چرا هنرمندان زندگی در اتاقهای زیرشیروانی را دوست دارند؟
آنچه همواره برای هنردوستان سوالبوده، این است که هنرمندان مطرح در چه محیطی به خلق آثار هنری میپردازند. جاشوا چارو طی پروژهای چند ساله به این موضوع پرداخته است. موضوع جالب توجه این است که اغلب این خانهها یا کارگاهها اتاقهای زیر شیروانی هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از سوالهای جالب ازسوی مخاطبان هنری دیدن محل کار و زندگی هنرمندان مطرح است. معمولا هم اینگونه است که اتاق کار همه هنرمندان، بخش خصوصی زندگی آنهاست به همین روست که معمولا عموم مردم اطلاعاتی کمی درباره آن دارند و همین ندانستن؛ کنجکاویهای بیشتری را برمیانگیزد. معمولا باید سالها و دههها بگذرد تا مخاطبان با مکان، وسائل و آثار شخصی هنرمندان مواجه شوند که البته این رویه توسط مجموعهداران و موزهداران و حراجها انجام میشود. به همین واسطه است که بخشی از چرخه اقتصادی هنر در اروپا و آمریکا و برخی کشورهای آسیایی به چرخش درمیآید.
اما یکی از مکانهایی که همواره در قصهها و رمانها و روایتهای قدیمی درباره آن شنیدهایم، اتاق زیر شیروانی است. اتاق زیرشیروانی حتی در کارتونها و سریالهای کلاسیک نیز مورد توجه بوده و کمتر کسی میداند که این بخش از بناهای قدیمی، مکان دنجی برای خلوت هنرمندان و نویسندگان بوده است. معمولا اینگونه است که اتاقهای زیر شیروانی انبار تلقی میشده اما این یک قاعده همیشگی نیست. تعداد زیادی از هنرمندان اتاق زیر شیروانی را به عنوان خلوتگاه و کارگاه هنری خود در نظر گرفتهاند.
ستیو سیلور(نقاش) در اتاق زیر شیروانی ۵۰۰۰ فوت مربعی خود در محله ویلیامزبورگ بروکلین، نیویورک ایستاده است. او در سال ۱۹۷۹ به اتاق زیر شیروانی نقل مکان کرد.
«سیانان» در اینباره گزارشی کار کرده که به اتاقهای زیر شیروانی اختصاص دارد. این گزارش به زندگی هنرمندانی پرداخته که در مقاطعی از تاریخ تاثیرگذار و جریانساز بودهاند.
آنچه که امروز به عنوان چاپخانه، انبار پوشاک و دیگر اقلام تلقی میشده، زمانی فضای جالبی بودهاند که توسط هنرمندان طراحی شدهاند. باید گفت این انبارها در نیمه دوم قرن بیستم (زمانی که هنرمندان و نویسندگان به نیویورک آمدهاند) به عنوان کارگاهها و محل کار نقاشان، مجسمهسازان و هنرمندان دیگر عرصهها در نظرگرفته شدهاند. این مکانها در نیوریوک (که در مقاطعی از تاریخ محل سکونت هنرمندان دنیا بوده)، اغلب اتاقهای زیر شیروانی بودهاند.
کلر فرگوسن، نقاش معاصر در سال ۱۹۸۱ به اتاق زیر شیروانی خود در محله ترایبکا نقل مکان کرد. در آن زمان، ساکنان بخشهای پایین منهتن آمیزهای از هنرمندان و کارگران و صنعتگران بودهاند که در خانههای استیجاری زندگی میکردهاند. او درباره محل زندگیاش به جاشوا چارو گفته است: اینجا پیش از آنکه من در آن زندگی کنم کارخانه ساخت قلممو بوده. اینجا دستگاه برشی گیوتین مانند مستقر بوده که برای برش کاغذ استفاده میشده. در ادامه با دستگاههایی که وجود داشته، هم کارهای مربوط به چاپ افست انجام میشده است.
جاشوا چارو، عکاس و فیلمسازی است که چند سال گذشته را صرف ساخت مستندهایی از زندگی و کار هنرمندان و استودیوهای آنها کرده تا در نهایت آنها را در کتابش چاپ کند. کتاب او «Loft»/ «اتاق زیر شیروانی» را نام دارد. او میگوید: زمانی که مردم شهر نیویورک را به عنوان یک مرکز فرهنگی در نظر گرفتند، هنرمندانی به این شهر آمدند و حال انچه در کتاب میآید آخرین خانههایی است که هنرمندان مقاطع مختلف در آنها سکونت داشتهاند.
جیمز جورج ترلول تنظیمکننده و آهنگساز اهل استرالیا در محله دامبو بروکلین یک انباری قدیمی را به استودیو تبدیل کرده است. او میگوید: زندگی در یک انبار کاری نیست که همه انجامش دهند چون دشواریهایی دارد. وقتی در چنین مکانی زندگی کنید یعنی مسئول همه چیز اینجا هستید. قاعدتا اغلب آدمها به زندگی در چنین مکانی تمایل ندارند.
این مکان در طبقه شانزدهم یک ساختمان قرار دارد و قبلا کارخانه تولید کراوات بوده است. حال باب پتروچی و ری بیلی این فضا که قبلا انبار بوده را به محل پرورش گیاهان با نور طبیعی تبدیل کردهاند.
ماجرا از این قرار است که شهر نیویورک در نیمه اول قرن بیستم یک مرکز تولیدی بزرگ بوده؛ آنهم زمانی که اغلب کارخانهها در شرف تعطیلی بودند. در چنین وضعیتی بوده که مردم به کارهای متفرقه کارگاهی روی میآوردهاند. زمانی که شرکتها به سودآوری رسیدند و برای انتقال عملیات به سایر نقاط دنیا اقدام کردند بسیار از ساختمانها متروکه شدند. در دهه شصت و هفتاد میلادی محلههای صنعتیای که آنها را با نام «سوهو» و «ترابیکا» میشناسیم، عمدتا متروکه بودهاند. مشکل اصلی این بوده که اغلب این ساختمانها برای استفاده مسکونی طراحی نشده بودند. بسیاری از این ساختمانها حتی فاقد سرویس بهداشتی و حمام و دیگر امکانات اولیه بودهاند. از طرفی اینکه صاحبان ملک در آن دوران در به در به دنبال مستاجر بودهاند و این در حالی است که فقط هنرمندان بخصوص هنرمندان مهاجر طالب اینگونه بنا بودهاند.
اینجا محل زندگی و کار فرانک میسون نقاش معاصر است که در سال ۲۰۰۹ درگذشت. آن میسون همسر او از آن زمان تاکنون این خانه را به یاد همسر فقیدش نگاه داشته. این اتاق زیر شیروانی در محله ایتالیای کوچک در منهتن جنوبی واقع شده است.
نویسنده کتاب «اتاق زیر شیروانی» درباره چرایی این اتفاق میگوید: دلیل توجه هنرمندان به این نوع بناها عموما سقفهای بلند ساختمانها بوده است. به این واسطه بوده که آنها میتوانستند در مکان مربوطه به انجام کارهای کارگاهی و هنری بپردازند. این بناهای کلاسیک معمولا پنجرههای بزرگی داشتهاند که مشکل نور را برای هنرمندان تا حد زیادی حل میکرده است.
نوح جمیسون طراح، نقاش و مدرس هنر، از سال ۱۹۸۰ تاکنون در اتاق زیر شیروانی واقع در ویلیامزبورگ زندگی میکند. او میگوید: این منطقه زمانی برای هنرمندان مکانی منحصر بفرد بود و حال با وجود شلوغی شهر و ترافیک، مانند گذشته نیست.
در چنین فضایی بود که هنرمندان به کارخانهها و انبارهای خالی نقل مکان میکردند و آنها را به فضاهای قابل سکونت تبدیل مینموند. البته این کار به لحاظ فنی غیر قانونی بوده اما از آنجا که پای سود جمعی در میان بوده و این تبدیل کردنها و سکونتها به نفع محلهها بوده، نسبت به آن سختگیریهای جدی اعمال نمیشده است.
این رویه و زندگی در انبارها که اغلب اتاقهای زیر شیروانی بودهاند، تا آن حد جدی تلقی میشده که در دهه هفتاد آن را مد میدانستهاند و هنرمندان به چنین بازاری گرمی بخشیده بودند. از دهه هشتاد و به طور دقیقتر از سال ۱۹۸۲ به بعد نیز قانونی برای مسکونی کردن این اماکن تصویب شد و به این واسطه صاحبخانهها ملزم شدند برای واحدهایشان کد مسکونی بگیرند.
یک طرح اولیه ساختمانهای منهتن مربوط به سال ۱۹۱۳
چارو در کتابش میگوید: زمانی که این قانون وضع شد، از دهها هزار هنرمند ساکن در خانههای نیویورک فقط چندصد نفر باقی ماندند.
نوح جمیسون یکی از هنرمندانی که در سال ۱۹۸۰ به اتاق زیر شیروانی خود در ویلیامزبورگ نقل مکان کرد. او میگوید: در دورهای زمانی که در این محله راه میرفتی حتی یک نفر را هم نمیدیدی! این محله خلوت که حال مملو از شلوغی و ترافیک است، زمانی برای هنرمندان، مکانی امن و خلوت و دنج به حساب میآمده است.
این زن آلن کریستین نام دارد. او را یکی از آخرین میلیونرهای دهههای قبل نیویورک میدانند. کریستین که کارگاهش را در یک مکان قدیمی و متروکه بنا کرده میگوید: در دهه ۱۹۳۰ در هر خیابان نیویورک حداقل سی میلیونر زندگی میکردهاند که همه آنها به کلاههای جدید نیاز داشتهاند. کریستین تلاش دارد این صنعت سنتی را زنده نگاه دارد.
