خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از اشکان زارعی؛

سرای معین‌التجار و دانشکده ادبیات اهواز بعد از سه دهه همچنان بلاتکیف

سرای معین‌التجار و دانشکده ادبیات اهواز بعد از سه دهه همچنان بلاتکیف
کد خبر : ۱۳۵۹۹۵۱

اشکان زارعی (فعال میراث‌فرهنگی) در یادداشتی به بهانه هفته میراث‌فرهنگی به بررسی وضعیت خانه‌های تاریخی خوزستان بخصوص سرای معین‌التجار و دانشکده ادبیات پرداخت.

سازه‌ها٬ ساختمان‌ها و خانه‌های تاریخی٬ بخشی از میراث فرهنگی هستند که از یک‌سو بازتاب دهنده فرهنگ٬ هنر٬ مهرازی (معماری) شیوه زندگی٬ کنش‌های سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی گذشتگان به شمار می‌آیند و از سوی دیگر میان شهروندان هم‌سرشت پنداری پدید می‌آورند. هم‌چنین آن‌ها جایگاهی ارزنده در شکوفایی و بالندگی گردشگری به دوش می‌کشند٬ آن جا که به سرمایه‌گذاری٬ کارآفرینی و درآمدزایی می‌انجامد.

به همین شوند (دلیل) امروزه از ساختمان‌ها و خانه‌های تاریخی در ساختاری تازه چون: مهمانخانه٬ چایخانه٬ همایشگاه٬ کتابخانه٬ موزه و نمایشگاه٬ کارگاه‌های آموزشی و… بهره می‌برند تا هزینه‌های نگهداری آن‌ها کاهش یافته٬ ویژگی‌های میراثی وفرهنگی این سازه‌ها٬ بهتر به نمایش گذارده شود. برای نمونه می‌توان از خانه‌ی اردوبادی تبریز٬ خانه‌ی دهدشتی اصفهان و خانه موزه‌ی عروسک و اسباب بازی کاشان یاد کرد.

بر پایه‌ی همین رویکرد در خوزستان نیز از واپسین سال‌های دهه ۷۰ و آغاز دهه‌ی ۸۰ خورشیدی سازه‌های تاریخی برخی از شهرها مانند خانه‌ی سرابی و مستوفی شوشتر و خانه‌ی سوزنگر و حمام کرناسیون دزفول کاربری چندگانه یافته٬ درهای آن‌ها به روی گردشگران و دلبستگان میراث فرهنگی گشوده شد.

شوربختانه٬ این راهبرد در شهر اهواز که در سه دهه‌ی گذشته بیش از دویست ساختمان تاریخی با پیشینه‌ی قاجاری و پهلوی اول در آن شناسایی شده٬ سرانجامی نداشته است. ساختمان‌هایی مانند خانه‌های دادرس٬ منشی‌زاده٬ قزلباش٬ سبزه‌زاری٬ خانه‌های بانک ملی٬ بنگه‌های راه آهن٬ دانشسرای مقدماتی٬ هتل قو و… که بسیاری ثبت ملی گردیده٬ برخی بازسازی شده و بعضی نیز مانند خانه‌ی نفیسی و سرای عجم فرو ریخته، ویران شده‌اند. البته از این سیاهه بلند بالا تنها خانه‌ی ماپار به بهره‌برداری رسید که این جستار در بازه خود شوری شگرف در میان مردم اهواز پدید آورده٬ زمینه‌ساز تکاپو در هازمان (جامعه) گردشگری گردید.

از میان سازه‌های پرشمار تاریخی شهر اهواز بی‌گمان سرای معین‌التجار و دانشکده ادبیات (سه گوش) به شوند (دلیل) دیرینگی٬ کارسازی و مهرازی (معماری) از جایگاهی ممتاز و برجسته برخوردار هستند. چنان‌که سرای معین‌التجار را باید پایه‌گذار اهواز کنونی و کهن‌ترین بنای این شهر دانست. زیرا سال ۱۲۶۶ خورشیدی هنگامی که ناصرالدین شاه قاجار امتیاز کشتیرانی و بازرگانی در رود کارون از خرمشهر تا اهواز را به شرکت انگلیسی «برادران لینچ» واگذار نمود٬ این شهر با بهره‌مندی از این فرآیند روزگار تازه‌ای را آغاز کرده٬ به شوند (دلیل) ساخت سرای معین‌التجار زمینه‌ی نوگرایی و بالندگی آن فراهم گردید.

