سپیده آرمان مطرح کرد؛
«آهو» با زنانگی و مفهوم عشق همراه است/ نگاهی آرمانی به مردها داشتیم
سپیده آرمان با اشاره به اینکه فیلم سینمایی «آهو» جهانی زنانه دارد که با مفهوم عشق همراه است، تأکید کرد: با این وجود این فیلم به هیچوجه نگاهی ضد مرد ندارد و اتفاقاً نگاهش به مردها آرمانی است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «آهو» به کارگردانی هوشنگ گلمکانی و نویسندگی مشترک این کارگردان و سپیده آرمان این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است.
این فیلم اولین تجربه کارگردانی هوشنگ گلمکانی به حساب میآید. او یکی از منتقدان و روزنامهنگاران قدیمی عرصه سینما است که در حال حاضر سردبیر و مدیر مسئول ماهنامه «فیلم امروز» است و در اولین تجربه کارگردانی سینمایی خود به سراغ قصهای عاشقانه رفته است. «آهو» اولین تجربه نویسندگی سپیده آرمان به عنوان فیلمنامهنویس به حساب میآید که او نقش اصلی این فیلم سینمایی را نیز ایفا کرده است.
به بهانه اکران فیلم سینمایی «آهو» با سپیده آرمان گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
ایده و فیلمنامه «آهو» چگونه شکل گرفت؟
من سالها به عنوان روزنامهنگار فعالیت کردم و در ماهنامه «فیلم» نیز قلم میزدم و همچنین به عنوان مجری در بخش تصویری این ماهنامه فعالیت داشتم. یک روز آقای گلمکانی در تحریریه موضوعی را مطرح کردند و گفتند که قصد دارند بر اساس رمان مورد علاقهشان «پروانهها در برف میرقصند» نوشته نازنین جودت فیلمی بسازند.
ایشان پیش از این ساخت این فیلم را به آقای علی رفیعی پیشنهاد داده بودند اما به هر دلیل آقای رفیعی این فیلم را نساختند و در نهایت آقای گلمکانی تصمیم گرفته بودند فیلمنامهای که در نظر دارند را بنویسند و از آنجا که فضای این فیلمنامه شاعرانه، رمانتیک و زنانه بود من با ایشان صحبت کردم و گفتم که میتوانم فیلمنامه را بنویسم.
نگارش «آهو» با زمان شیوع کرونا و دورکاریها همزمان شد و من به همین دلیل فیلمنامه را در حین نگارش هر بخش که به پایان میرسید برای آقای گلمکانی ایمیل میکردم و ایشان نظرات خود و ویرایشهایی که لازم بود را به من منتقل میکردند و پس از پایان نگارش فیلمنامه از آنجا که آقای گلمکانی در سینما فردی شناخته شده هستند تصور بر این بود که تهیهکننده به راحتی برای ساخت این اثر پیدا خواهد شد اما واقعیت این است که به دلیل فضای متفاوت «آهو» که از فیلمهای کمدی و ملودرامهای رایج سینما متمایز بود کسی حاضر نشد تهیهکنندگی این اثر را بر عهده بگیرد تا اینکه من فیلمنامه را برای آقای نوروزبیگی تعریف کردم و ایشان حاضر شدند که تهیهکنندگی این اثر را بر عهده بگیرند.
آیا فیلمنامه «آهو» را میتوان اثری اقتباسی دانست یا «پروانهها در برف میرقصند» تنها منبع الهام شما برای فیلمنامه این اثر بوده است؟
«پروانهها در برف میرقصند» فقط الهامبخش ما برای فیلمنامه «آهو» بود و تفاوتهای بسیاری بین این اثر با فیلمنامه وجود دارد. قصه «پروانهها در برف میرقصند» در اوایل دهه ۱۳۷۰ روایت میشود و ما نمیخواستیم به زمان گذشته برگردیم چرا که در این صورت بودجه ساخت این فیلم بسیار بالا میرفت و از طرفی کاراکتر اصلی رمان عشقش را اینگونه از دست میدهد که او به جبهه میرود و در آنجا مفقودالاثر میشود و او با اندوهی که برایش به وجود میآید به قبرس سفر میکند و ما نمیخواستم قصه «آهو» را به خارج از کشور ببریم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم محل مهاجرت کاراکتر اصلی این فیلم را در داخل کشور مشخص کنیم.
آقای گلمکانی در ابتدا معتقد بودند که این شخص باید به جنوب کشور سفر کند اما من پیشنهاد دادم که به شمال برود چرا که فضای جنوب به دلیل آب و هوا و خشکی که دارد به لطافت آهو بیارتباط است و بالعکس شمال کشور بیشتر به حال و هوا و فضای فیلم مرتبط است.
به همین دلیل دختر قصه «آهو» به شمال کشور سفر میکند و در آنجا طبیعتاً یک دختر تنهای جوان توجه مردهای آن اطراف را به خود جلب میکند اما او به مردانی که مشتاقش هستند توجه نمیکند، دست رد به سینه همه مردها میزند و ترجیح میدهد در یاد و خاطره عشقش باشد و در همین مرور خاطرات عشق گمشدهاش به یک کشف و شهود از خود میرسد. در واقع از آن قصه فقط دختری باقی مانده که با گم شدن عشقش مهاجرت میکند.
قصهای که منبع الهام شما بوده مربوط به دهه ۱۳۷۰ میشود و قصه «آهو» حدوداً ۳۰ سال بعد روایت میشود اما هر دو کاراکتر یک کنش در برابر اتفاقی که برایشان رخ داده دارند. آیا این مهاجرت را به طور کل یک حرکت زنانه میدانید و به موقعیت، زمان و جامعه خاصی مربوط نمیشود؟
به نظر من زنی که عاشق میشود، در تمام ادوار واکنش یکسانی دارد، شاید در یک یا دو دهه اخیر به دلیل بدل شدن ارزشها به بیارزش و بالعکس و تحولات فرهنگی و تغییراتی که در تمام مناسبات میبینیم مفهوم عشق، زنانگی و مردانگی تعاریف متفاوتی پیدا کرده است اما زن قصه ما زنی است که در تمام ادوار مثل اکثر زنها وقتی که عاشق میشود سبک زندگی دیگری را در پیش میگیرد و اینکه به یک دریافت درونی و یک خودشناسی میرسد.
در واقع یکی از مواقعی که انسان به یک دریافت درونی و خودشناسی میرسد، در هنگام سوگ است و در فیلم هم میبینیم که زن از همه اطرافیانش فاصله میگیرد، پیلهای در اطراف خود ایجاد میکند و از آن پیله در نهایت پروانهای بیرون میآید که دیگر آن فرد سابق نیست. در داخل فیلم هم یک دیالوگ داریم که میگوید وقتی در یک طوفان قرار میگیرید اصلاً متوجه نمیشوید که طوفان چه زمانی به پایان رسیده اما از آن طوفان وقتی بیرون میآیید دیگر آن آدمی نیستید که وارد طوفان شد. البته این جمله از موراکامی است و ما آن را در این فیلم وام گرفتهایم اما در این فیلم هم چنین وضعیتی را مشاهده میکنیم که دختر با بیرون آمدن از طوفان به آدم دیگری تبدیل شده است. در این مورد باید بگویم دختر قصه «آهو» با دختر قصه «پروانهها در برف میرقصند» هیچ فرقی ندارد چون فینفسه این قصه با زنانگی، انسانیت و با مفهوم عاشق بودن همراه است که در جغرافیا و زمان محدود نمیشود.
شما آهو را کاراکتری مستقل میدانید، آیا وابستگی شدید او به عشقی که داشته با معنای استقلال در تناقض نیست؟
آهو به عشقش تکیه دارد اما استقلالی که من به آن معتقدم در مناظر دیگری وجود دارد. او دختری است که تنها زندگی میکند، به خانهای در جوار جنگل رفته و آنجا به تنهایی روی پای خودش ایستاده و در همسایگی زنی است که با او رابطهای مادرانه- دخترانه دارد. او آثار هنری چوبی میسازد و از این طریق و همچنین از طریق ساخت پادکستهای صوتی هزینههای زندگیاش را تأمین میکند و برای امرار معاش به هیچ مردی وابسته نیست و از اینکه در نزدیکی جنگل تنها زندگی میکند ترس و وحشتی هم ندارد.
او میتواند به این فکر کند در کنار مردانی که مشتاق زندگی با او هستند ممکن است زندگی راحتتری داشته باشد اما او تنهایی را انتخاب میکند. شاید یادی که از معشوق خود دارد به این استقلال کمک کرده و حتی در دیالوگی هم میگوید که رفتنش باعث شکلگیری آن مدل از زندگی شد که خودم دوست داشتم.
فیلم «آهو» فضای متفاوتی نسبت به غالب آثار سینمایی ایرانی دارد. در نگارش این اثر آیا از فیلمی سینمایی الگو گرفتید؟
هر وقت از من درباره بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران در چهار دهه اخیر میپرسند من به چند فیلم اشاره میکنم که این چند فیلم به ترتیب «در دنیای تو ساعت چند است؟» صفی یزدانیان، «ماهیها عاشق میشوند» دکتر علی رفیعی، «باغهای کندلوس» ایرج کریمی هستند و البته فیلم «جهان با من برقص» سروش صحت هم گزینه آخری است که به آن اشاره میکنم.
