خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از سیدمرتضی میرسراجی؛

چارلی چاپلین و قحطی اصفهان

چارلی چاپلین و قحطی اصفهان
کد خبر : ۱۳۴۲۲۶۷

سیدمرتضی میرسراجی (مدرس دانشگاه) در یادداشتی به موضوع قحطی سال‌های دور در اصفهان پرداخته و آن را با کمدیِ «جویندگان طلا» مقایسه کرده است.

سکانسی به یاد ماندنی و جاویدان در فیلم کمدیِ «جویندگان طلا»، محصول سال ۱۹۲۵ میلادی، به کارگردانی و بازیِ درخشان نابغۀ سینما، «چارلی چاپلین»، متوفای ۱۹۷۷ میلادی، اجرا و ایفا شده است که در آن، چارلی از فرط بی‌چیزی و نداری، کفشی چرمی را می‌پَزد و خیلی هنرمندانه و با ولع و اشتهای تمام آن را می‌خورد و این چنین با بازی فوق العادۀ خود، حس گرسنگی و تلاش یک انسان در جهت رفع آن را در فیلم خود، با کهنه کفشی و چاشنی طنز و استعداد شگرف خود در هم می‌آمیزد.

چارلی چاپلین و قحطی اصفهان

او چنان کفش را با اشت‌ها می‌خورد و چنان چرم‌ها را از میخ‌ها پاک می‌کند که اگر کسی لحظات قبل از آن را در فیلم ندیده باشد؛ خیال می‌کند که چارلی، مشغول خوردن ماهی بسیار خوشمزه‌ای و همین طور در حال پاک کردن تیغ‌های آن است.

چارلی چاپلین و قحطی اصفهان

آنچه مسلّم است؛ خوردن کفش در این بخش از فیلم، مانند دیگر سکانس‌های آن، جنبۀ طنز و کمدی دارد؛ اما در بطن قضیه، گویا چارلی با نبوغ سرشار خود، تراژدی اندوهناکی را که در دنیای ما انسان‌ها واقعیت داشته به شکل و زبان کمدی به نمایش گذاشته و متجلی ساخته است؛ بخشی از تاریخ غمباری که اتفاقاً از بد حادثه در ایران ما رقم خورده است.

«کِروسینسکی» (KrusinsKi)، متوفای ۱۷۵۶ میلادی، به عنوان نمایندۀ امپراطور «فرانسه» در کلیسای «جُلفا» در «اصفهان»، در قرن هجدهم میلادی، مأمور و مشغول به کار شد. این شخص، خاطرات خود را در مدت اقامت در ایران نگاشته و آن را در قالب کتاب مفصلی چاپ نموده است که اینک از منابع مهم و معتبر تاریخی در این دوره به شمار می‌آید.

وی در قحطی که در آن قرن، در شهر اصفهان به دلیل هجوم و سپس محاصرۀ افغان‌ها در روزگار فروپاشی سلسلۀ صفویه، حادث شده بود؛ از جملۀ شاهدان آن اوضاع و احوال اسفناک مردم ایران و به خصوص ساکنان شهر اصفهان بوده است. او در این رابطه بیان کرده که مردم در اثر محاصرۀ ناجوانمردانۀ افغان‌ها به سختی و محنت شدید افتادند و همچنین در ذیل مطلب، گزارش‌های متعدد و غمباری از وضعیت بغرنج مردم اصفهان و گرسنگی آنان، در کتاب خود ثبت و ضبط کرده است و حتی در جایی نوشته است که مردم این شهر از فرط گرسنگی، در ابتدای امر، «پوست و چرم کفش ها» را می‌پُختند و تناول می‌کردند! [۱]

شاید دفعۀ بعدی که سکانس خوردن کفش چرمی توسط چارلی چاپلین را از تلویزیون یا هر جای دیگری مشاهده نمودید؛ هم زمان با رسالت اصلی کمدی او یعنی ایجاد شادی در انسان ها، به تراژدی و غمی نیز بیاندیشید که ستمگران در طول تاریخ در حق مردمان این سرزمین روا داشتند.

پی نوشت:

[۱] ده سفرنامه، ص ۱۷.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز