خبرگزاری کار ایران

یک پژوهشگر و نقاش افغانستانی مطرح کرد؛

می‌خواهم موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم/ اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان یکی از اهدافم است/ افغانستان موسیقی مستقل ندارد

می‌خواهم موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم/ اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان یکی از اهدافم است/ افغانستان موسیقی مستقل ندارد
کد خبر : ۱۴۰۶۸۲۳

ادیب آیین می‌گوید : قدرت موسیقی زمانی نمایان می‌شود که نت‌ها و ضرب‌ها و تمپوها نشان داده شوند و من پژوهشگر آنها را با نقاشی نشان می‌دهم. در این روند خالق اثر باید بتواند چگونگی استفاده از رنگ‌ها بر اساس زیر و بم‌ها را ثابت کند. مثلا اینکه رنگ قرمز چگونه به بنفش می‌رسد باید جنبه علمی داشته باشد که مخاطبان، هنرمندان و کارشناسان آنها را بپذیرند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، کشورهای خاورمیانه، ایران و همسایگان ایران، به دلیل قدمتی که دارند دارای هنرهایی هستند که با گذشته و تاریخ پیوند خورده‌. برخی دیگر نیز به دلیل هم‌جواری با دیگر اقوام در فرهنگ و هنر تحت تاثیر همسایگان خود بوده‌اند. افغانستان از این دسته کشورهاست. این کشور مانند برخی دیگر در مسیر جاده ابریشم قرار دارد که این اتفاق آن را در گذشته به منطقه‌ای استراتژیک تبدیل کرد؛ یعنی بخشی از شاهراه بازرگانی جهان. به هرحال قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم که روزگاری خط ترانزیت اصلی دنیا محسوب می‌شده، تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمی بر فرهنگ و منش ملل مختلف خواهد داشت که افغانستان و کشورهای تابعه از آن بی بهره نبوده‌اند. کشور افغانستان از طرفی به لحاظ جغرافیایی با کشورهایی چون ایران، ترکمنستان، تاجیکستان، پاکستان و ازبکستان همسایگی مستقیم دارد. این در میانه چند کشور قرار گرفتن، هنر و کلیت فعالیت های هنری افغانستانی‌ها را تحت تاثیر قرار داده است. البته که افغانستان مانند دیگر کشورهای هم‌جوار روزگاری بخشی از خاک ایران محسوب می‌شده و این مهم وجوه مشترک فرهنگی و اجتماعی بسیار را رقم زده است، اما این کشور طی چند دهه اخیر به طور مدام درگیر جنگ‌های خارجی و داخلی بوده و همه اتفاقات پیش آمده، مهاجرت تعداد زیادی از ساکنان را درکنار هنرمندان و نخبگانشان رقم زده است. برخی از هنرمندان افغان سال‌هاست ساکن ایران هستند و به فعالیت‌های ادبی، هنری و فرهنگی مشغول هستند. 

فریدالله ادیب آیین یکی از همین هنرمندان است که سال‌هاست در ایران زندگی می‌کند. او بخش زیادی از عمر خود را صرف پژوهش و فعالیت‌های هنری کرده است. ادیب آیین علاوه بر فعالیت جدی در عرصه پژوهش هنر افغانستان و کشورهای تابعه، نوازنده و نقاش است و در زمینه مجموعه‌داری هم فعالیت می کند. او همچنین مخترع و کارآفرین است. مجموعه آثارنقاشی این هنرمند و هنرپژوه تحت عنوان «راه لاجورد» ازسوی اداره کل موزه‌های وزارات میراث‌ فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایران، معرفی شده است.

فریدالله ادیب‌آیین در گفتگو با ایلنا، از فعالیت‌های هنری و پژوهشی خود گفت. او درباره سبک و سیاق نقاشی‌اش نیز توضیحاتی داد.

