خبرگزاری کار ایران

کارگردان فیلم «آبی روشن» مطرح کرد:

دو سینمای ملودرام و کمدی علیه هم قیام کرده‌اند

دو سینمای ملودرام و کمدی علیه هم قیام کرده‌اند
کد خبر : ۱۵۰۲۵۵۳

بابک خواجه‌پاشا با اشاره به اینکه در شرایط امروز سینمای ایران پرداختن به برخی مفاهیم کار بسیار سختی است، گفت: «آبی روشن» تلاشی برای بیان مفاهیم فراموش‌شده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «آبی روشن» به کارگردانی بابک خواجه پاشا که برای اولین بار در چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد،‌ این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است.

«آبی روشن»  اولین محصول مشترک سازمان هنری رسانه‌ای اوج و بنیاد سینمایی فارابی است که روایتگر قصه مردی به نام یونس است که صاحب یک معدن است و کشف یک فیروزه؛ زندگی او را در مسیر متفاوتی قرار می‌دهد. مهران احمدی، مهران غفوریان، سارا حاتمی، مرتضی امینی‌تبار، علی اکبر اصانلو، روح‌الله زمانی و کاظم هژیرآزاد بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

به بهانه اکران «آبی روشن» با بابک خواجه پاشا گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر می‌گذرانید:

چه ویژگی‌هایی از «آبی روشن» شما را برای ساخت دومین فیلم سینمایی‌تان جذب کرد؟

من فیلمنامه «آبی روشن» را از طریق دوستانم دریافت کردم، فیلمنامه را مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که در درون متن، مضمون و لحظاتی وجود داشت که احساس کردم با لایه‌های درونی من همراه است و همان نگاهی که دوست دارم در سینمایم جریان داشته باشد در این فیلمنامه وجود دارد و به همین دلیل گام در راه ساخت این فیلم گذاشتیم.

برای معرفی فیلم‌هایی چون «آبی روشن» از عناوینی مثل «سینمای معناگرا» استفاده می‌شود. آیا این عنوان را برای معرفی فیلم‌تان مناسب می‌دانید؟

تولید آثاری که با مضامین انسانی و اخلاقی روبرو هستند و قرار است انسان را واکاوی کنند، در سینمای ایران بسیار کمیاب شده است. مقولاتی که درد مشترک بشر هستند در شرایطی که اخلاق در معرض آسیب‌های شدید قرار گرفته رنگ و بویشان را در سینما هم از دست می‌دهند.

این موضوع تنها مربوط به کشور ما نیست، سینما و هنر در جهان بیشتر به سمت سرگرمی رفته چرا که سرگرمی در هنر تنها راهی است که می‌توان از آن به پول رسید و امروز جهان پیرامون ما بیش از هر چیز با میزان درآمد و پول‌سازی‌اش ارزشگذاری می‌شود. در واقع اگر بخواهید به جوامع نیز نگاه کنید، کشورهایی بیشتر ارزشمند به نظر می‌رسند که درآمد بیشتری دارند و کالاهای شیک‌تری در آن‌ها تولید می‌شود؛ دیگر این موضوع که فضایل اخلاقی در کشورها چقدر پر رنگ‌تر و بیشتر است، موضوعی برای ارزشگذاری به حساب نمی‌آید. همین نگاه در سینما هم وجود دارد، فیلمی که بتواند بیشتر فروش داشته باشد، ارزشمندتر است و موضوع و مفهوم فیلم چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد و اینکه یک فیلم چقدر به فضایل اخلاقی پرداخته مسائلی حاشیه‌ای است.

در این شرایط و با وجود ارزشگذاری بر اساس میزان درآمدزایی فیلم‌ها، سینمایی برای من ارزشمند است که می‌توان در آن درباره انسان صحبت کرد.

بسیاری فیلم شما را یک فیلم دینی می‌دانند، آیا تعریفی که از اخلاق ارائه می‌دهید یک تعریف دینی است؟

به نظر من اخلاق وابسته به فطرت انسان است و از نقطه‌ای از قلب انسان خارج می‌شود که کاملاً فطری است. آنچه که ما با رجوع به آن می‌توانیم به اخلاقیات نزدیک‌تر شویم، هویت ما است و در هویت ما مذهب و دین‌مان هم قرار دارد و در دین ما هیچ چیزی جز اخلاق و انسانیت جریان ندارد.

