علی حضرتی مطرح کرد؛
«شهرک» امروز بهتر از دو سال پیش درک میشود
علی حضرتی با اشاره به اینکه فیلم «شهرک» با مخاطب خود ارتباطی پویا و دو طرفه دارد، تأکید کرد: «شهرک» امروز بهتر از دو سال پیش درک میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «شهرک» به کارگردانی علی حضرتی و تهیهکنندگی علی سرتیپی به تازگی در سینماهای کشور اکران شده است. این فیلم سینمایی برای اولین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست در سه بخش بهترین فیلمبرداری، تدوین و جلوههای ویژه میدانی نامزد دریافت سیمرغ بلورین شود.
علی حضرتی پیش از ساخت این فیلم تهیه آثاری چون «خداحافظی طولانی» و «نیمرخها» و همچنین کارگردانی فیلم «سازهای ناکوک» را در کارنامه خود دارد. «شهرک» دربارهٔ جوانی علاقمند به بازیگری است که در تست یک فیلم سینمایی بزرگ قبول میشود و برای پیوستن به این پروژه و رسیدن به آرزوی خود یعنی بازیگر شدن، باید شرایط ویژه و تمرینهای روحی و روانی گروه بازیگران در شهرکی ایزوله شده را بپذیرد.
به بهانه اکران «شهرک» با کارگردان این اثر گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
شرایط اکران را چطور ارزیابی میکنید و چرا پس از دو سال در شرایط حاضر «شهرک» را اکران کردید؟
شرایط اکران به شکل کلی یک منشور چند وجهی است که تحلیل آن بسیار سخت است. از یک سو باید حال مخاطب را در نظر بگیریم و از یک سو تغییر ذائقه مخاطب را در نظر داشته باشیم و در کنار اینها مسائل اقتصادی کشور هم در بحث اکران بسیار تأثیرگذار است. پس از این مسائل به نظر من زمان اکران، حتی مسائلی مثل گرمای هوا و... حائز اهمیت هستند و آنقدر فاکتورهای زیادی در فروش یا عدم فروش فیلمها تأثیر میگذارند که تحلیل اکران را به محال نزدیک میکنند.
اما اگر بخواهم درباره اکران «شهرک» بگویم، ما فکر میکردیم که نمیتوان درباره شرایط چند روز یا چند ماه آینده به اطمینان رسید و مشخص نیست که شرایط بدتر میشود یا بهتر و از طرفی چند ماه قبل هم کشور درگیر التهابات بسیاری بود که اصلاً اکران فیلم در آن شرایط منطقی نبود و پیش از آن هم شیوع ویروس کرونا همه چیز را تحت تأثیر خود قرار داده بود. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که بهتر است «شهرک» را در همین روزها اکران کنیم هر چند که همچنان نمیتوان گفت که شرایط مساعدی وجود دارد.
تحلیلهای متفاوتی از فیلم «شهرک» میشود به طوریکه کمتر فیلمی را میتوان مثال زد که تا این حد برداشتهای متنوعی درباره آن صورت بگیرد. آیا تعمداً سعی داشتید ساختار فیلم به گونهای باشد که برداشتهایی تا این حد متنوع از آن مطرح شود؟
این فیلم اثری چند لایه و چند وجهی است و اتفاقاً منتظر بودم که برداشتهای بسیار متنوعی از جنسی که این روزها شاهدش هستیم، صورت بگیرد. بین فیلم و مخاطب رابطهای دو طرفه وجود دارد و برداشت مخاطب خیلی به این موضوع بستگی دارد که او در روزهای اخیر زندگیاش به چه چیزهایی فکر میکرده یا چه چیزی بیشتر دغدغهاش بوده؛ به مسائل سیاسی روز فکر میکرده یا مخاطبی دهه هشتادی است که مثلاً از گیمنت به سینما رفته یا اصلاً فردی است که به فلسفه علاقه دارد و دغدغههای فلسفیاش را دنبال میکند.
در رفت و برگشتی که بین نگاه مخاطب و اثر صورت میگیرد تحلیلی اتفاق میافتد که برداشتهای متنوعی را رقم زده و به نظر من همین برداشتهای متنوع تأویلپذیری «شهرک» و زنده بودن آن را نشان میدهد؛ فیلمی که میتواند رابطهای دو طرفه با مخاطب داشته باشد.
یعنی معتقدید که مخاطب میتواند حس و برداشتش را به فیلم منتقل کند؟
ممکن است یک نفر با دیدن «شهرک» تصور کند که کار در سینما و بازیگر شدن بسیار سخت است، یک نفر ممکن است برداشتی مربوط به زندگی و جبر و اختیار جاری در زندگی داشته باشد یا ممکن است برخی اینگونه برداشت کنند که زندگی ما یک بازی بزرگ است یا حتی برخی با دیدن «شهرک» اینگونه برداشت میکنند که این فیلم نشاندهنده شکلگیری حکومتهای توتالیتر است. این چهار برداشت خیلی متفاوت را از این قصه خیلی ساده میتوانیم داشته باشیم که در نقدها و تحلیلهای مختلف مطرح شدهاند.
دنیای «شهرک» را میتوان به جهان رمانهای نویسندگانی چون جرج اورول یا آلدوس هاکسلی نزدیک دانست. آیا در نگارش فیلمنامه این اثر از این نویسندگان الهام گرفتید؟
یک فیلمساز یا نویسنده خواسته یا ناخواسته از تجربیاتی که داشته، فیلمهایی که دیده، کتابهایی که خوانده یا حتی موسیقیهایی که شنیده الهام گرفته است که البته ممکن است این الهام گرفتن از ناخودآگاه فرد به اثر منتقل شده باشد اما به شکل مستقیم «شهرک» با نگاه به هیچ فیلم و رمانی نوشته و ساخته نشده است.