می‌خواهم موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم/ اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان یکی از اهدافم است/ افغانستان موسیقی مستقل ندارد

تلفیق موسیقی کلاسیک به نقاشی/ نقاشی ملاممدجان/ اثر فریدالله ادیب آیین 

اینطور که از کارنامه‌تان معلوم است تقریبا مدام مشغول کار هستید. از فعالیت‌های اخیرتان در حوزه فرهنگ و هنر بگویید.

من حدود ده سال است روی موسیقی پژوهش می‌کنم و این رویه برایم همچنان جدی است و در هر حال ادامه دارد. تلاشم این است موسیقی و نت‌های موسیقی را تبدیل به نقاشی کنم؛ یعنی آنچه نواخته می‌شود را درهمان لحظه نقاشی کنم. برای اجرایی شدن این ایده و پروژه (تبدیل نتهای موسیقی به نقاشی) پژوهش می‌کنم. در این مدت با افراد و مراکز علمی و آموزشی هم در ارتباط و تعامل بوده‌ام. با دانشگاه‌های برتر هندوستان هم در ارتباط هستم و موضوع موسیقی را پیگیری کرده‌ام. این ارتباط با اساتید دانشگاه هندوستان اتفاقا و خوشبختانه برایم نتایج علمی داشته است. همین چند وقت پیش بود که در همین راستا با حضور هنرمندان افغانستانی کاری را اجرا کردم و اخبار و گزارشش رسانه‌ای هم شد. این پروژه برایم خیلی جدی است و اخیرا قصد کرده‌ام آن را در حد بسیار گسترده‌تری ادامه دهم و با تمهیداتی که دارم در این رابطه اجراهای متعددی داشته باشم. 

برگزاری پروژه نقاشی‌تان  و اجراهای موسیقی مربوط به آن در شکل گسترده چگونه خواهد بود؟ آیا منظورتان اجرا در نقاطی از تهران و دیگر شهرهای ایران است؟

خیر قصد من صرفا اجرا در ایران نیست؛ بلکه می‌خواهم به همه شهرهای فارسی زبان در دیگر کشورها بروم و پروژه نقاشی و موسیقی را اجرا کنم. آنچه برای اجراهای‌ام لازم است. شعر، شاعر و موسیقی کروماتیک هندوستان است. در حال حاضر مخاطبان من اغلب ایرانیان هستند. من در ابتدا دوستان و مخاطبان ایرانی را گرد یکدیگر جمع خواهم کرد. گروه موسیقی مورد نظرم روی صحنه حاضر می‌شود و اجرا می‌کند. من هم حضور دارم و نقاشی می‌کنم. 

آیا این پروژه تبدیل موسیقی به نقاشی برای شما به عنوان مولف و مجری ایده، آزمون و خطاهای خود را پس داده است؟

بله من قبلا اجراهایی داشته‌ام و در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کشور ایران ثبت شده است.

عمده پژوهش‌های شما طی ده سال گذشته روی مقوله موسیقی بوده یا نقاشی را مورد تحلیل و کاوش قرار داده‌اید؟ و اساس ماجرا مربوط به موسیقی کشور افغانستان است؟

من تمام آن ده سال را روی مقوله و هنر موسیقی کار کرده‌ام. من خودم ساز می‌نوازم و موسیقی زنده به نوعی روح ما محسوب می‌شود و از کودکی با من همراه بوده است. اما درباره بخش دوم سوالتان باید بگویم کشور افغانستان به خودی خود موسیقی ندارد و آنچه دارد بسیار تحت تاثیر موسیقی هند بوده است.

می‌خواهم موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم/ اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان یکی از اهدافم است/ افغانستان موسیقی مستقل ندارد

یک اثر انتزاعی از ادیب آیین 

البته که خروجی این پروژه نقاشی‌هایی است که توسط شما خلق می‌شود، اما آیا می‌توان گفت بخش اجرایی پروژه‌تان نوعی اجرای محیطی یا پرفورمنس است؟

بله می‌توان اینطور هم گفت. باید بگویم اجرایی که مدنظر دارم پیش از هر چیز برای هنرمندان اتفاقی تاثیرگذار محسوب می‌شود. اجرای موسیقی و خلق نقاشی به طور همزمان به خودی خود اتفاقی تاثیر گذار است و اینکه به این ترتیب هنرمند (موزیسین‌هایی که در حال اجرا هستند) هم مورد توجه و تشویق قرار خواهد گرفت. این را هم بگویم با این پروژه قصد دارم به نوعی باعث دیده شدن گروه‌های موسیقی افغانستانی شوم. اینکه می گویم حمایت، از این جهت است.