در دین و مذهب ما بیش از هر چیز به اخلاقیات رجوع شده،‌ به عنوان مثال درباره فداکاری و از خودگذشتگی ما نکات بسیاری را در مذهبمان داریم که کاملاً اخلاقی هستند. در فیلم «آبی روشن» هم اگر به سکانسی که خانواده‌ای جمع شده‌اند تا از طرف مقابل رضایت بگیرند توجه کنید، متوجه می‌شوید که در هیچ‌جای دنیا چنین رویه‌ای مرسوم نیست که افرادی برای جلب رضایت برای فردی دیگر جمع شوند. این ویژگی‌ها برخی از ویژگی‌های شکل داده هویت ماست که برگرفته از دین و مذهبمان است و کاملاً انسانی و اخلاقی هم هستند.

موضوعاتی چون تلاش دیگران برای جلب رضایت یا مفاهیمی چون "آبرو" که در فیلم «آبی روشن» وجود دارد، مفاهیم و نگاه‌های کاملاً بومی و ایرانی هستند. این مفاهیم بومی چگونه در این فیلم به دغدغه‌های مشترک بشری تعمیم پیدا کرده است؟

موضوع فیلم کاملاً جهانی است و به درد و دغدغه مشترک بشری پرداخته است اما لحن فیلم به دلیل اینکه ما زاده ایران هستیم، ایرانی است. هر مفهومی که ما در قالب یک اثر سینمایی به آن می‌پردازیم قطعاً باید برگرفته از فرهنگ ایرانی باشد. اگر انسان‌ها به درون بنگرند، دردهای بشر در جوامع مختلف یکسان است و همه به دنبال یک چیز هستند اما لحن فیلمسازها به دلیل تفاوت فرهنگ و اقلیمشان با توجه به الگوهایی که دارند و تربیتی که در آن‌ها شکل گرفته با هم متفاوت است.

لحنی که در این فیلم وجود دارد، یک لحن ایرانی است. ما این لحن را فراموش کرده‌ایم. شاید در بخشی از یک جامعه رفتارهای یک مادربزرگ اصطلاحاً رفتارهای دمده‌ای باشد، شاید این رفتارها دیگر خوشایند نباشد؛ مثلاً تذکراتی که مادربزرگ‌ها درباره سحرخیز بودن، منظم بودن، مرتب و با اخلاق بودن، حق‌الناس نخوردن، پاکدامنی و همه نگاه‌های اصیل ایرانی شاید امروز از منظر بخش اعظمی از جامعه دمده باشد و پذیرفته نشود اما حقیقت این است که آن‌ها بد نبودند و بد هم نیستند، ما باید آن‌ها را با زبان امروزی بیان کنیم.

بنابراین می‌توان گفت که «آبی روشن» تلاشی برای بیان مفاهیم فراموش‌شده دارد؟

قطعاً تلاش فیلم همین است. در فیلم شما دو نسل را با هم همراه می‌بینید؛ یک مرد بیش از ۶۰ سال سن و یک دختر حدوداً ۱۸ساله که با دو نگاه متفاوت به پیرامون خود و همچنین مفاهیمی چون گذشت و فداکاری با هم همراه می‌شوند و در طول مسیر به زبانی مشترک می‌رسند.

آنچه که در این فیلم گفته می‌شود و شاید خیلی سرسری از آن می‌گذریم به فاصله نسل‌ها مربوط می‌شود و اینکه ما چگونه می‌توانیم این فاصله را از بین ببریم؟ ما نمی‌توانیم با هم بجنگیم. اگر من بخواهم مخاطب ۱۸ساله یا همان نسل «Z» را مطرح کنم باید حتماً فیلمی در همان حال و هوا بسازم؟ پس با مخاطب نسل قبل‌تر که اصلاً شناختی از اینستاگرام و تلگرام و… ندارد چگونه باید صحبت کنم؟

ما باید زبانی مشترک بین نسل‌ها پیدا کنیم و «آبی روشن» زبان مشترکی بین نسل‌های مختلف است؛ کسی که با توجه به نگاه مذهبی‌اش نگرشی دیگر به زندگی دارد و دختربچه‌ای که به تبع زیست امروزی‌اش نگاه متفاوتی به زندگی دارد. در طول مسیر یونس کم‌کم یاد می‌گیرد که چگونه می‌تواند روی دختر تأثیر بگذارد.

