زاون قوکاسیان عاشق سینما بود
قوکاسیان نقش پررنگی در راهاندازی جشنواره فیلمهای کوتاه اصفهان و چندین جشنواره موضوعی سینمایی و حضور سینماگرانی همچون تقوایی، ثمینی، معتمد آریا، عیاری، بیضایی، فرمان آرا، بنی اعتماد و مینو فرشچی در آنها ایفا کرد.
محسن هاشمی؛ منتقد و کارشناس سینما و از دوستان نزدیک زاون قوکاسیان؛ بدنبال درگذشت وی با انتشار یادداشتی برخی از خصایل نیکوی وی را یادآور شد.
به گزارش ایلنا؛ متن یادداشت محسن هاشمی که در اختیار ایلنا قرار گرفته؛ بدین شرح است:
اول آشنایی
از دیرباز اخبار و تازههای فرهنگی هنری جهان را از رادیوهای بینالمللی دریافت میکنم. شبی از شبهای پاییز ١٣٧٧ خبرنگاری از جشنواره فیلم وین گزارش میداد. در این میان مصاحبهای هم با یک منتقد ایرانی داشت. لهجه شیرین اصفهانیاش مرا مجذوب خود کرد. فردای آن روز رو به رییس اداره سینمایی گفتم آیا کسی را به نام قوکاسیان میشناسد؟ آقای… رییس اداره سینمایی پاسخ داد بلی. او ساکن اصفهان است. از او خواستم قراری برای دیدنش تنظیم کند. دو سه هفتهای بعد محسن اکبری مسئول دفترم به داخل آمد و گفت یه آقایی آمده به نام زاون و میخواهد شما را ببیند. گفتم بپرسد چکاری دارد؟ رفت و پرسید و آمد و گفت که مراجعهکننده میگوید من با ایشان کاری ندارم ایشان با من کار دارند. پرسیدم فامیلش قوکاسیان است؟ گفت بله. به دم در به استقبالش رفتم. سلام و احوالپرسی کردیم و سریع رفتم سر اصل موضوع. پرسیدم علاقهای دارد با همکاریاش فعالیت سینمایی بکنیم؟ گفت: اگر شما مایل باشید و مسیولیتش را بپذیرید، البته! قراری گذاشتیم تا مفصل درباره این موضوع صحبت کنیم. این آغاز همکاری ما و راهاندازی جشنواره فیلمهای کوتاه اصفهان و بعدتر دوستی ما و همکاری در اداره و اجرای چندین فستیوال سینمایی شد.
دوستی و همکاری سینمایی
من به دعوت محمدمهدی عسگرپور؛ مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی؛ برای برنامهریزی و اداره جشنوارههای موضوعی کشوری به تهران آمدم. برای ارتباط باسینماگران بهمنظور تحقق ماموریتم این زاون قوکاسیان بود که مرا با ناصر تقوایی،
نغمه ثمینی، فاطمه معتمد آریا، کیانوش عیاری، بهرام بیضایی، بهمن فرمان آرا ورخشان بنی اعتماد و مینو فرشچی آشنا کرد. و چون یاری صمیمی و مشاوری امین برای تنظیم هیاتهای انتخاب و داوری این جشنوارهها به من کمک میکرد. بعدتر که بنیاد سینمایی فارابی را ترک کردم در بزرگداشت لیلت تریان؛ استاد مجمسهساز؛ یاریام کرد تا مستند این معلم مجسمهساز ساخته شود. او کارگردانی فیلم هنر و ایمان در ستایش هنر پیروان ادیان ابراهمی مقیم ایران را در دوران مسیولیتم در موزه امام علی(ع) ساخت. این اواخر نیز برای تولید مستند شفاهی سینمای ایران در موزه سینما همکارم شده بود.
تازهترین دیدار
برای شرکت در یک جشنواره نمایش فیلمهای ایرانی به همراه هیاتی از خانه سینما به کلن آلمان آمدیم. از کلن برای ملاقات با رییس آکادمی فیلم آلمان و بازدید از استودیو فیلمسازی بابلزبرگ به برلین نقل مکان کردیم. فردای آن روز پس از دیدار و بازید گروه به تهران بازمیگردند. من اما در اروپا دل نگران دوستم زاون، اتوبوس شبانه از برلین به وین حرکت میکنم. ساعت ده صبح فردا فتانه در ایستگاه اتوبوسهای یورلاین مرا پذیراست. فتانه برایم توضیح میدهد که تا ساعت چهار بعداز ظهر باید وینگردی کنیم تا امکان دیدار زاون میسر شود.
نیمروزه وین را با وسواس و علاقه تماشا میکنم و ساعت سه و نیم بعدازظهر بعداز دوبار متروسواری به بیمارستان عمومی شهر وین میرسم، دیدن دوباره زاون قوکاسیان دوست و مشاور همراهم اشک شوق در دیدگان هر دوی ما میدواند. شنیدن دوباره لهجه شیرین زاون قوکاسیان با نگاه آرام و شکیبایش مرا منقلب میکند اما از دل نگرانی خارج ساخت. خاله مهربانش که این نود روز مادرانه درکنارش بوده از وضعیت بیماریاش گفت و رضایتخاطر پزشکان و ضرورت تحمل چند ماه دیگر برای بهبود کامل بیماریاش!
زاون قوکاسیان دوستی جوانمرد، معلمی بردبار و عاشق سینما بود. خدایش رحمت کند و مانند او را بر جامعه ما فزونی بخشد!