البته باید بگویم اورول نویسنده مورد علاقه من است و پس از ساخت «شهرک» روی آثار هاکسلی تمرکز کردم و بیشتر آثارش را خواندم اما از هیچ یک از این نویسندهها به صورت مستقیم تأثیر نگرفتهام. باید بگویم هر چند که این تأثیرپذیری ناخودآگاه را میتوان به آثار این نویسندهها و حتی بخشی از سینمای آسیای شرقی ربط داد، سهم بیشتر این تأثیرپذیری را میتوان به تجربه زیسته خودمان در این جامعه مرتبط دانست.
با گذشت دو سال از ساخت «شهرک» و تغییرات فراوانی که در عرصه اجتماع و سیاست کشورمان رخ داده، آیا همچنان میتوان انتظار داشت که مخاطب امروزی هم بتواند با جهانبینی «شهرک» ارتباط برقرار کند؟
با توجه به بازخوردهایی که داشتم متأسفانه باید بگویم اتفاقاً امروز شرایط فیلم «شهرک» و محدودیتهایی که در قصه این فیلم حاکم و جاری است برای مردم ملموستر میشود. همین شرایط باعث شده که برخی به من میگویند که «شهرک» اثری پیشگویانه است. در واقع باید بگویم که متأسفانه «شهرک» امروز بهتر از دو سال پیش درک میشود.
اگر بخواهیم لایههای ابتدایی فیلم را در نظر بگیریم و به قصه توجه داشته باشیم، تغییر هویتی برای کاراکتر اصلی فیلم رخ میدهد که دلیلش به حرفه بازیگری مربوط میشود. آیا در رسیدن به جزئیات این تجربه و به تصویر کشیدن آن با بازیگرانی که این تجربه را داشتند، مشورتی داشتید؟
قبل از اینکه کارگردانی کنم، تجربه تهیهکنندگی داشتم و از آن تهیهکنندههایی بودم که هر روز سر صحنه حاضر میشد. من در کنار کارگردانها تجربه کسب میکردم و یاد میگرفتم و همه چیز را زیر نظر داشتم و پروسه این اتفاق را لحظه به لحظه در بازیگران رصد میکردم.
البته این تجربه را نمیتوان محدود به بازیگران دانست، هر چند که در بازیگران این مسئله ملموس است و آنها حداقل سر صحنه مجبور هستند که به لحاظ حسی یا تکنیکی از خودشان فاصله بگیرند اما خارج از بازیگری هم این الیناسیونی که اتفاق میافتد را دیدهایم که نمونهاش را فیلم «گاو» به خوبی به تصویر کشیده است و "مش حسن" این فیلم بازیگر نیست اما طی فرایندی از خودش خارج میشود، با خود غریبه و بیگانه شده و خود را در قالب "گاو مش حسن" پیدا میکند. در این فیلم هم همان اتفاق مشابه رخ میدهد که بهانهاش قالبگیری نقش جدید است.
البته که بهانه ما بحث بازیگری است و مبحث روانشناسی مطرح است اما این تغییر را میتوان گستردهتر دید و تنها محدود به حرفه بازیگری ندانست.
برخی در تحلیل فیلم «شهرک»، این فیلم را پرداختی انتزاعی به مسئله شستشوی مغزی دانستهاند. برخلاف کلیشهها که معمولاً تزریق اطلاعات را عامل شستشوی مغزی کاراکترها معرفی میکنند، در این فیلم شستشوی مغزی با قرار دادن کاراکتر در محدودیت اتفاق میافتد.
این محدودیتهایی که در جهان فیلم میبینیم مربوط به قوانین پروژهای است که در شهرک حاکم است و بازیگران باید نقشی را که میخواهند ایفا کنند را با پوست و گوشت و استخوانشان باور کنند. کاراکترها مادامی که در شهرک هستند راهی جز پذیرش این شرایط ندارند و آنها برای رسیدن به آرزویشان که بازی در یک فیلم بزرگ است این شرایط را پذیرفتهاند. زیر پوست این قراردادی که نوشته میشود اتفاقاتی رخ میدهد که بازیگران آنچه که نمایش میدهند بخشی از هویتشان میشود چرا که قرار است نقشهایی واقعی شوند و میبینیم شخصیت اصلی در مسیر تغییر هویت کمکم عاشق میشود و کمکم میپذیرد که پدرش را از دست داده و به مرور جهان مصنوعیاش واقعی میشود.
وقتی جهان مصنوعی واقعی میشود در واقع یک جهان کامل شکل گرفته و اهرم محدود کردن این فضا نظارت دائم دستیار کارگردان است (که کاظم سیاحی به نظرم نقشش را درخشان ایفا کرده است). با نظارت دائم او یک جامعه خواسته آن گروه شکل میگیرد که قواعد خود را دارد و به تبع آن شخصیت آدمها هم تغییر میکند که فکر میکنم برای مخاطب هم این تغییر ملموستر باشد.
کار جدیدی در دست تولید دارید؟
فیلمنامه آمادهای دارم که البته منتظر هستم اکران «شهرک» به پایان برسد. باید به تحلیل تازهای از شرایط امروز جامعه برسم چرا که شرایط خیلی پیچیدهتر از چیزی است که تصور میکردیم و در برابر آن موانع تولید یک اثر بسیار بیشتر از حد تصور ما است و همه کم و بیش در جریان آن هستیم. متأسفانه نخواستنهای آدمهای تصمیمگیرنده بسیار بیشتر از حد تصور است و به همین دلیل پس از فیلم باید قدری تأمل کنیم و تصمیم بگیریم که با این حجم از لجبازی و نخواستن چه کاری باید انجام داد.