و البته فداکاری و از خودگذشتگی را هم نسل قبل‌تر انجام می‌دهد.

قطعاً نسل گذشته موظف به انجام این فداکاری است. یونس هم همین کار را می‌کند، او برای دختر داستان فداکاری می‌کند نه آن قاتل. او از خودگذشتگی می‌کند تا گذشت را به آن دختر که از نسل امروز است، یادآوری می‌کند.

آیا انتخاب کاراکتر زن برای کسی که همراه یونس باشد، در رسیدن به مضمون مدنظرتان کارکرد مفهومی دارد؟

قطعاً شکل واضح‌تری از تکامل را می‌شود با این چیدمان نشان داد. وقتی دو شخصیت از دو جنس متفاوت با جهان‌هایی متفاوت را در این مسیر قرار می‌دهید، طبیعتاً این چیدمان داستان را عمیق‌تر می‌کند چون هر کدام به شکلی متفاوت به سراغ مفاهیم مطرح در فیلم می‌روند.

بسیاری از منتقدان «آبی روشن» را فیلمی دینی دانستند. چقدر این عنوان را برای فیلمتان می‌پذیرید و چقدر می‌توان چنین عنوان را در سینما به رسمیت شناخت؟

من اصلاً از عنوان سینمای دینی برای فیلمم ناراحت نمی‌شوم. من افتخار می‌کنم به جای اینکه بگویند فیلمم شبیه «باربی» است، آن را یک فیلم دینی می‌دانند. سینمای چهل سال گذشته ما را دنبال کنید، بیشتر فیلم‌هایی که با این نوع نگاه ساخته شده‌اند، توسط فیلمسازان مختلف مثل مجید مجیدی، رضا میرکریمی، عباس کیارستمی و... در زمان اکرانشان باب میل مخاطبان و منتقدان نبودند.

من به آن‌ها حق می‌دهم که این فیلم‌ها را دوست نداشته باشند، چرا که الگو و غذایی که مخاطب در مدیا، فضای مجازی و پلتفرم‌ها تغذیه می‌کند طعم دیگری دارد و ذائقه او را تغییر داده‌اند. این غذاها شبیه «مک‌دونالد» و «کی اف سی» هستند و من نمی‌توانم یک غذای ایرانی را به خورد مخاطب دهم ولی در عین حال نمی‌توان بگویم که این غذا بد طعم است. من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم اما اینکه مخاطب من عاشق مک‌دونالد شده، به من مربوط نمی‌شود و دلیل آن افراد دیگری هستند که در طولانی‌مدت این نگاه را غالب کرده‌اند.

در یک دهه گذشته و به خصوص در دهه ۱۳۹۰، سینمای ما یا سینمای ملودرام تلخ و نکبت‌بار بوده یا یک سینمای کمدی سطحی بوده و جز این دو مخاطب چیز دیگری در این سینما ندیده است. پس او به دیدن این دو فیلم عادت کرده و حالا این دو سینما علیه هم قیام کرده‌اند، خانواده‌ها به سمت هیچ ملودرامی کشش ندارند چون تصور می‌کنند که قرار است با دیدن این فیلم‌ها شاهد بدبختی باشند، به همین دلیل بخشی از طرفداران سینمای کمدی کاملاً سینمای ملودرام را کنار گذاشته‌اند و بخشی از مخاطبان روشنفکر ما کاملاً کمدی را ترک کرده است چون احساس می‌کند که این سینما بسیار سطحی است. در این وضعیت این دو سینما علیه هم قیام کرده‌اند و اینجا حق با مخاطب است که فیلم‌های متفاوت را نمی‌پسندد. در واقع مشکل از سوی کسی است که نتوانسته با مدیریت فرهنگی مناسب ذائقه مخاطب را تقویت کند.

اگر امروز شما برای مخاطب فقط یک خوراک تهیه کنید، طبیعتاً‌ او به همان خوراک عادت می‌کند.