از آن‌جا که بخشی از رود کارون در شهر اهواز پوشیده از صخره‌های طبیعی و کمره‌های سنگی به جای مانده از سد باستانی این شهر بود و کشتی‌ها نمی‌توانستند گذر کنند٬ برای چاره‌اندیشی از این گرفتاری٬ محمد تقی معین‌التجار به همراه محمدحسن‌خان سعدالدوله با پایه‌گذاری شرکت ناصری (برآمده از نام شاه قاجاری) امتیاز کشتیرانی و بازرگانی از اهواز تا شوشتر را به دست آورد.

وی این سرا را در ۱۷۰۰ مترمربع با دیوارهای خشتی و نمای آجری با ۹ اتاق بزرگ و ۲۴ فروشگاه برای رفت و آمد کشتی‌ها در ساحل کارون راه‌اندازی کرده، بارانداز، اسکله٬ انبار٬ کاروانسرا٬ بانک٬ گرمابه٬ مسجد٬ بازار٬ ساباط و هم‌چنین به گفته‌ی برخی٬ باغی را که اکنون «باغ معین» گفته می‌شود در کرانه‌ی کارون با انبوهی از درختان گوناگون ساخت. در همین راستا کشتی‌هایی که از خرمشهر به شوشتر می‌آمدند٬ در اهواز کالاهای خود را پیش از برآمدگی‌های سنگی کارون پیاده کرده٬ با واگن‌های اسبی و سپس خط‌آهن شرکت نفت، ۳ کیلومتر بالاتر از تجارت‌خانه معین‌التجار می‌فرستادند تا آنجا با کشتی روانه‌ی شوشتر شوند.

برخی، سرای معین‌التجار را خانه‌ی شیخ خزعل می‌خوانند، در حالی که این سرا به روزگار ناصرالدین شاه ساخته شد اما خزعل سال‌ها پس از پایه‌گذاری این تجارت‌خانه به هنگام پادشاهی مظفرالدین شاه به فرمانروایی خرمشهر و بخشی از خوزستان رسید

از آن‌جا که محمدتقی‌معین‌التجار در شوشتر سال‌ها کار بازرگانی می‌کرد و نخستین بانک خوزستان را نیز در این شهر راه‌اندازی کرده بود٬ زمینه‌ساز آمدن شوشتری‌های بسیاری به اهواز شد، به ویژه آن‌که در آن روزها شوشتر سر و سامان درستی نداشت.

به گفته‌ی احمد کسروی «در آن زمان در بازار، اوباشی سخت گرم بود و گردنکشان٬ محله‌های شهر را میان خود بخش کرده بودند». به همین شوند (دلیل) مردم این شهر که از دیرباز دستی توانا درصنعت، بازرگانی، خرید و فروش و پیشه‌وری داشتند، روانه‌ی اهواز شده، نخستین قصابی٬ نانوایی٬ حلیم‌پزی٬ خیاطی، بقالی٬ پارچه بافی٬ عطاری٬ و…را به راه انداخته٬ بستر خوبی برای شهرنشینی آن پدید آوردند. در پی آبادانی اهواز٬ شهروندانی از سراسر ایران برای سرمایه‌گذاری و یافتن کار به سوی این شهر شتافتند از این‌رو در زمانی کوتاه شمار کاروان‌سراها و بانک‌ها در اهواز افزایش یافت. شرکت‌های اروپایی نیز مانند لینچ، دارای نمایندگی شدند.

حسین‌قلی‌خان نظام‌السطنه‌مافی استاندار (حکمران) وقت خوزستان برای برپایی امنیت، پادگانی در اهواز ساخت. به پیشنهاد او نیز خیابان‌های شهر با الگوبرداری از شهر باستانی هرمزاردشیر، مانند رویه شطرنج «همه راست کشیده و چون دو خیابان به هم می‌رسید زاویه‌ی قائمه پدید می‌آورد». هم‌چنین کمی بالاتر از سرای معین‌التجار، در کنار کارون، جایی که امروزه اهواز قدیم خوانده می‌شود تازه واردان به ویژه شوشتری‌ها خانه‌هایی به شیوه‌ی مهرازی «معماری» شهرشان ساخته وبا همکاری حاج محمدتقی دولتی و میرزاجلال موقر بوشهری برای نخستین‌بار از آب لوله‌کشی شده بهره بردند.