قطعاً این فیلمها در من رخنه کردهاند و جزوی از وجود من شدهاند. من «آهو» را در فضای «ماهیها عاشق میشوند» نوشتهام. کارگردان از ما خواسته بود که یک بازی سرد و درونگرا داشته باشیم و بازی آقای علی مصفا در فیلم «جهان با من برقص» را مثال زدند. به نظر من این فیلمها آثاری هستند که شاید در گیشه نتوانند با دیگر فیلمها رقابت کنند اما در ذهن مخاطبان سینمای خاص شاعرانه تا ابد باقی میمانند.
آهو چقدر به زنهای امروز جامعه ایران نزدیک است؟
به نظر من رشد خانمها در اجتماع، در مشاغل، موقعیتهای اجتماعی و دانشگاهی از اوایل دهه ۱۳۸۰ خیلی ملموستر شد. ما میتوانیم به ورودیهای دانشگاه اشاره کنیم که حجم بالای این ورودیها در آن زمان خانمها بودند و ما با زنان موفق دانشگاهی توانمند و قدرتمند روبرو شدیم که هر کدام به نوبه خود در مشاغل هم فعالیت خود را ادامه دادند.
با وجود این رشد چشمگیر ما در دهه ۱۳۹۰ و اوایل ۱۴۰۰ زنان چندانی را در دنیای سینمایمان نمیبینیم که این رشد زنان در جایگاه اجتماعشان را به تصویر بکشند. ما هنوز هم جز در موارد معدود زنان را در همان جایگاه تزئینی دهههای پیشین میبینیم و قهرمانهای ما در اکثر مواقع مردان هستند. متأسفانه حتی کارگردانها و نویسندگان زن سینمای ما هم بیشتر قصههای مرد محور میسازند و مردانی که قصههای زنانه مینویسند هم نمیتوانند به نگاه زنانه نزدیک باشند. ما در دو دهه اخیر شاهد گسترده شدن نقش زنان در عرصه اجتماع بودیم اما این گستردگی را در سینمایمان نمیبینیم.
یکی از تصورات ما این است که مردسالاری را باید در یک گستره بزرگ بررسی کنیم درحالیکه ما در جوامع کوچک هم میتوانیم این پدیده را مشاهده کنیم. ما در این فیلم نمیخواستیم مانیفست سیاسی یا اجتماعی ارائه دهیم و در واقع دختری مستقل و تنها را داریم که سبک زندگیاش هم نمیتواند مورد پسند خانوادههای سنتی و قواعد مردسالار باشد. او یک زندگی مدرن و آوانگارد دارد اما ما به هیچوجه نمیخواستیم شعاری بدهیم یا پیامی را به صورت گلدرشت به مخاطب منتقل کنیم.
خیلی از فیلمهای سینمایی که سعی دارند به دنیای زنانه بپردازند، بعضاً به آثاری ضد مرد تبدیل میشوند. در نگارش فیلمنامه «آهو» به این موضوع هم توجه داشتید که درگیر نگاهی ضد مرد نشوید؟
به نظر من ساختارهای مردسالارانه خیلی بیشتر از اینکه در جامعه شکل بگیرد در خانوادهها وجود دارد. ما نمیتوانیم بگوییم که همه اتفاقات در اجتماع رخ داده است. بارها شنیدهایم که زنان بیش از هر مردی تداومبخش قواعد مردسالاری در جوامع هستند؛ یک مادر با نوع برخوردش نسبت به فرزند دختر و پسر میتواند کاری کند که دختر با قواعد مردسالاری زیست کند و وقتی به سنین بالاتری میرسد همه این قواعد برایش یک مسئله طبیعی و منطقی جلوه کند.
در فیلم «آهو» مردها محترم و بسیار دوستداشتنی هستند و اتفاقاً نگاهی آرمانی به مردها داشتیم. هیچکدام از مردها به دنبال سوءاستفاده از دختر قصه «آهو» نیستند و همگی عشق بزرگی در قلب دارند. در ذهن هر مرد از زن یک نماد و اسطورهای وجود دارد که ستودنی و منبع آرامش است و در این فیلم هم همه مردها در طلب همان عشق و آرامش در وجود این زن هستند و اتفاقاً بر قواعد جامعه مردسالارانه رفتار نمیکنند.