نویسنده کتاب «Loft» تلاش داشته تا پیش از مرگ هنرمندان بیشتر و از بین رفتن خانههایشان زندگی آنها را مستند کند. او در ابتدا به سراغ نقشهای از ساختمانهای حفاظت شده، نیویورک رفته است. چارو در ادامه به صورت میدانی و خانه به خانه اماکن را دیده، تا به این واسطه مطمئن شود مستاجرها برای ساخت مستند و نگارش کتابش با او همکاری میکنند.
کارمن سیسرو یکی دیگر از نقاشان معاصر است که در محله «Bowery» زندگی میکند. او در سال ۱۹۷۱ پس از حادثه آتشسوزی در استودیوی خانگیاش به این مکان که پیشتر متروکه بوده، نقل مکان کرد. مکانی که سیسرو در آن زندگی میکند یکی از بلندترین ساختمانهای محافظت شده است.
او میگوید: زمانی که این پروژه را آغاز کردم مورد بیمهری قرار گرفتم و افراد به نوعی مرا طرد میکردند. اما هرچه گذشت درهای بیشتری باز شد و با افراد بیشتری ملاقات کردم و آنها هم آدمهایی را به من معرفی کردند تا به واسطه همکاریها پروژهام را پیش ببرم.
اینجا کارگاه مارشا پلز هنرمند مجسمهساز است. مکان فعلی که در محله گریون پوینت بروکلین واقع است، قبلا کارخانه ساخت شیشه بود.
او میگوید: بدون شک تعامل و آشنایی با هنرمندان بزرگ معاصر تاثیر زیادی بر زندگی من داشته، اما در اینباره که مردم چقدر از هنرمندان تاثیر گرفتهاند سوالی است که پاسخش را نمیدانم.
چارو درباره اینکه در میان مکانهای زندگی و کار هفتاد و پنج هنرمند کدام یا کدامها نظرش را بیش از بقیه جلب کرده، میگوید: یکی از فضاهای مورد علاقه من، اتاق زیر شیروانی بووری کارمن سیسرو بود که اکنون ۹۷ساله است اما با انرژی فردی بسیار جوان همچنان به کار و فعالیت مشغول است. او با همسرش مری آبل که مورخ هنری است، زندگی میکند. اتاق زیر شیروانی این هنرمند مملو از نقاشیهای او است که برخی ابعاد زیادی دارند. آثار سیسرو را میتوان در مجموعههای دائمی موزه هنر آمریکایی «ویتنی»، موزه «هنر مدرن» و موزه هنر آمریکایی «اسمیتسونیان» یافت.
کیمیکو فوجیورا ساکن این مکان است. فوجیورا نیم قرن پیش از توکیو به نیویورک نقل مکان کرده است. او از سال ۱۹۷۹ در محله چینیها زندگی میکند. این اتاق زیر شیروانی قبلا کارخانه تولید پاپیون و روبان بوده.
چارو میگوید: با اینکه این فضاها، زیبا و جالب هستند و اماکن تاریخی محسوب میشوند اما بدون هنرمندان اهمیت چندانی نخواهند داشت. سالها و دههها زندگی و کار هنرمندان به این مکانها روح داده و آنها را به خانه و کارگاههایی خاص تبدیل کرده است.
با اینکه چارو کتاب «اتاق زیر شیروانی» را نوشته اما این پروژه برای او تمام نشده است. او میگوید: زمانی که نمایشگاه برگزار شد هنرمندان بیشتری برای همکاری با من تماس گرفتهاند تا داستان زندگی خود را تعریف کنند. این تمایل و استقبال مرا بر آن داشته تا این پروژه را با هنرمندان جدید پیش ببرم.
کن و فلو جیکوبز، زوج فیلمساز، پنجاه سال است در اتاق زیر شیروانی ترابیکا زندگی میکنند. کن میگوید: من و فلو یکبار در این اتاق نمایش سایه را روی پرده اجرا کردیم و این در حالی بود که یوکو اونو و جان لنون تنها تماشاگرانمان بودند.
چارو در پایان گفته آنچه در کتاب «Loft» و نمایشگاه «اتاق زیر شیروانی» میبینید، مربوط به گذشته نیست. شما همین الان اگر در خیابانهای نیویورک راه بروید ممکن است با یک پنجره مواجه شوید که هنرمندای از آن بیرون را نگاه میکند و همچنان در حال خلق آثار هنری است. به نظرم این بخشی از زیباییهای شهر ماست که وجود دارد. باید بدانیم ماندن و زندگی کردن در چنین فضاهایی که در عکسها مشاهده میکنید، به مقاومت و نبوغ هنرمندانه نیاز دارد.