با آغاز جنگ جهانی اول و بسته شدن راه‌های شمال ایران به اروپا، از آن‌جا که دادوستد کالاها در بندرهای جنوبی انجام می‌گرفت، سرای معین‌التجار پیشرفت بیشتری کرده، آوازه‌ی آن تا هند و آفریقا نیز رسید. سرپرسی سایکس در این زمینه می‌گوید: «اهواز این ایام نسبت به شش‌سال قبل پیشرفت‌هایی کرده و اصلاحاتی در آن شده است، از این رو جمعیت این شهر که در گذشته ۴۰۰ تا ۷۰۰ تن گزارش شده بود به یک‌باره به هزاران تن رسید».

به گواه تاریخ نگاران و سفرنامه نویسان ایرانی و انیرانی، اهواز از سده‌های هفتم تا چهاردهم قمری ویرانه‌ای بود که هیچ ریخت شهری نداشت. چنان‌که میرزا مهدی خان استرآبادی در کتاب جهان‌گشای نادری، میرزا محمدصادق بیگ ترکمان در کتاب عالم آرای عباسی، حاج عبدالغفار نجم‌المک در سفرنامه‌ی خوزستان و سرهنری لایارد درسفرنامه‌ی خود درباره‌ی بسیاری از شهرهای خوزستان سخن گفته‌اند، اما از اهواز نامی نبرده یا آن را روستایی کوچک و پراکنده دیده‌اند. از این‌رو شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۱۴ هجری و نادرشاه افشار در سال ۱۱۴۲ هجری وقتی برای سرکوب گردنکشان به خوزستان می‌آیند٬ برای آرمیدن به رامهرمز٬ شوشتر و هویزه می‌روند. زیرا اهواز آن روزگار از جایگاه شهری و سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی برخوردار نبوده است.

هم‌چنین مادام ژان دیولافوا که ۱۳۷ سال پیش ۳ روز در اهواز بوده درص۷۲۷ کتاب «ایران٬ کلده وشوش» در سال ۱۸۸۷ میلادی درباره این شهر چنین می‌گوید: «این شهر بیش از دویست نفر سکنه ندارد که همه فقیرند و با نهایت سختی زندگی می‌کنند. لرد کرزن نیز دو سال پس از خانم دیولافوا در ص۴۲۵ کتاب ایران و قضیه ایران٬ اهواز را قریه‌یی دیده «که چند خانه گلی و حصیری پراکنده با جمعیتی نزدیک به هفتصد نفر دارد.

از این‌رو اگر سرای معین‌التجار را که در سال ۱۳۷۷ خورشیدی به شماره‌ی ۲۱۵۸ ثبت ملی گردید٬ نماد اهواز نوین و زمینه‌ساز پدیداری این شهر در ساختار امروزین بدانیم٬ پر بیراه نیست. بی‌گمان دانشکده‌ی ادبیات نیز همچون سرای معین‌التجار سرگذشتی پر فراز و فرود و کارساز در یک سده‌ی گذشته‌ی اهواز دارد.

در سال ۱۳۰۸ خورشیدی نخستین بانک ملی اهواز به فرمان رضاشاه در زمینی با پهنه‌ی (مساحت) ۳۰۰۰ هزار متر مربع در نزدیکی رود کارون به دست «آندره گدار» مهندس فرانسوی ساخته شد. بنایی که اینک دانشکده ادبیات خوانده می‌شود در یک بازه ۹۴ساله از بانک ملی و استانداری گرفته تا مرکز فرماندهی متفقین در جنگ دوم جهانی و از فرمانداری تا دارایی و سازمان آمریکایی اصل ۴ ترومن با کاربری‌های گوناگون بارها دست به دست شده٬ سرانجام در سال ۱۳۳۶ خورشیدی نخست از سوی بانک ملی در برابر دومیلیون و دویست هزارتومان به دانشگاه گندی‌شاپور اهواز فروخته شد و سپس در سال ۱۳۵۷ به دانشکده‌ی ادبیات و زبان‌های خارجه واگذار گردید.