نشانه‌هایی در آثار شما وجود دارد که می‌توان ردی از تأثیرپذیری در آن‌ها دید. از چه سینماگرانی تأثیر گرفته‌اید؟

من در جریان فکری که در سینمای ایران می‌پسندم، دو الگوی واضح دارم که آقای مجید مجیدی و رضا میرکریمی هستند و اتفاقاً دستیار هر دو کارگردان هم بوده‌ام. در کارگردانی به شدت به سینمای عباس کیارستمی و نوری بیلگه جیلان گرایش دارم و هر دو کارگردان را با جدیت دنبال کرده‌ام.

در حوزه نگارش هم با توجه به اینکه تجربه نمایشنامه‌نویسی و رمان‌نویسی هم دارم به شدت از نویسندگان دهه ۳۰ و ۴۰ ایران بسیار علاقه دارم که از میان آن‌ها می‌توانم به آقای ساعدی و بهرام بیضایی اشاره کنم که هر دو نویسنده‌های بسیار توانمند آن زمان هستند.

مهران احمدی و مهران غفوریان دو بازیگری هستند که بیشتر با نقش‌های کمدی در ذهن مخاطب نقش بسته‌اند. برای حضور در فیلمی که نه تنها کمدی نیست بلکه اثری تلخ است، چگونه به این دو انتخاب رسیدید؟

این دو بازیگر و برخی از بازیگران ما قابلیت‌هایی دارند که ما به دلیل ترسمان از شکست برخی قاب‌ها سراغشان نمی‌رویم. مخاطب در چنین فیلمی وقتی با این بازیگران مواجه می‌شود پیش‌بینی خاصی ندارد و مخاطب نمی‌تواند پیش‌تر تصمیم بگیرد که حق را به کدام یک بدهد و آن‌ها سرانجام خوشی خواهند داشت یا خیر. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این بازیگران همین است که مخاطب از آن‌ها نمی‌تواند پیش‌فرضی داشته باشد و با فیلمساز همزمان آن‌ها را کشف می‌کند.

امروز صحبت کردن درباره مضامینی که «آبی روشن» مطرح می‌کند، بسیار سخت شده است و واقعاً بیان این مضامین سخت راه پیچیده‌ای دارد که به نظر من یکی از این راه‌ها برای جذب مخاطب انتخاب بازیگر است.

آیا از شرایط اکران رضایت دارید؟

فیلم‌های سینمایی در این ژانر در پروسه زمانی یک یا دو ماه در کشور ما که حتی سینمادار هم گرایشی به اکران این آثار ندارد، اتفاق عجیب و غریبی برایشان رخ نخواهد داد. از طرفی مثل مسابقات فوتبال یورو ۲۰۲۴ و انتخابات ریاست جمهوری قطعاً در میزان مخاطبان این فیلم تأثیر گذاشته ولی دلیل اصلی کم بودن مخاطبان این فیلم را این دو موضوع نمی‌دانم و بر این عقیده‌ام که فیلم‌هایی با این نوع نگاه در زمان جایگاه خودشان را بهتر کشف می‌کنند.

فیلمی چون «بچه‌های آسمان» را بارها در تلویزیون، مدارس و کشورهای دیگر مشاهده می‌کنید و این فیلم‌ها می‌توانند به جای گیشه سینمایی ما بخشی از هویت سینمایی ما باشند.

پارامترهای «در آغوش درخت» و «آبی روشن» در میزانسن‌ها، قاب‌بندی‌ها، ارتباط بازیگرها، انتخاب لوکیشن‌ها و... را نگاه کنید، ما برخی مواقع برای یک لوکیشن نزدیک به 15 کیلومتر پیاده می‌رفتیم تا چشم مخاطب را بنوازیم، چرا که برای ما بسیار محترم است. برخی اوقات برای یک پلان بیش از یک روز تمرین می‌کردیم تا کار ما منجر به خلق زیبایی شود. در «آبی روشن» شما احساس می‌کنید که یک تابلو یا شعر ایرانی می‌بینید و من سعی کردم تلخ‌ترین چیزها را با شیرین‌ترین زبان بیان کنم.

در این فیلم ما معدن می‌بینیم اما معدن «آبی روشن» با دیگر فیلم‌ها فرق دارد، در این معدن شما نور می‌بینید، چون من علاقه‌ای به نشان دادن سیاهی‌ها ندارم و بر این عقیده‌ام که حتی در مرگ هم پر از روشنایی است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز