بازیگر نمایش «خونمردگی» مطرح کرد؛
یک پلاتوی نیمه استاندارد هم در سبزوار نداریم/ تئاترشهر خانۀ خودم است
بازیگر نمایش «خونمردگی» میگوید: یک پلاتوی نیمه استاندارد هم در شهرمان نداریم. با هر یک از پیشکسوتان این شهر که صحبت میکردم، میگفتند چرا داری تئاتر کار میکنی، به زندگی بچسب، برو یک جا کارمند شو.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «خونمردگی» یکی از آثار حال حاضر در مجموعه تئاتر شهر است که در تالار قشقایی به روی صحنه رفته است. محسن سنگسفیدی نویسنده این اثر است و مهدی جلینی کارگردانی آن را به عهده داشته است.
فائزه گوهریپور، زهره علوی، احسان افچنگی، هادی قلیچیپور، محمد باقرآبادی، ندا خورشیدی، رضا رسولیپور، سید محمدامین قریشی نیز بازیگرانی هستند که در این اثر نمایشی ایفای نقش میکنند.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «ثریا ابراهیمی، بیماری در بخش مراقبتهای ویژه یک بیمارستان است که به دلیل وخامت حال، مورد آزمایش قرار میگیرد. نتیجه آزمایش پزشکان را بهتزده میکند و متوجه میشوند که…»
هادی قلیچیپور که فعالیت در عرصه تئاتر را از شهرستان آغاز کرده است، درباره جزییات بیشتر حضورش در نمایش «خونمردگی» به ایلنا گفت: بازیگری را از سبزوار، با حضور در کلاسهای بازیگری آغاز کردم. باتوجه به اینکه امکانات و دسترسیهای لازم برای هنرمندان و علاقهمندان به تئاتر در این شهرستان محدود بوده و هست، من تلاش کردم با دسترسی به فیلمهای تئاتر، روند آموزش خود را ادامه بدهم. امروز برایم روز بسیار بزرگی است؛ چون اولین آرزوی بزرگ زندگی من این بود که در مجموعه تئاتر شهر در تهران، روی صحنه بروم. همیشه، وقتی که از کنار این ساختمان رد میشدم و به آن نگاه میکردم، یک افسوس و حسرتی را داشتم. از این منظر، که امروز در این ساختمان حضور دارم، واقعاً برای من روز بزرگی است؛ چراکه هم خودم و هم خانوادهام، برای رسیدن به امروز تلاشهای بسیار زیادی کردهایم و واقعاً از اینکه اینجا هستم، خوشحالم.
درباره حضورتان در نمایش «خونمُردگی» بگویید و همکاری با مهدی جلینی به عنوان کارگردان؟
من با کارگردان، بازیگردان این نمایش و دیگر دوستانی که در این اثر حضور دارند، همگی برای اولینبار است که با هم در حال همکاری هستیم. ما علیرغم اینکه در یک شهر بودیم، اما با هم همکاری نداشتهایم. ما همه اصالتاً سبزواری هستیم.
چه شد که به تهران آمدید؟
من ۲ سال در تهران و ۲ سال هم در مشهد زندگی کردم، اما آن اتفاقاتی که میخواستم رخ نداد؛ چون زمانی که به تهران آمده بودم تمامی پروژههای جاری به خاطر شیوع بیماری کرونا متوقف شده بود. در ادامه هم به خاطر شرایط اقتصادی، مجبور شدم دوباره به سبزوار و پس از آن نیز به مشهد برگردم.
در مشهد فعالیتهای مثمرثمر داشتید؟
ما توانستیم در مشهد، نمایش «غرب غمزده»، اثری به قلم «مارتین مکدونا» را به کارگردانی آقای چشمی روی صحنه ببریم و دوستان ما از سبزوار آمدند و شاهد این نمایش بودند. آنها به من لطف داشتند، کار را پسندیدند، از بازی من خوششان آمده بود و بعد از این اتفاق، حدود ۲ ماه پیش، آقای جلینی در مقام کارگردان نمایش «خونمُردگی» از من دعوت کردند تا از مشهد به سبزوار بیایم تا جلسهای داشته باشیم، متن را بخوانم و ببینم اگر میشود به این اثر ملحق شوم و من دقیقاً از ۲ ماه پیش به این پروژه اضافه شدم.
از حستان در این مجموعه که آن را مرکز تئاتر ایران میدانند، بگویید.
واقعیت امر این است که من، پیش از آن که بخواهم نسبت به متن، واکنشی داشته باشم، باید بگویم آقای جلینی، مهربان، صبور، متعهد به کار بود. جذابیت دوم برای من، حضور در مجموعه «تئاتر شهر» در تهران بود، من خیلی اهل این نیستم که بگویم نه، اصلاً این قضیه برای من مهم نیست و یا حسی نسبت به این مجموعه ندارم؛ چراکه دیدن و کار کردن در این مجموعه، بسیار جذاب است. من میخواهم جملهای را بدون اغراق بگویم و آن اینکه از لحظهای که وارد مجموعه «تئاتر شهر» در تهران شدم، حس آرامش بسیار دارم؛ تا آنجا که حس میکنم که به خانه خودم وارد شدم. این احساس وصف ناشدنی است؛ چراکه «تئاتر شهر»، خانهای است که هیچ وقت مال من نبوده و به من تعلق نداشته و هیچ وقت در آن حضور نداشتهام، مگر چند بار به عنوان مخاطب. من اینقدر در این مجموعه آرامش دارم. این حس برای من جذاب است.
چه شد که کارگردان بازی در نقش «ایرج دانایی» به شما محول شد؟
متن این اثر برای من بسیار جذاب بود و کارگردان این اثر، آقای جلینی در ابتدا از من پرسیدند که امکان همکاری در این اثر را دارم یا خیر؟ بعد به من گفتند هر نقشی را که خودت دوست داری، برای بازی انتخاب کن. واقعیت امر این است که در ابتدای راه و آن اوایل کار، نسبت به نقش دکتر ایرج دانایی اندکی دو دل بودم. به دلیل اینکه این نقش، نقش بسیار سختی است. من، این موضوع را بیاغراق خدمت شما عرض میکنم که این نقش پر از التهاب و تنش است و اصلاً نقشی نیست که بازیگر بخواهد آن را با تکنیک بازی کند. یعنی باید آن لحظه را باور کنی که بتوانی آن حسی را که باید، در مخاطب ایجاد کنید.
آن حس چیست؟
به نظر من آن حس، حس «صداقت» است. من به این موضوع باور دارم. درست است که ما داریم نقشی در یک نمایش را در مقابل دیدگان مخاطب بازی میکنیم و این لحظه، همه و همه ساخته ذهن یک نویسنده، یک کارگردان و در انتهای کار، یک تیم اجرایی است؛ اما باید نقش و نمایش باورپذیر باشد تا مخاطبی که نشسته تا اثر را تماشا کند، از آن لذت ببرد و این باورپذیری جز با صداقت در ایفای نقش اتفاق نمیافتد. من به همین خاطر، فشار روانی زیادی را متحمل میشدم و میشوم، اما با اینکه در ابتدای راه برای ایفای این نقش دو دل بودم، برایم بسیار جذاب بود و خودم با آقای جلینی تماس گرفتم و گفتم که نقش آقای دکتر دانایی رئیس بیمارستان را انتخاب میکنم.
از «ایرج دانایی» برایمان بگوئید.
دکتر دانایی، نقشی بسیار جذاب است و اصلاً پشیمان نیستم که آن را قبول کردم؛ یعنی افتخار دارم که چنین نقشی را ایفا کنم. حس حاصل از این اتفاق برای من جذاب است. واقعیت این است که من برای این نقش و حضور بر روی صحنه به عنوان «ایرج دانایی» فشار بسیار زیادی را متحمل شدم، چون اتفاقاتی که او در حال تجربه کردن است، جالب است. از نظر من، او شخصی است که مثل بسیاری از افراد دیگری که امروز در جامعه ما هستند، درست تربیت نشدهاند. ما یک رئیس بیمارستان ۴۵ساله را بر روی صحنه این نمایش میبینیم، اما همین شخصیت در بسیاری از مواقع، ضعف تصمیمگیری و مدیریت بحران دارد و مشخصاً این موضوعات، موضوعاتی نیست که بخواهد با جایگاه شغلی، اجتماعی و سن و سال در شخصیت افراد تغییر پیدا کند. این موضوع از همین منظر برای من بسیار جذاب و چالش برانگیز بود. این ۷۴ دقیقهای که من بر روی صحنه هستم، اصلاً قابل وصف نیست؛ چرا که این شخصیت در زمان تمرینها انرژی زیادی از من گرفت. حتی زمانی که این کار تمام میشود، این حس در من وجود دارد و دوستش دارم. باید بگوین این صحبتها و بیان برخی موارد را نباید به چشم ناله کردن از تئاتر در نظر گرفت، چرا که همه اینها عشق است.
به هرحال تولید و اجرای تئاتر در هر مقطع و شرایطی دشواریهای خود را دارد. با توجه به این موضوع لازم میدانید چه نکاتی را به مخاطبان یادآوری کنید.
من امیدوارم که از نمایش «خونمردگی» که این روزها در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است، حمایت شود. آن چه را که امروز بیان میکنم، به چشم میبینم و تنها از زبان خودم این حرف را نمیزنم؛ بلکه از زبان تکتک افرادی گروه میگویم. در «خونمردگی»، این بازیگران نمایش هستند که خودشان تبلیغات کردند و خودشان پوسترها را پخش نمودند؛ چرا که ما تئاتر را اینگونه یاد گرفتیم. و یاد گرفتیم با هم تلاش کنیم و در انجام کارها یکدل باشیم.
آیا موضوعی ناگفته مانده؟
من امیدوارم که بالاخره بچههای تئاتر شهرستان نیز دیده شوند. شما باور بفرمائید که ما، حتی یک پلاتوی نیمه استاندارد هم در شهرمان نداریم و این موضوع، برای من بسیار دردآور است که من، در شهری که بزرگ شدم، با هر یک از پیشکسوتان این شهر که صحبت میکردم، میگفتند چرا داری تئاتر کار میکنی، ول کن، به زندگی بچسب، برو یک جا کارمند شو و کار کن، تئاتر برای تو نان وآب نمیشود، اما خوشحال هستم که نه حرفهای آنها و نه مشکلات مالی و نه هیچ چیز دیگری مانع حضور من در این جایگاه نشد و از این بابت من واقعاً خوشحال هستم و کیف میکنم.