پیرامون چگونگی ساخت این دانشکده دیدگاه‌های گونه‌گونی است، به باور برخی، نقشه‌ی نخستین آن را گروه مهرازان (معماران) آموزشگاه آلمانی «باهاوس» با بهره جستن از مهرازی آجری دزفول و شوشتر آماده کردند. سپس آندره گدار بر پایه‌ی مهرازی (معماری) ساسانیان و آمیختن آن با شیوه مهرازی روزگار پهلوی اول یعنی قوس‌های دایره‌ای ایوان‌ها و رواق‌های حیاط مرکزی وآجرکاری و کاشی کاری‌های دوره اسلامی با رنگ و لعاب‌های آبی و فیروزه‌ای زیبا و به کار گیری دو در در جلو و پشت و یک باغچه‌ی اندرونی٬ در ریختی «مثلتی» یا «سه گوش» این ساختمان را بنا نهاد. به همین شوند (دلیل) به آن ساختمان «سه گوش» هم گفته می‌شود.

برپایه‌ی آن‌چه گذشت٬ اهواز افزون بر نفت وصنعت٬ خانه‌های تاریخی بسیار دارد که هریک بخشی از شناسه (هویت) گروهی شهروندانش به شمار آمده٬ آگاهی و شناخت دراین باره «حق» آنان است. اما شوربختانه در همه‌ی سال‌های گذشته به شوند (دلیل) کوتاهی و کم‌کاری دست‌اندرکاران شهری٬ مردم اهواز از این «حق» که در کلان‌شهری‌های دیگر به آسانی برآورده شده٬ دورمانده‌اند. از این‌رو جای شگفتی و پرسش دارد چرا در اهواز پایتخت استان که می‌بایست نگاهی ویژه و کاربردی‌تری به آن باشد٬ فرآیند سود جستن از سازه‌ها و خانه‌های تاریخی نارکارامد و سترون (عقیم) بوده است؟

بی‌گمان چنین گنجینه‌های تاریخی در هر کلان‌شهر دیگری بود٬ سال‌ها پیش سامان دهی می‌شدند. باید افسوس خورد برای استانی که زرخیز است و دارا، اما شهروندانش نمی‌توانند از گذشته‌ی تاریخی خود بهره‌یی ببرند. به راستی گره‌ی کار کجاست؟ ساختمان‌های تاریخی؟ شهروندان اهواز؟ ناکارآمدی قانون؟ و یا مدیرانی که برداشت درستی از جایگاه ارزشمند میراث فرهنگی و گردشگری ندارند؟

اگر سالی یک سازه و خانه‌ی تاریخی بازسازی و به بهره‌برداری می‌رسید، امروز ما با نموداری روشن و فربه از دیدنی‌ها و ویژگی‌های گردشگری در اهواز روبرو بودیم که می‌توانست جنبشی بزرگ در سپهر فرهنگی٬ اقتصادی٬ اجتماعی و روانی هازمان (جامعه) اهواز پدید آورد. آیا سه دهه‌٬ بازه‌ی بهینه‌ای برای سر و سامان دادن به سرای‌معین‌التجار و دانشکده‌ی ادبیات که هم‌چون نگینی درخشان در خاور و باختر اهواز می‌درخشند٬ نبوده است؟ ساختمان‌هایی که با پول مردم بازسازی گردیده‌اند٬ اما بی‌هیچ سودی رها شده٬ در حال فرسایش هستند.

فرنشینانی (مدیرانی) که همواره از «حق‌الناس» سخن می‌گویند، آیا سازه‌های تاریخی اهواز به ویژه سرای معین‌التجار و دانشکده‌ی ادبیات نمونه‌ای گویا از «حق‌الناس» نیستند؟ آیا نمی‌توانند در سازمان اداری هم دور یک میز نشسته با همدلی و پیروی از قانون گره از کار میراث فرهنگی و گردشگری اهواز بگشایند؟

چنان‌که بر پایه‌ی ماده‌ی ۹۸ برنامه‌ی ششم توسعه «همه‌ی ادارات و سازمان‌های دولتی موظفند ابنیه‌ی تاریخی در حوزه خود را مرمت نموده و بهره برداری کنند» هم‌چنین بر پایه بند ۱۱۵ قانون محاسبات «هیچ یک از دوایر دولتی اجازه فروش بناها و ساختمان‌های تاریخی مربوط به خود را ندارند.» از سویی بر پایه‌ی بند ب ماده ۹۸ قانون «تنظیم بخشی از مقرارت مالی دولت٬ ادارات می‌توانند بناهای مازاد خود یا بناهایی که تکلیف‌شان روشن نیست (که ساختمان‌های تاریخی می‌تواند در این جرگه باشد) را به یکدیگر واگذار نمایند.»