با این حساب با یک اجرای گروهی مواجهیم، نه فردی؟

بله اما قرار نیست لزوما موسیقی گروهی نواخته شود. این برنامه می‌تواند به صورت یک نوازنده و نه گروهی، در سالنی اجرا شود. آنچه اهمیت دارد اجرای آهنگ کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان است. با اجرای چنین اثری که متعلق به هند است من می‌توانم درباره آن توضیح دهم؛ زیرا سال‌ها (همان ده سال که گفتم) روی این مقوله کار و پژوهش کرده‌ام. یعنی اگر چیزی غیر از موسیقی هندوستان اگر نواخته شود، کار برای ما دشوار می‌شود و با این حساب پروژه بر اساس آنچه می‌خواهم پیش نمی‌رود. از طرفی هم نیازی نداریم به موسیقی دیگر بپردازیم؛ زیرا ما و شما و تعدادی از کشورهای همسایه فارسی زبان هستیم؛ گویی در یک خانه زندگی می‌کنیم. یکی از مهمترین مسائلی که برای یک خانواده اهمیت دارد حفظ زبان و ریشه‌های هویتی تاریخی است. 

پیشتر گفتید کشور افغانستان موسیقی ندارد؟ پس این همه موزیسین در کشور شما بر چه اساس می‌سازند و می‌نوازند و می‌خوانند؟

بله تاکید می‌کنم که افغانستان به خودی خود موسیقی ندارد؛ کلا افغانستان نتی به نام خودش ندارد و منابعی که در این زمینه استفاده می‌شوند کتبی در رابطه با موسیقی هندوستان هستند که به فارسی ترجمه شده‌اند. اما کشور ایران اینطور نیست و موسیقی با قدمتی دارد. شما اگر توجه کنید حکیم ابونصر فارابی در قرن پنجم هجری کتاب «موسیقی‌الکبیر» را نوشته که بخش‌هایی از آن درباره گوشه‌ها و دستگاه‌های موسیقایی است. موسیقی در هندوستان هم به همین ترتیب است که فارابی گفته و در این رابطه هیچگونه تفاوتی وجود ندارد. باید اینطور بگویم که انگار در رابطه با موسیقی، پروتکلی ثابت و جهانی وجود داشته است. مراجعه به کتاب جامع فارابی این نگرش را به شما ثابت می‌کند و درخواهید یافت هر آنچه درباره موسیقی گفته شده در ایران و هندوستان یکی است.

می‌خواهم موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم/ اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان یکی از اهدافم است/ افغانستان موسیقی مستقل ندارد

لکه‌های رنگ و انتزاع

 اگر قرار باشد برای شیوه شما در هنر نقاشی چهارچوبی قائل شویم باید نام چه سبکی را بر آن بگذاریم؟ یا شاید آثارتان را تلفیقی از سبک‌های مختلف می‌دانید؟

اگر قرار باشد برای نقاشی‌هایم سبکی قائل شوم، این منتقدان هنر هستند که باید چنین کاری انجام دهند. من در آثارم انتزاع را مد نظر دارم و این منتقدان هستند که باید با تحلیل‌هایشان بگویند آیا من واقعا دنباله‌رو جنبش انتزاعی و پست‌مدرن هستم یا این گونه‌ها در گوشه کارهای من قرار دارند؛ چون من کارهای متفاوتی دارم و سبک‌های دیگر را هم تجربه کرده‌ام. 

پرداختن به موسیقی در خلال نقاشی و به تصویر کشیدن نت‌های شنیدنی و تصویری کردن آنها چقدر دشوار است؟

موسیقی اهمیت زیادی دارد. و همانطور که اشاره کردید وجود آن و توجه تاریخی و علمی به آن کار را دشوارتر کرده است. به این دلیل که ما می‌آییم و موسیقی کروماتیک شرق را اجرا می‌کنیم؛ و بالاخره این کار به عنوان اتفاقی جدید دیده خواهد شد. به نظرم قدرت موسیقی زمانی نمایان می‌شود که نت‌ها و ضرب‌ها و تمپوها نشان داده شوند و حال من پژوهشگر آنها را با نقاشی نشان می‌دهم. در این روند خالق اثر باید بتواند چگونگی استفاده از رنگ‌ها بر اساس زیر و بم‌ها را ثابت کند. مثلا اینکه رنگ قرمز چگونه به بنفش می‌رسد باید جنبه علمی داشته باشد که مخاطبان، هنرمندان و کارشناسان آنها را بپذیرند. و من در اینباره دلایل علمی ارائه خواهم کرد.

در ابتدای صحبت‌ از بزرگی و گستردگی پروژه گفتید، اما درباره آن توضیح ندادید. 

من ده تن رنگ دارم و می‌خواهم به واسطه آنها در تمام شهرهای ایران نقاشی بکشم. در ادامه به کشورهایی چون ترکیه، تاجیکستان، ترکمنستان هم خواهم رفت و نقاشی‌هایی را خلق خواهم کرد. این هم بخشی از پروژه موسیقی و نقاشی من است. 

این آثار قرار است در چه قالب و در چه بستری کشیده شوند. 

نقاشی‌ها روی بوم انجام می‌شود و در این پروژه موسیقی هر کشور که می‌روم نقاشی خواهد شد. به دهلی هم خواهم رفت و قصد دارم آنجا برای شاعر و ادیب پارسی‌گوی که در دهلی مدفون است، مجموعه‌ای را نقاشی کنم.

برای عملی کردن این اجراها، مجوزی لازم نیست؟

بله همانطور که می‌دانید و گفتم من برای انجام این کارها از وزارت میراث فرهنگی مجوز دارم و این موضوع کار را و مسیر را تا حدی برایم هموارتر کرده است.

پیش از رسیدن به سبک انتزاعی فعلی چه سبک‌هایی را تجربه کرده‌اید؟

قطعا پرداختن به هنر کلاسیک برای هنرمند امری لازم است. من نیز هنر کلاسیک را فرا گرفته‌ام سپس به هنر مدرن پرداخته‌ام. منتهی از جایی به بعد اجرای هنر کلاسیک بر اساس سبک‌های رئال و ناتورالیسم برایم بسیار کسالت‌آور، خسته‌کننده و بسیار تکراری بود. درست است که این سبک‌ها و آثار مربوط به آنها طرفداران زیادی دارند،‌ اما بهایی پرداخت نمی کنند که هنرمند بعدا بتواند کار بهتر و در سطح بالاتری انجام دهد. به هرحال روندی که در ارائه آثار هنری داشتم ناخودآگاه و خود به خود باعث شد از سبک‌های کلاسیک و رئالیستی دور شوم و به خلق آثار انتزاعی بپردازم.

با این حساب می توانستید به خلق آثار رئالیستی و امروزی‌تر بپردازید اما با این حال مسیر دشوارتری را برای فعالیت در عرصه نقاشی را انتخاب کرده‌اید.

بله. ممکن است سبک انتزاعی و گونه‌هایی از این قبیل خیلی برای مردم غریب و ناشناخته باشند، اما با این حال هستند مخاطبانی که به این نوع آثار علاقه دارند.

قرار نیست پروژه ده تن رنگ و نقاشی و موسیقی را در کشور خودتان هم افغانستان اجرا کنید؟

خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد و برای انجام این کار هم صحبت هایی شده است. بی‌شک حضور در کشور خودم و اجرایی برای هموطنانم  در کشور خودشان از هر اتفاقی خوشایندتر است، اما خب با وجود شرایط فعلی انجام چنین کاری راحت نیست. البته من قبلا هم برای حضور در افغانستان و انجام کارهای فرهنگی و هنری تلاش کرده‌ام، اما خب این امکان تا امروز میسر نشده است. همین دو، سه سال گذشته، پیش از اینکه حکومت افغانستان سقوط کند و طالبان قدرت را به دست گیرد قرار بود به افغانستان بروم که میسر نشد. می‌خواستم مجموعه‌ای را نقاشی کنم که «افیون» نام داشت. هدفم این بود از بوته‌های خشک و از مزارع خشخشاش و کوکنارها بر اساس ترکیب مواد، مجموعه‌ای حجم‌گرا خلق کنم. در ادامه هم پس از اخذ مجوز نمایشگاهی  بزرگ برپا کنم. متاسفانه با سقوط دولت افغانستان این پروژه نیمه کاره و بلاتکلیف است. باید منتظر شوم تا ببینم چه می‌شود. البته شاید مسئولان فرهنگی افغانستان با اجرایی کردن مجموعه «افیون» موافقت نکنند اما برای انجام پروژه نقاشی و موسیقی در کشورم امید بیشتری دارم. درباره این موضوع با وزارتخانه هم تعاملاتی داشته‌ام و آنها گفته‌اند باید بیایی تا بنشینیم و صحبت کنیم. امیدوارم در نهایت این موافقت صورت گیرد؛ چراکه کار کردن در کشور خودم اتفاقی خوشایند است و دوست دارم در میان مردمان افغان هم به واسطه پروژه‌ام تاثیرگذار باشم. درست است که اجرای پروژه‌هایم در افغانستان خوشایند است اما من ایرانی‌ها را نیز هموطن خودم می‌دانم. فرقی وجود ندارد ما همه فارسی زبان هستیم. این پیوستگی ریشه تاریخی دارد.

می‌خواهم موسیقی را به نقاشی تبدیل کنم/ اجرای آثار کروماتیک موسیقی کلاسیک هندوستان یکی از اهدافم است/ افغانستان موسیقی مستقل ندارد

یک اثر انتزاعی دیگر اثر فریدالله ادیب آیین

گویا مجموعه‌دار هم هستید. در اینباره کمی توضیح دهید.

من از کودکی شاگرد عموی مرحومم نصرالله سروری بودم. عموی من چندین سال به نقاشی مشغول بود و من هم از دهه‌ها قبل شاگردش بودم. او پس از سال‌ها کار هنری و نقاشی، در دوره اول حضور طالبان در افغانستان خیلی سختی کشید تا جایی که گفت من دیگر نمی‌خواهم کار کنم. او گفت من دیگر کارمند دولت نیستم. مجاهدین مرا زده‌اند و طالبان بیشتر اذیتم کرده‌اند. گلایه داشت که آن‌ها چندتا از تابلوهایش را پاره کرده‌اند. خلاصه اینکه تصمیم گرفته بود کار هنری نکند، اما می‌گفت باقی تابلوهایم را چه کنم؟ و من آثارش از خریداری کردم و نزد خودم نگه داشتم. بعد از این اتفاقات به ایران آمد و نزد من بود. او نقاشی می‌کشید و من آثار او را می‌خریدم. تصمیم داشتم از ایشان و هنرش حمایت کنم لذا به خریداری آثارش پرداختم تا او هم به این واسطه حمایت مالی شود. حال که ایشان فوت کرده و من آثارش را در قالب یک مجموعه نگه داشته‌ام.

تعداد آثار ایشان چند تابلوست؟

من صد و بیست و پنج اثر از ایشان را در مجموعه‌ام داشتم. چندی پیش هم دو اثر دیگر از ایشان در مشهد کشف شد که آن‌ها را هم خریدم. من همیشه به نقاشان و اهالی فرهنگ و هنر در افغانستان گفته‌ام که استاد نصرالله سروری جز هنرمندان خوب افغانستان است و سالهای بسیار زیادی را صرف این کار کرده است. من به هموطنان افغانستانی می‌گویم زنده یاد سروری را جز نقاشان مهم تاریخ افغانستان است. ایشان اول به موزه جهاد افغانستان رفت و به مدت هشت سال دیوارنگاری کرد. او تاریخ جنگ افغانستان را بر دیوارها تصویر کرد و خودتان می‌دانید که هشت سال زمان کمی نیست.

آیا آثار به جا مانده از نصرالله سروری هنوز بر دیوارها وجود دارند یا توسط طالبان ویران شده‌اند؟

خوشبختانه کل آن آثار همچنان وجود دارند و به ثبت رسمی رسیده‌اند. مجموعه بعدی ایشان درباره افغانستان است. ایشان کشور افغانستان را از تمام زوایا تصویر کرده که آن آثار را دارم. می‌توانم بگویم این آثار تاریخ مصور افغانستان است و همین موضوع به آن‌ها ارزش و بهای بیشتر بخشیده است.

هنرمندان هموطن شما چقدر توانسته‌اند تاریخ و هنر افغانستان را در حراجی‌های بین المللی به مخاطبان دیگر کشورها معرفی کنند و بشناسانند؟

این اتفاق هنوز در حد مطلوب رخ نداده است. من خودم پیگیر چنین موضوعاتی هستم و ارتباط‌ها در این زمینه وجود دارد. حضور در حراج‌ها یکی از کارهایی است که قصد انجامش را دارم و قطعا نتیجه بخش خواهد بود. این پیگیری‌ها از سوی من وجود دارد، اما خب کمی وقت می‌برد. منتظرم پروژه نقاشی و موسیقی را پیش ببرم و به سرانجام برسانم که این رویه حضور در حراج‌ها را مشمول زمان خواهد کرد. پس از انجام کارها، قطعا به قطر و امارات و برخی دیگر از کشورها خواهم رفت. همه چیز باید هماهنگ شده و با برنامه ریزی پیش برود و امیداورم هرچه زودتر شرایط برای حضور در حراج‌ها فراهم شود، من نیز با اشتیاق انجامش خواهم داد.

شما در حال حاضر ساکن پایتخت هستید؟

خیر من در شهر مشهد زندگی می‌کنم.

هنرمندان افغانستانی رشته‌های مختلف (چه آماتورها و چه حرفه‌ای‌ها) در ایران با چه مشکلاتی مواجهند؟

باید بگویم در میان دوستان افغانستانی ساکن ایران، تعداد اهالی موسیقی بیش از دیگر رشته‌هاست. موزیسین‌های افغان برای فعالیت در ایران و تولید و اجرای آثار با موقعیت و فضای مناسبی مواجه نیستند. حقیقتا من هم برای حل مشکلات آن‌ها تلاش‌های زیادی کرده‌ام اما متاسفانه مسئولان مربوطه کم لطفی کردند.

می‌خواهم به واسطه مجوزی که از میراث فرهنگی دریافت کرده‌ام برای موزیسین‌های افغان کار مثبتی انجام دهم. بعد می‌خواهم با اداره ارشاد صحبت کنم. می‌دانم که ارشاد با ما همکاری خواهد کرد، اما خب همواره مشکلاتی وجود دارد که باید برای حل آن‌ها اقداماتی انجام دهم. به هرحال گروه‌های موسیقی افغانستانی وضعیت بلاتکلیفی دارند و اوضاعشان برای فعالیت مشخص نیست. هنری مثل نقاشی هم اگر سر و سامان دارد، از قبل است. ولی آن‌هایی که به تازگی به ایران رانده شده‌اند یا مهاجرت کرده‌اند، متاسفانه اوضاع نابسامانی دارند.

آیا ناگفته‌ای هست که بخواهید درباره‌اش صحبت کنید؟

امیدوارم شرایط فعالیت برای هنرمندان ایرانی و افغان بیش از قبل فراهم شود تا بتوانیم هنر فارسی زبانان را بیش از قبل در دنیا معرفی کنیم. همچنین امیدوارم ساز و کار مشخصی برای هنرمندان بخصوص اهالی موسیقی افغانستان در ایران ایجاد شود تا آن‌ها در فضایی مناسب‌تر و با مشکلات و معضلات کمتر به کارشان ادامه دهند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز