما فرد با وجدانی هستید اعتماد کنم؟ به همین دلیل در جوامع انسانی تعهد به قوانین وضع شده ملاک است نه میزان امید ما به وجدان مردم.
این هنرمند تصریح کرد: هرج و مرجی که در شخصیتهای نمایش اگر از جانب وجدان مدیریت نشود تراژدی خلق میکند و اگر این روان به قدرت برسد چون توان کنار گذاشتن وجدان را دارد و از طرفی شاهد فقدان قانون هستیم؛ مجدد تراژدی خلق میکند. به این ترتیب هم فرد قوی تراژدی خلق میکند هم فرد ضعیف.