از آن‌جا که وزارت میراث فرهنگی و ادارات کل استان‌ها در حوزه میراث فرهنگی هم‌چون ساختمان‌ها و خانه‌های تاریخی «صلاحیت عام داشته» و پرداختن به این جستارها «خویشکاری (وظیفه) سازمانی و قانونی آنان است که همه‌ی نهادهای لشکری٬ کشوری و قضایی باید از وزارت میراث پیروی کنند» بنابراین اداره میراث اهواز و اداره‌ی کل میراث فرهنگی خوزستان می‌تواند به ساختمانی تاریخی دولتی (بلاتکلیف) مانند دانشکده ادبیات رسیدگی نماید.

هم‌چنین بر پایه بند ۲۲ ماده‌ی ۵۵ قانون شهرداری و شوراها که از «تشریک مساعی با فرهنگ و برای حفاطت از آثار و بناها تاریخی در حوزه شهری» سخن می‌گوید»؛ شهرداری اهواز می‌تواند «با نظارت اداره میراث فرهنگی به خرید، مرمت و بهره‌برداری بناها و خانه‌های تاریخی با مالکیت خصوصی اقدام کند.» این ماده‌ی قانونی اگر پیگیری شود٬ درهای بسته‌ی بسیاری از ساختمان‌ها و خانه‌های تاریخی که «مالکیت خصوصی» دارند و «بلاتکلیف» نیز هستند مانند سرای «معین‌التجار» و «هتل قو» گشوده خواهد شد.

اکنون باید پرسید٬ چرا شهرداری و شورا اسلامی شهر اهواز تاکنون به جستارهای (موضوعات) پیرامون ساختمان‌های تاریخی و میراثی نپرداخته است؟ چرا مانند کلان‌شهرهای دیگر معاونت میراث فرهنگی در شهرداری راه اندازی نگردیده است؟ چند بار از انجمن‌های مردم نهاد در این حوزه کمک خواسته شده است؟ چرا دستگاه‌ها و سازمان‌های دولتی به ویژه دانشگاه چمران٬ که دانشکده‌ی ادبیات در جرگه‌ی دارایی آنان است گامی چشمگیر برنداشته‌اند؟ و از همه بدتر٬ اداره میراث اهواز و اداره‌ی کل میراث فرهنگی خوزستان چرا از اختیارات خود در این باره بهره نبرده است و اگر کاری کرده٬ چرا گزارش آن‌ها رسانه‌ای نشده است؟

با استواری می‌توان گفت شوند «توسعه نیافتگی» میراث فرهنگی و گردشگری در اهواز٬ دست‌اندرکارانی شهری هستند که آگاهی٬ اراده و شناخت درستی از میراث فرهنگی و گردشگری ندارند.

به راستی کدام یک نمایندگان مجلس و شورها از گذشته تاکنون جدای از سهم‌خواهی‌ها و نگرش‌های قومی پیرامون میراث فرهنگی از این جستار پشتیبانی کرده‌اند؟ آیا یکبار از سرای‌معین‌التجار و دانشکده‌ی سه گوش نامی برده‌اند؟

از این‌رو شایسته و بایسته است اداره کل میراث فرهنگی خوزستان که از سال گذشته دگرگونی‌های مدیریتی داشته و رویکرد نوینی را در پیش گرفته است در آغاز سال ۱۴۰۲ خورشیدی با نگرشی نو و کارآمد٬ رسیدگی و بهره‌برداری از خانه‌های تاریخی به ویژه سرای‌معین‌التجار و دانشکده‌ی ادبیات را برنامه‌ریزی نموده و در این زمینه بیش از پیش خود را پاسخگو بداند.

یاری‌نامه:

سفرنامه خوزستان٬ عبدالغفار نجم‌الملک

سفرنامه لافتوس٬ سرهنگ لافتوس

سفرنامه لرستان و خوزستان، کلمنت اوگاستس دوبد

ایران٬ کلده٬ شوش٬ مادام دیولافوا

تاریخ پانصدساله خوزستان٬ احمد کسروی

خوزستان٬ کهگیلویه و ممسنی٬ احمد اقتداری

تاریخ اهواز٬ محمد تقی‌زاده

تاریخ خوزستان٬ مهراب امیری

نگاهی به تاریخ خوزستان، ایرج افشار سیستانی.

آثار و بناهای تاریخی خوزستان، احمد اقتداری.

تاریخ خوزستان، مصطفی انصاری.

تاریخ کشتیرانی در کارون، اکبردلفی موسوی.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز